شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۳
ترانه امروز ما قربانی یک سری دلالی‌ها شده است/ ترانه‌سرا چقدر می‌تواند در اسنپ کار کند؟

آبا عابدین که مجموعه ترانه‌هایش با نام «آدم ابری»، به تازگی منتشر شده است، اظهار کرد: متاسفانه عده‌ای مانند بختک به خواننده‌ها چسبیده‌اند و اجازه فعالیت به سایر ترانه‌سرایان را نمی‌دهند. این افراد دور خواننده و استودیوها خندق کشیده‌اند. برای مثال اگر من آبا عابدین بخواهم با فلان خواننده همکاری داشته باشم باید از فیلتر فلان شخص عبور کنم که در اکثر مواقع این افراد اجازه عبور به شما نمی‌دهند. به عبارتی ترانه امروز ما قربانی یک سری دلالی‌ها شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،‌ آبا عابدین از جمله شاعران و ترانه‌سرایان کشورمان است که به تازگی وارد دهه سوم زندگی خودش شده است اما در همین سال‌ها توانسته که جایگاه بسیار خوبی برای خودش دست‌و‌پا کند و به نامی شناخته شده در این عرصه تبدیل شود. او به تازگی مجموعه ترانه‌های خود با عنوان «آدم ابری»‌ را از سوی موسسه انتشارات نگاه راهی بازار نشر کرده است. از این رو گفت‌وگویی را با او پیرامون ترانه و ترانه‌سرایی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
 کمی از مجموعه ترانه «آدم ابری» برای ما بگویید. آبا عابدین در این مجموعه چه دغدغه‌هایی را دنبال کرده است؟
مجموعه ترانه «آدم ابری»‌ تلفیقی از ترانه‌هایی است که در سال‌های فعالیتم نوشته‌ام، برخی از این ترانه‌ها اجرا شده و برخی دیگر هنوز خوانده نشده‌اند؛ اما در مجموع می‌توان گفت که این مجموعه از 61 ترانه عاشقانه و اجتماعی تشکیل شده که تقریبا 20 درصد آن خوانده شده است. این کتاب گلچینی از ترانه‌های من است با این حال من دوست نداشتم که خیلی از این ترانه‌ها در این کتاب باشد؛ اما به دلیل اینکه طبق اصول نشر، کتاب باید به یک حجم قابل قبولی می‌رسید، این اتفاق رخ داد؛ با این حال از نظر قلبی راضی به این کار نبودم. دغدغه اصلی من در این مجموعه رسیدن به شکل جدیدی از ترانه بوده است. در کل فکر می‌کنم که این کتاب برای شخص خود من قابل قبول بوده است. می‌خواستم به شکل جدیدی از ترانه برسم. البته همه این حرف‌ها و دغدغه‌ها در ذهن من گذشته است و ترانه باید اجرا شود تا نشان دهد که آن اتفاق رخ داده است یا خیر؛ به همین دلیل شاید بهتر است که بگوییم این یک مجموعه شعر محاوره است تا ترانه.
 
شما مجموعه خود را منتشر کردید اما چاپ کتاب‌های ترانه در سال‌های گذشته بسیار کم شده است و به جز چند نشر سایر ناشران زیر بار چنین مسئولیتی نمی‌روند. البته منظور من نشرهای درست و حسابی است و نه نشرهایی که پول می‌گیرند و کتاب چاپ می‌کنند. دلیل چنین رویکردی از سوی ناشران چیست؟
به نظر من هر شعری باید خوانده شود و اهمیتی ندارد که در قالب غزل، ترانه یا سپید نوشته شده است. شاید ناشران این کار را انجام نمی‌دهند به این دلیل که از مخاطب ترس دارند. من شانس آوردم که با موسسه انتشارات نگاه کار کردم اما واقعا سایر نشرها احترام ترانه و ترانه‌سرا را نگه نمی‌دارند که ارزش این را داشته باشند که با آنها همکاری داشته باشیم. متاسفانه یک سری داستان‌ها در ترانه وجود دارد که مختص خودش است و باید دوستان در دل کار باشند تا درک کنند. در این فضا اگر شما اسم و رسم نداشته باشید، ناشر روی شما سرمایه‌گذاری نمی‌کند؛ حتی اگر بهترین ترانه‌ها را بنویسید. ناشر به هر دلیلی باید چرخش بچرخد و رونق داشته باشد، به همین دلیل دنبال کتابی می‌رود که فروش‌اش تضمین شود. در فضای فعلی عده‌ای در ترانه هستند که اسم و رسم دارند و فروش کتاب‌هایشان تضمین شده است و به چاپ چندم می‌رسند.
 
