در نشست «تبلیغات کتاب و اثر آن در فروش» مطرح شد:
محمودی:مخالف این هستم که نویسنده برای اثر خود تبلیغ کند/طلوعی:اگر اثرمان نقد شود، بیشتر دیده میشود
حسن محمودی در نشست «تبلیغات کتاب و اثر آن در فروش» گفت: کاملا مخالف این هستم که نویسنده برای اثر خود تبلیغ کند چون نویسندگان بزرگ هیچگاه اثر خود را تبلیغ نکردهاند و اگر جایی هم خواستهاند این کار را بکنند، در توضیح آتار دیگر کار خود را توضیح دادهاند. کمتر نویسندهای صاحب نام میبینیم که کار خود را تبلیغ کرده باشد و خود را در حد یک بازاریاب تقلیل داده باشد.
در ابتدای این نشست افسانه احمدی، دبیر نشست توضیحاتی در رابطه با تبلیغات کتاب و نقش ناشر و مولف در تبلیغ آن صحبت کرد و گفت: شاید بشود با هزینههای کمتر تبلیغاتی برای کتاب از طرف ناشر صورت گیرد. ناشرین صحبتهای خودشان را در این باره دارند که نباید این را نادیده گرفت. چیزی که در دنیای امروز وجود دارد این است که بستر و وسایل لازم برای دیدهشدن یک اثر فراهم است مگر اینکه کیفیت اثر خوب نباشد. یعنی تنها عامل بازدارنده کیفیت اثر است.
حسن محمودی، نویسنده و روزنامهنگار گفت: وقتی از تبلیغات و تاثیر آن برفروش کتاب میگوییم دو مسئله برای من پیش میآید. یکی اینکه آیا آثار مهم و ماندگاری که تا به امروز به دست ما رسیده، مولف برای آن تبلیغاتی داشته است؟ آیا ماندگاری و تاثیرگذاری آثار مهم ربطی به تبلیغ نویسندهاش داشته است؟ کدام یک از نویسندگان صاحب تفکر و سبک را سراغ دارید که تبلیغ کننده کار خود بوده است؟ اما همین موضوع تاثیر تبلیغات بر فروش آثار نویسندگان را اگر بخواهیم از منظر دیگری بررسی کنیم، ماجرا فرق میکند. اگر جای ما سه مولف در این نشست، ناشری یا بازاریاب کتاب یا فروشنده و کارشناس کتاب نشسته بود، قطعا موضوع نشست را از دریچه دیگری نگاه میکرد. اما نشست را انجمن صنفی داستان نویسان برگزار کرده است و ترجیح داده است تا سه نویسنده به این مسئله مهم نگاه کنند. از همین اول تاکید کنم که مخالفم نقش نویسنده را در حد یک بازاریاب کتاب تقلیل دهیم و نسبت به این موضوع به خودم و هم صنفیهایم هشدار میدهم. باید مراقب بود که در تلههای بنگاههای اقتصادی نیفتیم. یادمان باشد نویسنده رسالتی مهمتر از این دارد که بخواهد در نمایشگاه تعداد فروش اثرش را به صورت روزانه حساب کند و این برایش بشود معیار که در یک جشن رونمایی چند جلد کتاب فروخته است. حافظهام تا جایی که قد میدهد، به من میگوید که مولفان اغلب کارهای ماندگار و شاخص، هیچکدام برای کارهای خودشان تبلیغ نکردهاند. اگر هم تبلیغی داشتهاند به این صورت بوده که اثر خود را با توضیح متن مهم قبل از خودشان یا روزگارشان توضیح دادهاند. و این البته به منزله تبلیغات برای کتاب خودشان نبوده است، بلکه خواستهاند تا نگاه جدید خود را تبیین کنند. در داستان نویسی معاصر از نمونههای آن هوشنگ گلشیری است که همزمان با «شازده احتجاب»، مقاله تاثیرگذار «سی سال رمان نویسی» را در جنگ اصفهان چاپ میکند. در آن مقاله گلشیری برای اثبات این که شاهکار نوشته است، مهمترین رمانهای فارسی تا آن روزگار را به عنوان قلههای رمان نویسی به نقد مینشیند و از چهار رمانی که به زعم او مهماند، تنها «سووشون» سیمین دانشور را اثری کامل میداند و در واقع با نقدی که بر «بوف کور»، «ملکوت» و «سنگ صبور» مینویسد، برتری خودش را در «شازده احتجاب» به رخ میکشد. نمونه دیگرش رضا براهنی است که برای توضیح شگردها و جهان شعریاش در خطابه چرا دیگر شاعر نیمایی نیستم، فروغ فزاد و احمد شاملو و نیما یوشیج را توضیح میدهد.
