شنبه ۱ تیر ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۵
شعر ترجمه‌شده باید قلب داشته باشد و بتپد

انتشارات آرادمان به‌تازگی کتاب «ناممکنِ ممکن» را منتشر کرده است که حاصل گفت‌وگوی کامبیز منوچهریان و عباس رضوانی با احمد پوری درباره‌ی فنون شعر است. نشست هفتگی شهر کتاب به نقد و بررسی این کتاب اختصاص داشت و با حضور احمد پوری، علی عبداللهی، کامبیز منوچهریان برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در ابتدای این نشست، علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: احمد پوری از مترجمان و نویسندگان پرکار سه دهه‌ی اخیر در عرصه‌ ترجمه‌ شعر است. او بسیاری از شاعران برجسته‌ جهان را ترجمه و به ما فارسی‌زبانان معرفی کرده است. رشته‌ تخصصی پوری زبان‌شناسی و ادبیات انگلیسی است و کار ترجمه را از ۲۳ سالگی و با برگردان آثار کسانی چون پابلو نرودا و ناظم حکمت آغاز کرده است. برخی از آثار او نزدیک به چهل بار چاپ شده‌اند. طبق آمار برگردان نرودا ۳۷ بار، ناظم حکمت ۲۵ بار و آنا آخماتووا ۱۸ بار تجدید چاپ شده است. این گواه آن است که کارهای خوب در حوزه‌ی ترجمه‌ی شعر در ایران، برخلاف دیگر کشورها، خوانندگان زیادی دارد.

 او ادامه داد: در این کتاب بحث‌های گوناگونی از امکان‌پذیری ترجمه، ماهیت ترجمه؛ یعنی اینکه ترجمه فن است یا هنر یا تلفیقی از این دو، دلیل بازماندن دانشکده‌های ترجمه از تربیت مترجمان موفق، اهمیت آشنایی مترجم شعر با سبک و انواع شعر ایران و جهان، ترجمه‌پذیری انواع شعر، مرزهای وفاداری و شاعرانگی در ترجمه، تا جایگاه ترجمه‌ی شعر از زبان واسط، صورت گرفته است. فنون ترجمه‌ی شعر در کتاب باز شده است. افزون بر این، بخشی از کتاب به‌صورت کارگاهی است و نمونه‌هایی از ترجمه به همراه متن انگلیسی در پایان کتاب ارائه شده است. از این‌رو، برای علاقه‌مندان به ترجمه‌ی شعر راهگشا خواهد بود.
 
ترجمه‌ آزاد: از تحقیر تا ستایش
کامبیز منوچهریان اظهار داشت: بحث علم و تجربه در هر حرفه و زمینه‌ای مطرح است. ترجمه نیز از این مقوله مسثتنی نیست. اگر علم شامل دو مقوله‌ی علم (science) و دانایی (knowledge) باشد، دانایی مرتبه‌ی بالاتر علم است. اکنون صنایع به سمت مدیریت دانش حرکت می‌کنند. چون به این رسیده‌اند که در هر سازمانی دانایی نهفته و متمایز از علمی وجود دارد. کارگر جوشکاری در این حوزه دانشی متفاوت با علم جوشکاری دارد. در ترجمه نیز علم ترجمه همان گفته‌های نظریه‌پردازان ترجمه همچون شلایر ماخر یا پاوند یا چامسکی است. اما این تجربه است که دیدگاه مترجمان را می‌سازد و دانایی از ترکیب این دو به‌وجود می‌آید. پس، دانش ترجمه عبارت است از نظریه‌های ترجمه به علاوه‌ تجربه در ترجمه.

او افزود: در حوزه‌ علم ترجمه کتاب‌های زیادی در دسترس است. اما آنچه در جامعه‌ ما کمتر موردتوجه بوده، تجربه‌ها است. در حالی‌که علاقه‌مند به ترجمه‌ی شعر برای آغاز کار نیاز به دانسته‌هایی دارد. پس، ما به‌منظور ترسیم نقشه‌ی ‌راهی برای نوآموزان حوزه‌ ترجمه و به‌خصوص ترجمه‌ شعر، از احمد پوری کمک گرفتیم که با دارا بودن تحصیلات زبان‌شناسی و تجربه‌ی سی‌ساله در ترجمه واجد هر دو شرط دانایی در این حوزه بود.

                   

او تأکید کرد: ترجمه‌ی شعر با ترجمه‌ رمان یا داستان متفاوت است. معمولاً می‌گوییم وقتی شعری را ترجمه می‌کنید، شعر ترجمه‌شده باید قلب داشته باشد و بتپد یا به‌اصطلاح ترجمه باید زنده باشد. خیلی‌ها شعر را بدون توجه به شاعر و زبان شعر ترجمه می‌کنند که این نشان می‌دهد هنوز در این حوزه به دانایی نرسیده‌اند.

