در ادامه این نشست، فریدون مجلسی نکاتی را مطرح کرد: از خواندن کتاب طنزنامه خوشحال شدم و ترجیح میدهم قبل از هرچیز در مورد خود کتاب و تأثیری که روی من گذاشت صحبت کنم. کاتوزیان در این کتاب از روش تحلیلی در زمینه متفاوت، جالب و نوستالژیک استفاده کرده است. در خانه به من نمیگفتند کتابهای صادق هدایت را نخوانم اما در مدرسه چرا. تفاوت روحی زیادی که بین خود و صادق هدایت میدیدم باعث شد دریابم که داور خوبی در این زمینه نیستم.
فریدون مجلسی
من جزو کسانی هستم که دوست دارم مطلبی را که میخوانم بفهمم و این کتاب بسیار فهمیدنی است. من تعجب میکنم از کسی که در سن جوانی دیپلم گرفته و برای تحصیل به خارج از کشور رفته است چگونه توانسته به این شیوایی این کتاب را بنویسد. کتاب یک بخش مقدماتی دارد که راجع به طنز و طنزینه و تقسیمبندی مطالب هدایت است. طنز ایرانی جنبه کنایه دارد و به ذات این گونه است.
فریدون مجلسی ادامه داد: اما میخواهم چند اسم را به آقای کاتوزیان یادآوری کنم؛ محمد هاشم آصف که کتاب رسم التواریخِ او که 200 سال پیش نوشته شده است بسیار معروف است. همچنین ایرج پزشکزاد برجستهترین طنزنویس تاریخ ایران با آثاری مانند دایی جان ناپلئون و ... . در این کتاب به چند اسم اشاره شده است، هدایت، شریعتی، آلاحمد و حسن مقدم. از آن چیزی که حسرت میخورم این است که آنها فرصت نکردند حرفهای خود را بزنند. شاید شما همه اینها را بشناسید اما کمتر با حسن مقدم آشنا هستید. او نویسنده «جعفرخان از فرنگ برگشته»، است، برادر دکتر مقدم که امروزه خانه او به صورت موزه درآمده است. هدایت علاقهای به تحصیل و مدرسه نداشت اما کتابهایی که او خوانده است از هر دانشگاهی بهتر و فرهنگ بسیاری را میدانست. علی شریعتی کسی بود که در رشته خود و همینطور فرهنگ سوادش به کمال رسیده بود اما مشکل او این است که دید او به گذشته بود. من همواره گذشته و حال را ابزاری برای ایجاد آینده بهتر میبینم. جلال آل احمد در سبک ادبی خاص خودش سوادش خوب بود اما از لحاظ فرهنگی در سطح بالایی نبود و اگر در مباحث اجتماعی و سیاسی کمتر دخالت میکرد میتوانست به نویسندگی خودش به خصوص در طنز بهتر بپردازد.
این نویسده همچنین بیان کرد: انتقادهایی که هدایت از ایران میکند جنبه شخصی دارد. کسی که در خانوادهای بزرگ شده است که همه چیز در اختیارش بوده است و سلطه زیاد از حد خانواده بر او بوده باعث میشود او نسبت به دیگران قضاوت و داوری بیش از حد کند. من این خشونت و خودخواهی را در آثار جلال هم میبینم. اما اینگونه انتقاد در ایران مُد است برای مثال خلقیات ما ایرانیان از جمالزاده اینگونه است. او سوئیس را الگوی قضاوت خود درباره ایران قرارداده است مثال دیگر جامعه شناسی خودمانی از حسن نراقی است. در اینگونه آثار معلول با علت اشتباه گرفته شده است و هرکدام علت این مشکلات را نادیده گرفتهاند. معلولهایی از یک جامعه فقر زده و استبداد زده اگر در هرجای دیگر از دنیا بود اینگونه بود.
در این برنامه، سوسن شریعتی اظهار کرد: صادق هدایت به خاطر نوعی نگاه فلسفی و تعلق خاطر به دورهای از تاریخ معاصر، جزو لاینفک وجدان اجتماعی ماست و انگار از او ترسیدیم. من متعلق به خانواده شریعتی هستم و نه تنها ژنتیکی، بلکه به میراث او نیز وفادار هستم؛ اینکه روشنفکری مذهبی، چه نسبتی با انواع روشنفکری معاصر دارد و در این رفتار، تعریف نوعی از روشنفکری ارائه دهیم چون بحران ما، بحران معناست و اینکه چگونه رفتار، گفتار و کرداری است و حالا در حال سوگواری برای موقعیتهایی هستیم که یکی از آنها، روشنفکری با تعریف گذشته آن است.
او در ادامه گفت: روشنفکر به مثابه غریبهای در جمع است و مدام از تنهایی گله دارد و مرزی میان خود و دیگری میکشد. احساسی که در همه دورهها در روشنفکر وجود دارد. ویژگی دیگر روشنفکر این است که نگاه انتقادی به میراث ازجمله آیین، مناسک، زبان و ادبیات دارد و آن را دستمایه نوشتن خود میکند. دیگر، میل به تغییر و تحریک آمیز نوشتن است و حتی هدایت کلمه را تبدیل به گلوله میکند و به این ترتیب، نوعی آگاهی و خوددرگیری ایجاد میکند. به تعبیر اسکار وایلد از سه «پ» باید ترسید؛ پاپ، پرنس و پیپل. روشنفکر با آنان درگیر میشود و هدایت هم با هر سه آنها به تقابل برمیخیزد. در این میان، روشنفکران شیفته مردم هستند ولی هدایت خودِ مردم را سوژه قرار میدهد. اینها موقعیت بومی است اما روشنفکر باید به پرسشهای جهانشمول پاسخ گوید؛ از کجا آمدهام، کجا هستم و به کجا میروم و هدایت درگیر آن است. جامعهای که هدایت در آن زیست میکند، درگیر میراث، تنهایی و سه اتوریته غیرقابل تحمل در پایان دوره قاجار و آغاز عصر مدرنتیه است و در آغاز این دربهدری تاریخی، این پرسش که چه باید کرد و این مسیر همه روشنفکران است.
او به خندیدن یا گریستن در وضع نگاه در نگاه روشنفکر گفت: طنز، ساتیر یا آیرونی به تعبیر دکتر شریعتی، خندهناک سخن گفتن از آنچه سخت غمگین است، معنا میشود. ساتیر ادب نومیدان است و میل به تغییر در آنچه مضحکه است و از سویی نقش روشنفکر در این محمل، مبارزه با آنچه که هست. اساسا فایده طنز نیز پنهان سخن گفتن برای دور زدن سانسور است و تجاهل العارف در ادب فارسی نیز همین برداشت را دارد زیرا نمیتوان مستقیم از واقعیت سخن گفت و این، ذات روحیه لطیف ایرانی است و به همین سبب، طنز و طنزینه سنت دیرینه ماست.
طنز به جنگ کسی یا چیزی رفتن و به مثابه سلاح است و میخواهد آن سه «پ» را تحقیر کند. حسن دیگر طنز، نشان دادن وجوه کمیک دچارشدگی است زیرا انسانی که میخندند، کمتر رنج می برد و جدی نمیگیرد. در میان این سه، اما هدایت بیشتر علیه مردم حرف میزند و همیشه علیه دیگری است و گاه علیه خودش و جنبه استهزا مییابد و جنسی از تنفر مییابد و دیگران را متهم یا تحقیر میکند. حتی به سوی نارسیسسم و جاه طلبی میرود و جنس طنز او را لغو میکند و در این میان، دستخوش تناقض میشود. هدایت به راسیسم هم میرود و احساس تهوع به ایرانیت را نشان میدهد. او هم از ملی گرایی تنفر دارد و هم از ایران که انگار تنها راه خودکشی است.
شریعتی در ادامه اضافه کرد: «آیرونی» سلاحی است علیه دیگری و دیگری را به سخره گرفتن. تفاوت اما در این است که آیرونی خندیدن به دیگری است ولی «اُمور» خندیدن به خویش است. امور دنیای خشن ایجاد نمیکند و به همین خاطر آیرونی دچار تناقض است و آدم آیرونیک، غمگین است و نمیتواند بخندند و بخنداند. امور غم را شادی و نفرت را به عشق تبدیل میکند و اسپینوزا آیرونی را نقد میکند چون امور کاهنده نفرت است. در موقعیت امروز هم، دچار این دوگانه هستیم و به مثابه رفتار روشنفکرانه، خندیدن به خود و از خود است و پشت کردن به آیرونی که به خشم دامن میزند. از اینجاست که معتقدم حیف که هدایت خندیدن بلد نبود.
سپس، «مسیح اسماعیلی» پشت تریبون حاضر شد و گفت: باور عامه این است که هدایت انسانی عبوس و افسرده بود اما معتقدم طنز هدایت، ابزاری برای فهم دنیای پیرامون خود است. هدایت آمیختهای از دیدگاه خیامی و عُبیدی است؛ هیچ انگاشتن دنیا و طنز. او همه را به ریشخند میگیرد و طنز با نوشتههای او عجین میشود؛ چه خشمگین باشد و چه غمگین. او حتی در رفتار اجتماعی و رابطهاش با دوستان و نزدیکانش هم نیز طنز را همراه دارد. جالب آنکه او از زندگی ناامید بود اما آن را هم با زبان طنز بیان میکرد و این طنازی، جنبههای سیاسی اجتماعی، قومی، مذهبی و جنسی را داشت. نکته دیگر آنکه نامگذاری اسامی در آثار هدایت نیز جنبه طنز دارد. او در نامههایش هم وقتی از آرزوهایش میگوید زبان طنز دارد یا حتی شکایتش از آدمها را هم طنازانه بیان میکند.
در پایان نیز، ناصرالدین حسنزاده به وجوه دیگری از طنز هدایت اشاره کرد.
نظر شما