گفتوگو با «خیزران اسماعیلزاده» برگزیدگان دوسالانه جایزه کتاب سال اصفهان
نابودی بازار حلب سوریه یکی از حسرتهایم در ترجمه کتاب بود
اسماعیلزاده میگوید: یکی از حسرتهای شخصی من هنگام ترجمه کتاب که از قضا در اوج جنگ و ویرانیهای سوریه بود، همین نابودی بازارها از جمله بازار حلب بود. بازار یکی از مراکز اقتصادی و حیات روزمره شهر است.
کمی درباره خودتان، سوابق فرهنگیتان و سابقه آشنایی با این کتاب توضیح دهید. چه شد که تصمیم گرفتید این کتاب را ترجمه کنید؟
رشته تحصیلی من پژوهش هنر است و بیشتر در حوزه هنرهای تجسمی پژوهش و ترجمه میکنم و مینویسم. انتخاب این کتاب برای ترجمه حاصل فعالیت من در گروه پژوهشی معمارنت و با حمایت مادی و معنوی این گروه و طی یک تصمیم جمعی اتفاق افتاد. معمارنت یک گروه مستقل تخصصی است که بر معماری و شهر تمرکز دارد. همکاری من با این گروه در بخش هنرهای تجسمی و بیشتر هنرهای شهری است. مهرداد بهمنی موسس معمارنت کتاب را برای اولین بار به من معرفی کردند. قرار بود برخی مقالات کتاب را گزینش کنیم و برای سایت معمارنت ترجمه کنیم. اما با مطالعه دقیقتر و آغاز کار ترجمه متوجه شدیم که مقالات بسیار خواندنی و مفید و بهروز هستند؛ بر حوزهای تمرکز دارند که هم مورد علاقه گروه معمارنت است و هم در فضای زبان فارسی محتوای زیادی درباره این موضوعات به شکل پژوهشی و آکادمیک تولید نشده است و تصمیم گرفتیم که کل مقالات ترجمه شوند و به صورت کتاب منتشر شوند. معمارنت بسیار علاقهمند است که معماری و شهر را در یک میدان منطقهای ببیند، پیشتر هم درباره عراق و پاکستان مجموعه مقالاتی تولید شده بود، تمرکز این کتاب بر کشورهای منطقه، گزینش موضوعی مثل بازار و به خصوص پیوند محتوایی مقالات با حوزههای دیگر مثل تاریخ، جامعهشناسی، انسانشناسی و هنر انگیزه ما را برای ترجمه کتاب بالا برد. با نویسنده کتاب مکاتبه شد و پس از تایید و موافقت و بعدها بازبینی ایشان کار ترجمه کتاب آغاز شد و به انجام رسید.
در جوامع آکادمیک انگلیسی زبان طی مدت انتشارش، این کتاب تا چه میزان مورد توجه بوده است؟
در این باره اطلاعات دقیق و جزیی ندارم. حقیقتش موضوعی نبوده که پیگیرش بوده باشیم. دلیل انتخاب کتاب برای ترجمه به زبان فارسی اهمیت آن به لحاظ موضوع و کیفیت محتوای آن هم به لحاظ روششناسی و هم اطلاعات ارائه شده بود.
گردآورنده کتاب، هدف از نوشتن آن را کشف پویاییهای بازار در سرزمینهای اسلامی معرفی کرده است. برای کشف چنین امری از چه ابزارهایی استفاده شده؟ نگاه این کتاب به گذشته بازار است یا اکنون آن؟
منظور نویسنده از پویاییهای بازار در واقع پرهیز از نوعی نگاه منحصرا تاریخی یا موزهای به بازار به عنوان پدیدهای منفعل و تاریخ گذشته است. کتاب کوشش دارد لایههای گوناگون تغییر و تحول بازار از گذشته تا امروز را مدنظر داشته باشد. اینکه هر کدام از این لایهها چه پیچیدگیهایی از سیاست، اقتصاد و فرهنگ را به تصویر میکشند. بررسی زمینهمند بازار به معنی توجه آن به نه تنها به عنوان یک عنصر معمارانه در شهر که بررسی نقش آن در ارتباط با باقی حیطههای اجتماعی و سیاسی از گذشته تا امروز است. از این رو بازار در یک بستر فرهنگی اجتماعی و به عنوان یک فرایند همبسته با پویاییهای اجتماعی و کالبد شهر دیده میشود.
کتاب تا چه میزان مسئلهمحور به سراغ مقوله پژوهشی خود رفته است و از اساس ایدهای برای گسترش پویایی بازار در جوامع اسلامی ارائه میدهد؟
به طور کلی رویکرد کتاب تحلیل و پژوهشی است و قصد ارایه راه حل مشخص و ایجابی برای مشکلات احتمالی ندارد. هرچند در بسیاری مقالات و ضعیت اکنونی بازار با توجه به مسایل جدید اجتماعی و اقتصادی یا محدودیتهای بازار بررسی میشود.
از جمله مضامین شاخص در مقالات این کتاب، تحول در طراحی بازارها تحت تاثیر عوامل بیرونی نظیر ورود صنعت و تجارت خارجی است. آیا این مضمون را میتوان تم مشترک مقالات کتاب دانست؟ از اساس آیا مقالات این کتاب تم مشترکی دارند و در راستای یک تحقیق مشترک شکل گرفتهاند؟
البته نه در همه مقالات، اما این موضوع در بسیاری مقالات مورد توجه نویسندگان بوده است، ولی موضوع اصلی کتاب را نمیتوان چالشهای اقتصادی بازار و صنعتی شدن یا وضعیت بازار پس از برآمدن مالها و مراکز خرید جدید دانست. مضامین مشترک مقالات کلیتر است. تاکید بر فرایند در مقابل فرم، و تأکید بر زمینه در برابر محتوا در روش و رویکرد، دیدن بازار در ارتباط با میدانهای سیاست و فرهنگ و مذهب و از همه مهمتر پرهیز از ایدهها و مدلهای شرقشناسانه چارچوب کلی مقالات را شکل میدهد.
از آنجا که به بازار به عنوان موضوع شناخت و پژوهش، مثل بسیاری حوزههای دیگر نخستین بار توسط اروپاییان توجه شد؛ بسیاری از پیشفرضها و کلیشههای غربیان در مورد شرق یا شهرهای اسلامی به طور تاریخی در مطالعات مرتبط با بازار وجود داشته است. در این رویکردها بازار خصوصیت اصلی و وجه تمایز میان شهرها در دو دنیای اروپایی و اسلامی در نظر گرفته میشد؛ حال آنکه در چارچوبهای نظری استفاده شده در مقالات این کتاب، بازار بخشی از روند توسعه و یک کیفیت به شمار میآید، نه یک قلمرو فیزیکی. بازار ظرفیت آن را دارد تا راویِ تاریخ توسعه، تغییر و حتی انقلاب در هر جامعه باشد.
بر مبنای دستاوردهای پژوهشی این کتاب وجوه اشتراک و تفاوت بازارها در جهان اسلام را چگونه میتوان صورتبندی کرد؟
یکی از مهمترین نکاتی که کتاب بر آن تاکید دارد، توجه به بازار به عنوان یک کیفیت منحصربفرد در هر شهر و پیرو نیازها و اقتضایات محلی هر منطقه است. در بسیاری از مقالات کوشش شده تا تاریخ و کیفیت گسترش بازار به عنوان عنصری خودویژه در یک شهر با توجه به تاریخ خاص همان شهر بررسی شود. این به آن معنا نیست که نمیتوان هیچ ویژگی مشترکی میان بازارهای مختلف منطقه یافت. در تمام شهرهای مورد بررسی بازار پیوندهای اساسی با دو نهاد مذهب و سیاست دارد، در تغییرات بنیادین هر جامعه نقش پررنگی ایفا میکند، به طور تاریخی فضایی چندفرهنگی و پذیرنده بوده است -امروز شاید به یک معنا این خصلت کمرنگتر از هر زمانی باشد-؛ اما نویسندگان کتاب میکوشند به شدت در مقابل پیشفرضهای کلیشهای شرقشناسانه که ویژگیهای کالبدی و زمینهای مشترک را در تمام شهرهای موسوم به شهرهای اسلامی پیدا میکنند، مقاومت کنند و ویژگیهای خاص هر بازار را در زمینه خاص خود بدون هیچ پیشفرضی جستجو کنند.
خیزران اسماعیلزاده
سه مقاله از مقالات این کتاب به بازارهای کشور سوریه اختصاص دارد. یکی از مقالات آن هم به طور ویژه درباره بازار حلب است که جنگ در سوریه آسیب فراوانی به آن رسانده است. آیا تمرکز این کتاب بر نحوه طراحی بازار، میتواند برای شکلدهی دوباره به بازار حلب یاریرسان باشد؟ هدفم از این سوال این است که بدانم به طور دقیق منظور از «طراحی» که در زیرعنوان کتاب هم بر آن تکیه شده است چیست؟
به شکل کلی منظور از طراحی، بررسی فرم فیزیکی بازار از زمان پدیداری، تغییرات و بازسازی آن در گذشته و تغییرات کالبدی آن در زمان اکنون است. در بسیاری از مقالات تاریخ و نحوه و اثرات بازسازیها مطالعه شده است. یکی از حسرتهای شخصی من هنگام ترجمه کتاب که از قضا در اوج جنگ و ویرانیهای سوریه بود، همین نابودی بازارها از جمله بازار حلب بود. تصور اینکه چطور پدیدهای که در طول این همه سال به وجود آمده و قوام یافته و خود را با تمام وضعیتهای سیاسی و اقتصادی هماهنگ کرده و از همه اینها گذشته یکی از مهمترین- اگر نگوییم مهمترین- مراکز اقتصادی و حیات روزمره شهر است، با جنگی این چنین ویرانکننده بهکلی نابود شود، حقیقتا دردناک بود.
من اطلاعات دقیقی درباره اینکه ویرانی تا چه حد بوده و امروز بازسازی چگونه ممکن است ندارم، اما از اطلاعات کتاب پیداست که مشخصا بازار حلب از دهههای گذشته مورد توجه نهادهای بینالمللی بوده است. بازار حلب در سال ۱۹۸۶ به عنوان میراث فرهنگی یونسکو شناخته شده و از بسیاری مطالعات خاص با همکاری نهادهای بینالمللی در پروژههای حفاظت و بازسازی خود بهره برده بود. بخش زیادی از این مطالعات تاریخی با تمرکز بر ویژگیهای فیزیکی بازار در همین کتاب آمده است. مطمئنا این مطالعات دقیق در بازسازیهای احتمالی شهر استفاده خواهد شد.
در میان بازارهای ایران، در این کتاب به بازارهای تهران و یزد پرداخته شده است. ویژگی این دو بازار چیست که باعث شده در این کتاب جا پیدا کنند؟ آیا مطالعاتی به همین شیوه در مورد دیگر بازارهای ایران هم صورت گرفته؟
گمان میکنم این انتخاب دلیل خیلی ویژهای نداشته است و گزینش بر مبنای علاقمندی نویسندگان این حوزهها رخ داده است. مثلا بازار تهران همیشه برای نقش ویژهاش در تاریخ ایران و تاثیراتش در دو انقلاب مشروطه و انقلاب سال ۵۷ مورد توجه بوده، که نویسنده این مقاله خانم فرمانفرمایان اسناد و بررسیهای جالبتوجهی را در این زمینه آشکار میکند. به طور کلی بازار در بیشتر شهرهای ایران نقش بسیاری مهمی در شکلدهی به هر شهر و روابط بخشهای مختلف آن دارد و در جای خود حتما مورد مطالعه پژوهشگران خواهد بود.
نظر شما