 
من اگر بخواهم به ترانه نگاه کنم، آن را به چند دسته تقسیم می‌کنم. دسته اول کسانی هستند که بسیار جدی و قوی می‌نویسند؛ به طوری که ترانه آنها روی کاغذ هم حرفی برای گفتن دارد. در کنار این گروه ترانه‌سرایانی نیز هستند که شعرهایشان به هیچ عنوان روی کاغذ قابل بررسی نیست اما می‌بینیم که وقتی بحث کتاب می‌شود، چاپ کتاب‌های این افراد دورقمی است و کتاب‌های دسته اول یا چاپ نمی‌شود و اگر هم چاپ شود به زحمت به چاپ دوم می‌رسد. چرا بازار کتاب‌های شعر به چنین آفتی دچار شده است؟
ما باید در ابتدا به لایه‌های مختلف این موضوع نگاه کنیم و از خودمان بپرسیم که دلیل فروش بالای این گونه کتاب‌ها چیست. دلیل فروش بالای این کتاب‌ها هنرمندانی هستند که این آثار را در فرمت یک قطعه موسیقی می‌خوانند. خواننده هم از آن طرف تنها به این فکر می‌کند که چه بخواند که مردم با آن قر بدهند و به تنها چیزی که فکر نمی‌کند، شعر صحیح و سالم است. متاسفانه بسیاری از دوستان خواننده به این فکر نمی‌کنند که اثری بخوانند تا سطح شعور مردم را افزایش دهند. شما محسن چاوشی و یک سری خوانندگان دغدغه‌مند را کنار بگذارید و ببینید که چند درصد از این جامعه موسیقی دغدغه مخاطب دارد. این روزها همه تلاش می‌کنند تا کار خود را بفروشند و به یک شکلی اسم‌شان را سر زبان‌ها بیندازند. الان ترانه در عباراتی مثل: «چشمات چقدر قشنگه»، «شوخیه مگه....» خلاصه می‌شود.
 
شما به محسن چاوشی اشاره کردید. مگر محسن چاووشی راه اشتباهی را رفته است که دیگران دوست ندارند آن مسیر را بروند؟
محسن چاوشی یک شبه به نفر نخست موزیک ایران تبدیل نشده است. او برای رسیدن به این جایگاه تلاش کرده است؛ اما خوانندگان امروز برای‌شان سخت است که راه او را بروند و می‌خواهند در مدت کوتاهی مطرح شوند و همه آنها را بشناسند. من از آن زمانی که محسن چاوشی آلبوم «خودکشی»‌ را منتشر کرد تا به امروز با آهنگ‌هایش زندگی کرده‌ام. او 15 سال است که مسیر خودش را می‌رود و از هیچ چیز خسته نشده است. او زمانی شروع به فعالیت کرد که نه پخش گسترده وجود داشت و نه سایت‌هایی موسیقی آنقدر فعال بوده‌اند. محسن چاوشی سی‌دی‌ آثارش در خیابان دست به دست فروخته می‌شد و آهنگ‌هایش با بلوتوث بین افراد پخش می‌شد. او تلاش کرد و به جایگاهی رسید که امروز رسیدن به جایگاه او کار بسیار سخت و دشواری شده است. دوست نداشتم اسم ببرم اما شما به موزیک‌های حمید هیراد دقت کنید؛ این فرد نه صدای خوب، نه شعر خوب و نه تنظیم خوب دارد اما تهیه‌کننده و پخش خوب دارد و اسمش هنوز بعد از آن اتفاقات تلخ و زشت شنیده می‌شود.

اگر همین الان بخواهم نام ببرم، می‌توانم اسم 20 ترانه‌سرایی را بیاورم که فوق‌العاده می‌نویسند اما در مارکت ترانه حضور ندارند و عده‌ای اجازه ورود به ترانه را به این افراد نمی‌دهند. حتی وقتی این افراد به مارکت پا می‌گذارند و اثر موفق تولید می‌کند، پای این افراد را به شکل‌های مختلف می‌برند. اگر مثال بخواهم بزنم می توانم به میثم بهاران اشاره کنم که یک تجربه بسیار موفق را با رضا یزدانی داشت یا پدرام پاریزی که سه اثر ماندگار را با محسن چاوشی خلق کرد اما در حال حاضر فعالیتی در بازار ترانه ندارند. دلیل این اتفاق‌ها چیست؟
اسم‌هایی را آوردید که واقعا آدم از شنیدن نام‌شان ناراحت می‌شود. به نظر من میثم بهاران یا پدرام پاریزی در ترانه امروز تلف شدند. متاسفانه عده‌ای مانند بختک به خواننده‌ها چسبیده‌اند و اجازه فعالیت به سایر ترانه‌سرایان را نمی‌دهند. چند ماه پیش یک خواننده‌ای از من کار خواست و من هم اثری برای او فرستادم که مورد تایید قرار گرفت و کار تا پای قرارداد نیز جلو رفت اما دوستان مگر اجازه دادند! این اولین بار نبود و چندین بار دیگر این اتفاق رخ داده بود. این افراد دور خواننده و استدیوها خندق کشیده‌اند. برای مثال اگر من آبا عابدین بخواهم با فلان خواننده همکاری داشته باشم باید از فیلتر فلان شخص عبور کنم که در اکثر مواقع این افراد اجازه عبور به شما نمی‌دهند. به عبارتی ترانه امروز ما قربانی یک سری دلالی‌ها شده است. من واقعا نمی‌دانم که یک عده دنبال چقدر اسم و رسم هستند؛ طرف مجله دارد، با همه خواننده‌ها هم مشغول کار است اما باز جا به جوان‌ها نمی‌دهد؛ این در صورتی است که خودش از نزدیک لمس می‌کند که چقدر ترانه‌سرای خوب و جوان وجود دارد. بد نیست که برای شما بگویم که چند وقتی است که با یک ترانه‌سرای جوان به نام محمد درویش آشنا شده‌ام و با ترانه‌هایش کیف می‌کنم؛ اما همه این‌ها در شرایطی است که ما در مارکت ترانه هیچ اسمی از این فرد نمی‌شنویم. این‌ها آفت‌هایی است که به جان ترانه افتاده است و می‌شود چند روز و حتی هفته‌ها درباره آن صحبت کرد.

صحبت‌ها مطرح و حرف‌هایی زده شد؛ با این حساب تکلیف چیست و ترانه چطور باید از وضعیت فعلی خارج شود؟
واقعا من نمی‌توانم راهکار مشخص و مناسبی برای بیرون آمدن از این شرایط ارائه دهم. اصلی‌ترین راهکار به تک‌تک خود ما برمی‌گردد. من اگر با خواننده‌ای مطرح کار کردم، آن مسیر را به کسانی که دوست داشتند با او همکاری کنند هم نشان داده‌ام؛ علاوه بر آن، آنها را برای همکاری با این افراد تشویق کردم تا کارشان شنیده شود. همچنین به این افراد گفته‌ام چه مدلی بنویسند و چه کلماتی را در ترانه‌هایشان بیاورند تا خواننده مورد نظر خوشش بیاید یا به آنها گفته‌ام به کدام ایمیل یا شماره خواننده مورد نظر ایمیل بزنند تا کارشان را ببیند. من نترسیدم که کسی بیاید و جای من را بگیرد! من از پیشرفت کسی نترسیدم! این‌ها مشکلات شخصی ماست و گویی همگی ما دست به دست هم داده‌ایم تا آدم‌های اشتباه به جایگاه‌های اشتباه برسند و همین باعث می‌شود که این افراد از ترس اینکه کسی به جایگاه او برسد و او را حذف کند، دیگران را حذف می‌کنند. این در حالی است که او جایگاهش را همیشه پیش آن خواننده و گروه دارد و بدون شک اگر باز هم کار خوب بنویسد، آن خواننده آن را خواهد خواند. ما باید یاد بگیریم آن چیزی که می‌تواند جایگاه ما را حفظ کند، ترانه و شعر ماست و نه روابط.
 
