اسدالله امرایی همزمان با انتشار ترجمهاش از استاینبک در گفتوگو با ایبنا؛
آثار کلاسیک پایهای برای درک آثار مدرن است/دغدغه استاینبک طبقه محروم و کارگران است
اسدالله امرایی میگوید: نویسندگان جدید هم مبنای کاریشان و حرکت و رشدشان آثار کلاسیک است. اگر آثار کلاسیک را نخوانید آثار مدرن را متوجه نخواهید شد و درک نخواهید کرد.
مترجم «کوری» درباره فضای رمان «دشت بهشت» توضیح داد: دشت بهشت رمانی است در دوازده اپیزود. برهه زمانی روایت آن به سالهای اولیه کشف آمریکا برمیگردد. مهاجرین اسپانیایی در جریان اقامت در این سرزمین به محلی برخورد میکنند که اسم آن را دشت بهشت میگذارند. این رمان پیشتر با نام «سبزهزارهای آسمان» ترجمه شده بود اما من این نام را برای آن برگزیدم. این رمان سرگذشت خانوادههایی است که در این منطقه ساکن شدهاند.
امرایی درباره درونمایه این اثر و شباهتش با آثار قبلی استاینبک عنوان کرد: دغدغههایی که استاینبک دارد به نگاه او و دغدغههایش به طبقه محروم و کارگران برمیگردد که در این کتاب هم با همین نگاه مواجهیم.
این مترجم درباره ضرورت مطالعه آثار کلاسیک گفت: مبنای کاری نویسندگان جدید و همچنین حرکت و رشدشان، آثار کلاسیک است. اگر آثار کلاسیک را نخوانید آثار مدرن را متوجه نخواهید شد و درک نخواهید کرد. آثار کلاسیک پایهای برای درک آثار مدرن است.
امرایی درباره معیار خود برای انتخاب اثری جهت ترجمه توضیح داد: خود نویسنده، کتاب و پیشنهادی که ناشر میدهد به اضافه تشخیصی که خودم میدهم، درنهایت کتابی را رقم میزند که انتخاب بعدی من برای ترجمه است. من تنها به ترجمه آثار کلاسیک علاقه ندارم و بلکه از نویسندگان زنده و جدید هم آثاری ترجمه کردهام، نویسندگانی جدید که اولین و دومین کتابشان منتشر شده مانند بن لوری یا در عین حال نویسندگان جاافتادهای مانند لیدیا دیویس و ریموند کارور.
اسدالله امرایی همچنین از ضرورت بازنشر و بازترجمه برخی از آثار سخن گفت و عنوان کرد: مگر اینکه ضرورتی را تشخیص بدهم یا ناشر پیشنهاد بدهد. به عنوان مثال من از لیدیا دیویس کاری ترجمه کرده بودم. و این کار با مجوز و خرید کپیرایت اثر انجام شده بود. در رونمایی کتاب «نمیتوانم و نمیخواهم» اتفاقا با مترجمی آشنا شدم که او هم این کتاب را ترجمه کرده بود و طی این صحبتها من تصمیم گرفتم از انتشار آن به طور موقت منصرف شوم و در فرصتی دیگر آن را منتشر کنم. من از آنا گاوالدا هم مجموعهای ترجمه و حتا پروندهای برای معرفی آن در مجله گلستانه کار کرده بودم اما وقتی دیدم که مترجم دیگری از زبان فرانسه که زبان اصلی گاوالدا بود، این کتاب را در دست انتشار دارد، ترجمه خودم را کنار گذاشتم و منتشر نکردم. ضرورت در این تصمیمها حرف اول را میزند.
این مترجم در انتها از اثری که در دست ترجمه دارد خبر داد و گفت: مشغول مطالعه و انتخاب آثار دیگری از استاینبک برای ترجمه برای مجموعه میراث هستم. کتابی در دست دارم به نام burning bright به معنای لهیب سوزان. عنوان این رمان بر مبنای یک شعر انتخاب شده است. انتخاب این عنوان هم اشاره به منظور و قصد خاصی میکند و منظور برق نگاه و لهیبی است که در نگاه و چشم ببر دیده میشود.
نظر شما