فرزاد کریمی پژوهشگر و منتقد ادبی در یادداشتی به مرور کتاب آیین در آیینه اسطوره، نوشته مریم غازی پرداخته و در اختیار ایبنا قرار داده است.
در بخش اساطیر ایرانی، تأکید نویسنده بیشتر بر دو اسطوره سوگ سیاوش و یادگار زریر است. اهمیت این دو اسطوره ایرانی در نوع آیینهایی است که ایرانیان پیش از اسلام برای بزرگداشت آنها به جا میآوردهاند و نوعی از سوگواری و برگزاری مناسک مربوط به آن بوده است. هم سیاوش و هم زریر جوانانی بودهاند جنگاور و دلیر که بیگناه کشته شدهاند و در آیین زرتشتی هر دو بهنوعی شهید محسوب میشوند. زریر در نبردی بر سر دین و برای حفظ آن جان باخته، اگرچه برگزاری مراسمِ سالانه بیشتر به یاد سیاوش و مرگ ناجوانمردانه او و به پاسداشت مظلومیت او برگزار میشده است.
از سویی آیینهای بزرگداشت و تعزیه شهادت امام حسین(ع) و یارانش که بیشتر تعلق به شیعیان ایرانی دارد، از دو جنبه مظلومیت و نبرد برای نگهداشت دین، با این دو جلوه اساطیری ایران باستان مشابهت بسیار دارد. علاوه بر شیوههای این بزرگداشت، که در ریشههای خود با یکدیگر اشتراک بسیار دارند، ظاهر تعزیهای هر دو گونه نیز مشابهتهایی دارد که میتوان گونهای الگوپذیری در بزرگداشت بزرگان دین در آن دید. از آن جمله است پوشیدن لباس سیاه برای عزا که آغازگر آن ایرانیانی بودند که برای سیاوش رخت عزا میپوشیدند؛ لباس سیاه عزایی که در بین اعراب برای عزاداری رایج و مرسوم نبوده است.
نتیجهگیری پژوهش چنین است که اگرچه عزاداری برای امام سوم شیعیان ناشی از تعصب مذهبی پیروان این مذهب، بهخصوص در زمان زمامداری اهل تشیع در ایران (آل بویه، صفویه و زندیه) بوده است اما نوع مناسک و شکلگیری آیینهای آن را میتوان در برپایی مراسم سوگ سیاوش و زریر جستوجو کرد. ارتباطدادن آیینهای مربوط به پیشوایان غیرایرانی به مناسک ایرانی را میتوان در تمایل ایرانیان به پیونددادن بزرگان مذهب خویش با ایرانیان نیز نمونهسازی کرد، آنجا که ادعا شده یکی از دختران پادشاه مقتول ساسانی، همسر امام سوم شیعیان بوده است.
آیین در آیینه اسطوره کتابی پژوهشی است که برای علاقهمندان به موضوع اسطوره و نقش آن در شکلگیری آیین بسیار راهگشا و مثمرثمر است. البته باید پارهای ضعفها را در روش تحقیق نیز در نظر داشت. بهعنوان مثال میتوان به ارجاعهای متعدد به یک مرجع (کتاب «شناخت اساطیر ایران»، نوشتهی جان راسل هینلز) اشاره کرد. همچنین تلفیق اسطوره و آیین در بخش پایانی کتاب، اگرچه بحثی بکر و جالب توجه و البته درست در پژوهشهای اسطورهای و آیینی است اما بهعنوان کانون پژوهش مزبور، آنچنان که شایسته است، مورد پرداخت قرار نگرفته و تحلیل نشده است. خواننده آگاه انتظار دارد پس از مطالعه دو بخش که به استخراج پیشینه اسطورههای ایرانی و آیینهای مذهبی اختصاص یافته و نویسنده بهخوبی از پس تدوین آن برآمده است، نتیجهگیری پژوهش بحثی مقنعتر، موشکافانهتر، بر پایه استنادات بیشتر و با توجه مکفی به جزئیات باشد.
در هر صورت «آیین در آیینهی اسطوره» نمونهای موفق است برای پژوهشگرانی که بهویژه در زمینه آیینها و مناسک ایران فعالیت میکنند، برای گذار از برخی جزماندیشیها و توجه به ریشههای ملی و آیینی که مبتنی بر اعتقادات و باورهای دینی است.
نظر شما