در صحبت‌هایی که با بزرگان ترانه در دهه 40 و 50 داشتیم افرادی مانند اکبر آزاد، سعید دبیری،‌ محمدعلی شیرازی و محمدعی بهمنی می‌گفتند که در آن زمان جایگاه ترانه‌سرایان بسیار بالا و قابل احترام بوده است اما متاسفانه در سال‌های گذشته همین رفتارهای زشت و ناپسند باعث شده تا سایر عوامل تولید موسیقی مانند خواننده و تنظیم‌کننده برخورد نامناسبی با ترانه‌سرایان داشته باشند. این را قبول دارید؟
دقیقا با شما موافقم و برای پاسخ به این سوال که چرا این روزها چنین برخوردی با ترانه‌سرایان می‌شود، باید برگردیم به دهه‌های قبل و ببینیم که آیا در گذشته نیز چنین برخوردی با این قشر شده است؟ قطعا پاسخ خیر است؛ چراکه در آن زمان ترانه‌سرا و شاعر جایگاه بسیار والایی داشته است اما امروز شرایط به این شکل نیست. به نظرم در آن زمان ترانه‌سرایان برای ترانه‌سرا شدن زحمت کشیده بودند (شاید با این حرف عده‌ای ناراحت شوند) و مثل بسیاری از ترانه‌سرایان امروز از پدر و مادر خودش قهر نکرده بودند که بیایند ترانه‌سرا شوند و بنویسند «چشمات چقدر قشنگه» و بعد بروند التماس خواننده را بکنند که این را بخواند یا بتوانند از جنسیت خودشان برای همکاری با خواننده استفاده کنند. این‌ها مشکلاتی است که ما می‌بینیم اما حتی خجالت می‌کشیم که این موارد را مطرح کنیم. به نظر من ترانه امروز قربانی روابطی شده است که در آن روزگار وجود نداشته است. در سه چهار دهه گذشته فلان خواننده آرزو داشته تا با فلان ترانه‌سرا کار کند اما امروز همه چیز فرق می‌کند و دیگر لیبل و تخصص ترانه‌سرا برای این افراد مهم نیست. شما اگر به موسیقی قبل از انقلاب نگاه کنید، 99 درصد کارها ترانه‌محور بوده است؛ یعنی در وهله اول ترانه، وهله دوم موسیقی و در آخر خواننده مهم بوده است اما در حال حاضر وهله اول و آخر خواننده است. در روزگار امروز آهنگساز هنگام ساخت موزیک یک چیزی روی آن زمزمه می‌کند و خواننده نیز دقیق همان را می‌خواند و عملا نقش ترانه‌سرا در حال حذف شدن است.
 
به عنوان سوال آخر؛ در یکی دو سال اخیر مبتذل‌خوانی در موسیقی ما بسیار رایج شده است؛ از طرفی این گونه موسیقی نیاز به ترانه اصیل و محکم ندارد و بسیاری از این خواننده‌ها به جای شعرخوانی متن‌هایی را می‌خوانند که هیچ شباهتی به شعر و ترانه ندارد. این افراد چقدر به ترانه امروز ضربه زده‌‌اند؟
وقتی جامعه این را می‌پسندد و خواننده هم دوست دارد که چنین کارهایی تولید کند، ترانه‌سرا چه کار می‌تواند انجام دهد؟ در حال حاضر بسیاری از دوستان من و شما که ترانه‌سرای بسیار خوبی هم هستند و شعر خوب هم می‌نویسند، با اسم مستعار برای همین خوانندگان مبتذل شعر می‌گویند؛ چراکه چاره‌ای ندارند و باید از یک جایی امرار معاش کنند. ما امروز مغلوب بازار شده‌ایم. ترانه‌سرا مگر چقدر می‌تواند در اسنپ کار کند، مشاور املاک شود یا در کنار خیابان دستفروشی کند. او هم نیاز دارد تا به شکلی مخارج‌اش را تامین کند. وقتی تخصص ما ترانه‌ نوشتن است واقعا نمی‌توانیم کار دیگری انجام دهیم. این دغدغه‌ای است که خیلی از ماها با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنیم اما این وسط اتفاقات متفاوتی رخ می‌دهد و یکی شانس می‌آورد و به‌عنوان خبرنگار مشغول به کار می‌شود اما خیلی از دوستان این فرصت را هم پیدا نمی‌کنند و مجبور هستند به هر شکلی در بازار ترانه بمانند. واقعیت این است که خیلی از شاعران و نویسندگان ما مشکل مالی دارند. این افراد سال‌های جوانی خودشان را در این حرفه گذاشته‌اند و به شکلی در این باتلاق گیر کرده‌اند. حال چاره چیست؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها