گودرز ایزدی در نشست نقد مجموعه داستان «اندوه» در شاهینشهر:
لفظ اندک و معنای بسیار از ویژگیهای «اندوه» است
گودرز ایزدی در نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «اندوه» نوشته حسین آتشپرور، لفظ اندک و معنای بسیار را از ویژگیهای این کتاب دانست.
این منتقد ادبی گفت: به قول ما قدما لفظ اندک و معنای بسیار از ویژگیهای دیگر این داستان است. اندوه در این داستان آنقدر بزرگ است که حتی تکثیر و تقیسم آن بر بسیاری شانهها، از حجم درد آن نمیکاهد، گفت: بر دوش کشیدن این صلیب از توان شانه جغرافیای آدمهای داستان برنمیآید و به این ترتیب است که مرگ، بر زندگی برتری مییابد و دریغا که قهرمان داستان چونان «مورسو»ی کامو، مورد بازخواست قرار میگیرد و پاسگاه و دادگاه مورد توهین و بازخواستش قرار میدهند.
ایزدی افزود: گویی کسی نمیخواهد باور کند که باغچه دارد میمیرد؛ قهرمان اندوه در میان گورها پرسه میزند و چونان سیزیف اما بیگناه سنگ محکومیت خود را به دوش میکشد. به نظر من داستان «اندوه»، داستانی از پدرو پارامو را به یاد میآورد، بیآنکه در پی همنشینی یا جانشینی آن باشد.
این منتقد یادآور شد: از طرف دیگر «اندوه» حکایت خُرد و تکه تکه شدن آدمی است، در میان قتلگاه و در کویری که تا تهران و میدان شوش میرسد. حکایت بر زمین ریختن برگ برگ انسان است بر زمین پاییزی، داستان تکثیر راوی و هزاران شدن و شاید در تداوم و حمایت از حیثیت سادهای است که تنها از نفله شدن و تلخی که بر جان و روح نشسته است، بکاهد.
این منتقد با اشاره به اینکه قهرمان داستان «اندوه » قهرمان فیلم عصر جدید چارلی چاپلین نیست که در میان چرخ دندهها گیر کرده باشد، گفت: قهرمان «اندوه» پیش از آن در خود شکسته است او میخواهد تا کلاه بر سرش نگذاشتهاند خود را راحت کند و گورستان تنها پناهگاه اطمینان و پذیرش اوست.
نویسنده کتاب «دشنههای بیدیس در زندان» افزود: داستان از گور و گندم میگوید و از پدری که در کوه است و پسری که از جبهه برنگشته است و میرود تا دوشنبهای که بیست و نهم تیرماه شصت و شش است و بیمارستانی که جا ندارد و پر از بوی نامطلوب است، با دهانهای باز و بوی تن و شکمهای خالی ...
گودرزی افزود: در داستان آتش پرور هر خردهروایتی به اندازه یک داستان پر و پیمان حرف میزند. زمینها در ذهن آب میخورند و ملخها در واقعیت زمین را از رُستنی خالی میکنند، سینه خس خس میکند و ژاندارم دهن چاکی و از عوض کرن خون هم کاری ساخته نیست.
وی در پایان گفت: در این اندک بگویم داستان «اندوه» و تکثر شخصیت و پرداخت فضای آن سنگ آبی شد که پرندگان داستانی از آن زلالی مینوشند و میشود مقالههای زیادی از تاثیر این داستان بر ادبیات داستانی بعد از آن نوشت. حرف آخر اینکه داستانی را که نویسنده خراسانی ما در آن سوی میهن نوشته است، من که در این سوی وطن زیستهام، وقتی خواندم نم نم گریستهام و به قول فروغ کور شوم اگر دروغ بگویم!
در بخشی از داستان «اندوه» که به «محمود دولتآبادی و مونس غمهای مردگان و فرزندان سلوچ» تقدیم شده است، میخوانیم: «با پاهای تاول زده خاکی از گندم درو آمدم. او که در آنجا بود، رفت بالا. زمین سخت میلرزید: انگار دو تا شدم، دومی، خسته، زانو به بغل گرفت و نشست. دستش را به جیب برد تا سیگاری درآورد، سیگار نداشت. سیگاری به او تعارف کردم و برایش کبریت کشیدم.ما در پایین پا، آنجایی بودیم که هیچوقت دستمان به او نمیرسید. خونسرد و سنگین بود: مثل سنگ سیاه؛ سیاه و سنگین.سیگار دستمان بود. دود میشدیم و در هوا پیچ و تاب میخوردیم. شب قتل بود. شیون و هنگامهای داشتیم. به پیشانی زدیم و زارزار میگریستیم: «بیکسِ مادر.»
حسین آتشپرور، نویسنده، منتقد، پژوهشگر و نویسنده ادبیات کودک و از نویسندگان نسل سوم داستاننویسی ایران، متولد 1331 دیسفانِ گناباد است. او از سال 1355 وارد آموزش و پرورش شد و پیشتر و مدت کوتاهی در کارخانه کاغذسازی کار کرد. آتشپرور در حال حاضر دبیر بخش داستان مجله ادبی بینالمللی «نوشتا» است.
«اندوه» مجموعه داستانی از آتش پرور است که نشر درخشش در سال 1372 منتشر کرده و پس از 22 سال از انتشار چاپ اولش، توسط انتشارات بوتیمار به چاپ دوم رسیده است. این مجموعه شامل هشت داستان با نامهای «آواز باران»، «دلشاد باش، ای ایران»، «خاکسترها و ققنوس»، «حفره یخی»، «ساعت ناتمام»، «سایههای سفید»، «علامتها» و «اندوه» میشود.
نظر شما