 منوچهریان تصریح کرد: در دنیا طیفی از ترجمه‌ تحت‌اللفظی تا ترجمه‌ اقتباسی وجود دارد. اما در ایران حتی در بحث‌های تخصصی دید خوبی در مورد ترجمه وجود ندارد. مثلاً در اینجا معمولاً از ترجمه‌ آزاد با تحقیر یاد می‌شود. حال‌آنکه در دنیا از بهترین انواع ترجمه به شمار می‌رود. چراکه خلاقیت در آن سهم بزرگی دارد. همچنین در ایران ترجمه‌ی نزدیک‌تر به متن اصلی از ارزش او اهمیت بیشتری برخوردار است، در حالی‌که در دنیا ترجمه‌ی تحت‌اللفظی از بدترین ترجمه‌ها، به‌خصوص در حوزه‌ی شعر، دانسته می‌شود.

او ادامه داد: در مورد وفاداری نیز نگرش خوبی در ایران وجود ندارد. وفاداری، وفاداری به ساختار و فضای شعر است و این صرفاً به معنای ترجمه‌ی لفظ‌به‌لفظ نیست. آنچه در شعر باید منتقل شود، فضا، موسیقی و پیچیدگی‌های شعری است. با این توصیف‌ها، ترجمه‌ی شعر کار بسیار سختی است. چراکه مترجم ضمن اینکه باید به هر دو زبان اشراف کافی داشته باشد، باید درک خوبی از شعر داشته باشد.
 
چراغ راهنمای ترجمه‌پذیری
احمد پوری اظهار داشت: من سال‌هاست با عنوان مترجم شعر شناخته شده‌ام و در مناسبت‌هایی در این مورد صحبت می‌کنم. یکی از سؤال‌های حیرت‌انگیز و تکراری در این نشست‌ها، این است که آیا شعر ترجمه‌شدنی است؟ بسیار عجیب است که چنین سؤالی را از کسی می‌کنند که خودش نزدیک به سی جلد کتاب شعر ترجمه کرده است. اگر مترجم بگوید شعر ترجمه‌شدنی نیست، حکم داده که تا به آن روز کار بیهوده کرده است. اما این سؤال چندان هم بی‌ربط نیست. همه‌ی ما مجموعه‌ای از شعرها را در ذهن داریم که در ترجمه‌پذیری‌شان تردید داریم. مثلاً وقتی شعر «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است/ باد خنک از جانب خوارزم وزان است» را می‌شنویم، حس بسیار خوبی داریم. اما در مورد این حس خوب کنجکاوی نمی‌کنیم. شاعر می‌گوید «هوا سرد شده، برایم پالتویی بیاورید.» اما ما از شعر لذت می‌بریم چراکه لذت این شعر در موسیقی آن است؛ یعنی واج‌آرایی با صدای «خ» که یادآور خزان و خش‌وخش برگ است. اما منِ مترجم اگر بنا باشد این شعر را ترجمه کنم، واج‌آرایی نمی‌کنم. چراکه این احتمال بسیار ضعیف است که بتوانم در زبان دیگری صدای پاییز را واج‌آرایی کنم. پس در ترجمه فقط همان«هوا سرد شده، برایم پالتویی بیاورید» منتقل می‌شود و مخاطب آن را می‌خواند و می‌گوید: چه بی‌مزه!  

 او ضمن خواندن شعری از مولوی بر ترجمه‌نشدنی بودن وجه سماعی آن و به اهمیت موسیقی در آن اشاره کرد و گفت: پس، سؤال مکرر از ترجمه‌پذیری شعر بی‌ربط نیست و نباید به مترجم بربخورد. بااین‌حال، می‌توان سؤال را عوض کرد و پرسید آیا همه‌ی شعرها ترجمه‌شدنی‌اند و پاسخ گرفت مطلقاً خیر. همه‌ شعرها به همه‌ زبان‌ها ترجمه‌شدنی نیستند.