نویسنده مجموعه داستان«از چهارده سالگی میترسم» ادامه داد: من مولف انتظاراتی دارم که اضلاع دیگر نشر در بستر ارائه کار، آن را درست تبلیغ کنند. این انتظار از دو سویه ناشی میشود. یکی این که وقتی مدعی هستم کاری درخور نوشتهام، انتظار دارم اثرم خوانده شود و با آن گفتوگو شود. این گفتوگو البته شکلهای مختلفی امروز دارد و همه میتوانند مبلغ یا ضد آن باشند. از طرف دیگر انتظار دارم در قبال وقتی که میگذارم، بخشی از توقع رفاهیام برای نوشتن اثر بعدی برآورده شود. این مسئله مهمی است و حالاست که میتوان گفت خیلی از نویسندگان بزرگ جهان، نوشتن کمک حالی برای امرار معاششان هم بوده است. اما یادمان باشد حتی دیکنز هم برای پاورقیهایش در نشریات خودش را به بازاریاب تبدیل نکرد، بلکه نیاز مخاطب را میشناخت و براساس نیاز مخاطب نوشت که در واقع مشتری کارش بودند. در واقع نویسنده باید در هنگام نوشتن، نیاز سنجی کند و طبیعی است که بعد از چاپ و پخش اثرش، بی آنکه بخواهد رصد کند، بازتابش را از طریق چکهایی که بابت چاپهای کتابش دریافت میکند، بازتابها را میبیند و نقد و تحلیلها را هم در فضای انتشار داده شده میخواند.
محمودی ضمن ارائه آماری درباره پرفروشهای تالیف و ترجمه در حوزه ادبیات داستانی گفت: البته بنگاههای اقتصادی نشر نشان دادهاند که با تبلیغات میتوان کتاب فروخت. تجربه نشان داده که ادبیات داستانی در این مملکت میفروشد. تبلیغات و استراتژی ناشر در این باره خیلی اهمیت دارد. در اینجا اگر از تبلیغات بحث میکنیم، یعنی اینکه از چه راهکارهایی استفاده کنیم تا کتاب بیشتر به فروش برسد.
وی در ادامه گفت: من معتقدم حجم زیادی از کارهای نخبهها در چاپ اول میماند و خوانده نمیشود و در مقابل کتابهای سخیف به چاپهای چندم میرسند. در نتیجه نمیتوان هم کار خوب نوشت و هم اینکه درآمد خوبی داشت. وضعیت جامعه ما طوری است که کتابهای جدی نمیخوانند. این را از تیراژ کتابهای علوم انسانی که زیر 500 نسخه است میتوان فهمید. همانطور که دغدغه فروش باعث شد که سینمای نخبه ما به سینمای امروز تبدیل شود کتاب هم به همین وضعیت دچار شده است و ما فقط خودمان را گول میزنیم.
محمودی در ادامه افزود: من فکر میکنم تمام این وضعیت یک عمل حسابشده است، یعنی ناشر دقیقا حساب کرده که کدام با کدام فرمول فروش میرود و اینکه نویسنده وارد بحث تبلیغات شده هم از کارهای ناشر بوده و ناشر پشت صحنه آن است. الان وضعیت طوری است که خودمان را تقلیل میدهیم تا پرفروش باشیم. البته من معتقدم ما در وضعیتی هستیم که بسیار درباره آن فکر شده است. جلوی کتابهای پرفروش که تاثیرگذار است و مخاطب جدیای پیدا کردهاند، گرفته میشوند.
محمودی در پایان گفت: ما هم میتوانیم کتابهای بیبو و بیخاصیت بنویسیم که ناشر بپسندد و ما هم درآمدی داشته باشیم ولی نباید وارد این کار شویم چون با وضعیتی که وجود دارد حتی اگر خودمان و ناشر هم برای تبلیغ اثر وارد تبلیغات شود باز فروش آنچنانی حاصل نمیشود. کار ما بسیار دشوار است بنابراین حالا که فروش آنچنانی نداریم پیشنهاد میکنم حداقل کتابی بنویسیم که خودمان از آن خوشمان بیاید و از زمانی که در کارنامه هنری و کاری ما قرار میگیرد بهخاطر خلق آن به خودمان ببالیم و اثر خوبی به جای بگذاریم.
ناشران در ایران موجودات بسیار محافظهکاری هستند
محمد طلوعی دیگر سخنران نشست صحبتهای خود را با مقایسه سهم سینما و سهم بازار کتاب و ادبیات بر فروش شروع کرد و گفت: 20 درصد از سهم بازار کتاب مختص ادبیات است، یعنی دو برابر عددی که در سینمای ایران خرج میشود. بهعبارت دیگر سهم ما بهعنوان تولیدکننده و مصرفکننده ادبیات دو برابر تولیدکننده و مخاطب در سینمای ایران است. ما آدمهای شناخته شدهای نیستیم که اگر بودیم نشست ما در شلوغترین روز نمایشگاه مخاطب بیشتری داشت. این نشان میدهد که ما واقعا در سازماندهی، آدمهای ناتوانی هستیم.
وی در ادامه به نویسندگان در ادبیات غرب اشاره کرد و گفت: گاهی مخاطبگریزی و مصاحبهگریزی به یک نویسنده شخصیت میدهد و باعث فروش بیشتر اثر او میشود. بعضی از نویسندگان توانایی اینکه نقد هم کنند را دارند ولی ما که توانایی نقد نداریم، آیا باید منتظر بنشینیم تا رقابت در بازار ما را حذف کند؟
طلوعی با اشاره به نحوه فروش کتاب «هریپاتر» و تبلیغاتی که از طرف ناشر و ... برای آن صورت گرفته گفت: در غرب تیراژ بسیار اهمیت دارد و اینکه ناشر تبلیغات یک اثر را انجام میدهد. البته گاه زندگی الهامبخش نویسنده هم تاثیرگذار است و ناشر روی شخصیت نویسنده کار میکند و از این برای فروش بیشتر آن استفاده میکند. بیشتر نویسندگان یک پارتنر منتقد در کنارشان داشتهاند که باعث دیده شدن بهتر اثرشان شده است. اگر ما هم شانس آن را داشته باشیم که اثرمان توسط کسی نقد و تبلیغ شود قطعا فروش بیشتری خواهیم داشت.
این سخنران با مقایسه روشهای تبلیغات در غرب و ایران بیان کرد: تبلیغات در فروش ما خیلی اثر ندارد. چون ما روشهای درست آن را نداریم و اگر بخواهیم تبلیغات انجام دهیم متدها و شرایط آن مهیا نیست. یعنی چیزی که ما از تبلیغات توقع داریم کسی بلد نیست آن را انجام دهد. البته در حوزه کودک و نوجوان این کار صورت گرفت و نتیجه تبلیغات را میبینیم. یعنی تبلیغات درست صورت گفته و جواب هم داده است اما تبلیغات درست در کتاب بزرگسالان نداریم.
وی ادامه داد: قبلتر راهکارهایی چون جایزههای ادبی، ستونهای روزنامهها و ... هم در تبلیغات کتاب موثر و مفید بوده و امروز تقریبا بلااثر شده است. و ما باید دنبال راهحلهای جدید و بهتری برای کتاب بزرگسالان باشیم. یک جمله در بین ما رایج است که باید ساحت ادبیات رعایت شود که بنده با این جمله مخالفم. چون کتاب هم یک کالا است که در نتیجه باید به فروش برسد و یک نویسنده که به نویسندگی بهعنوان یک حرفه نگاه میکند به این فروش نیاز دارد.
طلوعی همچنین از نقش ناشران صحبت کرد و گفت: ناشران در ایران موجودات بسیار محافظهکاری هستند. فقط به سود خودشان و اینکه در رقابت و بازار باقی بمانند فکر میکنند. همه ناشران دو نویسنده دارند. یکی نویسنده بزرگ و مشهوری که کتابش فروش میرود و دیگری نویسندههای تازهکار که بهعنوان سرباز شمشیرزن هستند و برای دورههای بعد آماده میشوند تا وقتی که این دو فرمول باقی بماند همه ما متضرر هستیم.
در حال حاضر بازار کتاب ما قهرمان و محبوب ندارد
او ادامه داد: در حال حاضر بازار کتاب ما قهرمان و محبوب ندارد. اگر از محمود دولتآبادی فاکتور بگیریم شخصیت دیگری نداریم که عوام بخواهند آثار آن را بخوانند. در بازار تشنگی وجود دارد و اگر سازوکارهای درست تبلیغات صورت گیرد و ناشر سهم خود را ادا کند میتوان به نتیجه آن امیدوارم بود. الان تمام بار روی دوش نویسنده است و باید سهم ناشر ادا شود.
نظر شما