پوری ادامه داد: پیش‌ازاین، در مجله‌ مترجم مطلبی در مورد ترجمه‌ شعر منتشر کردم و چیزی به نام «چراغ راهنمایی ترجمه‌ی شعر» را مطرح کردم. چراغ قرمز آنجایی است که شعر تن به ترجمه نمی‌دهد و نباید با آن کلنجار رفت. من خود حسرت ترجمه‌ی شعرهای بسیاری را بر دل دارم. در اینجا به چراغ زرد نمی‌پردازم، اما چراغ سبز جایی است که ترجمه به‌راحتی امکان‌پذیر است. برای نمونه، خاقانی قصیده‌ای زیبا با مطلع «هان ای دل عبرت‌بین از دیده عِبَر کن هان/ ایوان مداین را آیینه‌ی عبرت کن» دارد که در میانه به بیت «از اسب پیاده شو، بر نطع زمین رخ نه/ زیر پی پیلش بین شه مات شده نعمان» می‌رسد. در این بیت، پنج اصطلاح شطرنجی به‌کاررفته است که به دو معنا دریافت می‌شود. یکی اینکه پیاده شو و سرت را روی زمین بگذار، می‌توانی صدای پای فیل‌ها را بشنوی و دیگری اینکه این یک بازی شطرنج بود و در آن شاه مات شد. این قصیده به همین سبب نمونه‌ای از چراغ قرمز ترجمه است. مخاطب اروپایی هرگز این لذت را در نخواهد یافت، همان‌طور که ما نیز از بسیاری لذت‌های آنان در زبان خودمان بی‌نصیب مانده‌ایم.  

 پوری سخنان خود را با خواندن متن اصلی و برگردان دو شعر به پایان برد.
 
نسبی بودن تأثیر انواع ترجمه
علی عبداللهی اظهار داشت: کتاب «ناممکن ممکن» بسیار متنوع است. تقریباً همان پرسش و پاسخ‌هایی در این کتاب مطرح شده است که در ذهن منِ مخاطبِ شعر می‌گذشت. بسیار مهم است که نویسنده بتواند حرفش را به ساده‌ترین وجه بیان کند. کار پوری از این شفافیت برخوردار است. چنان‌که او بدون ارجاع به آرای کسانی مانند شلایر ماخر، بنیامین یا دیگران، با بهترین مثال‌ها تجربه‌های خودش را از ترجمه‌ی شعر بیان می‌کند. این بسیار آموزنده است. چراکه مترجم باید افزون بر زبان خارجی و زبان خودش به دانش ترجمه نیز مسلط باشد. متأسفانه هنوز مترجمانی بدون آگاهی از جایگاه شاعر در زمانه‌ی خودش، استراتژی‌های ترجمه و... هر کتابی را در خم رنگرزی‌شان می‌ریزند و بیرون می‌کشند. این در حالی است که ترجمه ریزه‌کاری‌های فراوانی دارد و کسی که دانش کافی ندارد، نمی‌تواند ترجمه‌ی خوبی ارائه کند.

او ادامه داد: ترجمه‌ی شعر زمانی به‌صورت نثر در مجلات ادبی چاپ می‌شد. مثلاً شعری از گوته یا شکسپیر به نثر و به‌عنوان خبر مطرح می‌شد. در این ترجمه‌ها لحن شاعر، قالب شعری و زیبایی‌شناسی زبان مغفول می‌ماند. شفا با همین شیوه برگردان‌هایی از نیچه و هوگو تا سافو ارائه داده است که در آنها ردی از سبک نیست. گویا همه‌ی این افراد به یک شکل شعر گفته‌اند. این نوع ترجمه در جای خودش باعث آشنایی با طیف مضامین می‌شود. اگر این ترجمه‌ها نبود، شعر نوی رمانتیک و قطعه‌نویسی در ایران شکل نمی‌گرفت و تنوع موضوعات در شعر معاصر ایران به‌وجود نمی‌آمد.

او ادامه داد: نوع دیگر ترجمه، ترجمه‌ی بسیار آزاد است. مثلاً در دیوان ایرج میرزا شعری با عنوان «شاه و جام» وجود دارد که ترجمه‌ی نعل‌به‌نعل «غواص» شیلر است. شیلر این را در حالت چهارپاره گفته و ایرج میرزا آن را به‌صورت مثنوی برگردانده است. اما پایان شعر و نگرش در برگردان متفاوت است. نمونه‌ی دیگر، برگردان اخوان ثالث از شاندور پتوفی، شاعر مجار، است که با عنوان «سگ‌ها و گرگ‌ها» منتشر شده است. این نوع ترجمه‌ها از جایی پدید آمد که برگردان‌های نثریِ شعرها در مجلات دانشگاهی منتشر و برای شماره‌های بعدی به بهترین شعرها جایزه داده می‌شد. نمونه‌ی جهانی از این مورد، ترجمه‌های معروف فیتزجرالد از خیام است. او جهان شاعر را ترجمه کرده است، اما برگردانی لفظ‌به‌لفظ به دست نداده است. در آلمان نیز شاعران کلاسیک گاهی اینچنین ترجمه شده‌اند و حالا مطلقاً ارزش خواندن ندارند. اما همه‌ی این انواع ترجمه، دوران‌سازی‌ای داشته‌اند و نمی‌توان تأثیر ترجمه در هر روشی را دقیقاً مشخص کرد.

 عبداللهی ضمن تأکید بر اینکه ترجمه افزون بر مترجم، به زبان میزبان، واکنش میزبان در آن دوره، سیر ادبیات مقصد بستگی دارد، توضیح داد: پس‌ازآنکه ازرا پاوند شعر چینی را به انگلیسی برگرداند، مکتب ایماژیسم شکل گرفت. همچنین آلمانی‌ها وقتی از شعر یونان اشباع شدند، به دنبال جهان‌های دیگر گشتند و با ترجمه‌های شعر فارسی و در نهایت با «هزار و یک شب» مواجه شدند و این زمینه‌ای برای شکل‌گیری ادبیات رمانتیک و پس‌ازآن ادبیات مدرن از دل ادبیات رمانتیک شد. پس، زمان نیز در ترجمه بسیار مهم است. گاهی متنی در زمانی ترجمه می‌شود که تأثیرگذاری حداکثری دارد و گاهی دیرگاه می‌رسد و دیده نمی‌شود. شاید زمانی ترجمه‌ی آزاد تأثیرگذار باشد و زمانی دیگر ترجمه‌ی استادانه و دانشگاهی.

   او ادامه داد: در ایران، ترجمه‌ی شاملو از مارگوت بیکل کاملاً فارسی شده است. بیکل که در آلمان شاعری درجه چهار هم نیست، با این ترجمه نقش و اهمیتی می‌گیرد که در زبان خودش ندارد. پس، ترجمه گاهی می‌تواند شاعری متوسط را تا حد شاعری بزرگ تبدیل کند. همان‌طورکه امروز شعرهای لورکا و نرودا و ریتسوس در اسپانیا و شیلی و یونان بسیار کمتر از ایران خوانده می‌شود، چون اینها در دوره‌ی تاریخی‌ای ترجمه شدند که ما به مضامینشان نیاز داشتیم. پس، ترجمه امری اجتماعی است و نه صرفاً ادبی. زمان و مکانِ درآمدن و به‌دست مخاطب رسیدن آن اهمیت دارد. اگر پورگشتال شعرهای حافظ را ترجمه نمی‌کرد، «دیوان غربی ـ شرقی» گوته و در پی آن روکرتی هم نبود که قالب غزل را بگیرد. پس، انواع ترجمه به نحوی دوران‌سازند و هر گونه قطعیتی در مورد حتی ترجمه‌ی نثر یا گفتار عامیانه می‌تواند با ذات ترجمه در تناقض باشد.

عبداللهی در ادامه ضمن تأکید بر اینکه نگاه دانشگاهیان و ادیبان به ترجمه متفاوت است، تصریح کرد: دانشگاهیان گمان می‌کنند ترجمه از دل نظریه برمی‌آید. درحالی‌که اگر تمام نظریات ترجمه را بدانید و تجربه‌ کافی در ترجمه نداشته باشید، این نظریات اهمیتی ندارند. بنیامین می‌گوید شعر باید تحت‌اللفظی ترجمه شود، اما این نشان‌دهنده‌ی ناآگاهی بنیامین از چیستی کنش ترجمه است. بنا نیست مترجم زبانی را عیناً در زبانی دیگر سوار و با همه‌ی پیچ‌ومهره‌هایش پیاده کند. زبان‌ها با هم فرق می‌کنند. جایگاه فعل و دیگر ارکان زبانی در هر زبانی ویژگی‌هایی دارد. زبان آلمانی هرگز به اندازه‌ی زبان فارسی انعطاف‌پذیر نیست. وقتی شاعری آلمانی را به فارسی منتقل می‌کنید، نمی‌توانید همه چیز را منتقل کنید. ولی گاهی می‌توان آنچه در آنجا روی نداده را به بهانه‌ی شعر در زبان فارسی رقم زد. پس، اینکه ترجمه باید تحت‌اللفظی باشد و بیگانگی‌اش حفظ شود، حرف پرتی است. هیچ زبانی را نمی‌توان عین‌به‌عین در زبان دیگر نشان داد.

او در پایان ضمن تأکید بر ضرورت ایجاد میراث ترجمه‌ شعر، در مورد سمینار ترجمه‌ای صحبت کرد که به‌تازگی در آن شرکت داشته و مترجمانی از هجده زبان در آن حضور داشتند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها