یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۲۷
کتابخانه‌های عمومی نقش اجتماعی خود را ایفا نمی‌کنند

به گفته مهدی شقاقی اینکه کتابخانه مرکز اجتماع شود، جنبه اجتماعی-سیاسی دارد؛ به این معنی که کتابخانه باید به عنوان حد واسط و رابط میان مردم و مسئولان عمل کند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نقش اجتماعی کتابخانه‌ها به صورت مکرر در نشست‌های مختلف مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد اما هنوز هم تعداد مراجعه‌کنندگان به کتابخانه‌های عمومی به میزان قابل قبول نرسیده است. از طرفی افزایش قیمت کاغذ و به دنبال آن گران‌تر شدن کتاب، راه دسترسی مردم به کتاب را دشوارتر از گذشته کرده است اما این روند هم نتوانست راه ورود مردم به کتابخانه‌‎ها را هموار سازد.

درباره جایگاه اجتماعی کتابخانه در جامعه گفت‌وگویی صورت دادیم با مهدی شقاقی، استادیار گروه علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی که در ادامه می‌خوانید:
 
با توجه به نقش کتابخانه‌ها در بهبود روابط اجتماعی، به نظر شما قرارگیری آن‌ها در شهرهای مختلف، جایگذاری مناسبی داشته است؟
برای مکان‌یابی کتابخانه‌ها، پژوهش‌هایی انجام شده و برای احداث برخی از کتابخانه‌ها مکان خوبی انتخاب شدهاست اما در برخی موارد هم اینطور نیست. این مساله نسبی است اما اگر بخواهیم این مساله را از نظر اجتماعی بررسی کنیم، باید به سوال شما پاسخ منفی بدهم. معمولا کتابخانه‌ها به عنوان محل داد و گرفت کتاب حساب می‌شوند و نقش‌ اجتماعی آن‌ها در کشور ما روز‌به‌روز در حال کاهش است.
 
ممکن است کمی درباره کارکرد و پیشینه کتابخانه‌های عمومی در کشورمان توضیح بدهید؟
آنچه پیشکسوت‌های کتابخانه‌های عمومی درباره اقدامات کتابخانه‌ها نوشتند، مانند آنچه در آثار ایرج افشار می‌تواند دید، این است که کتابخانه‌ها محل حضور و راهنمایی و محل نوشتن تکالیف درسی دانش‌آموزان بود. دانش‌آموزان امکاناتی را برای نوشتن تکالیف درسی از کتابدار می‌گرفتند. در همین راستا درباره حضور کودک در کتابخانه هم داستان‌هایی مانند قصه‌های مجید و تغییردادن لیبل و... ساخته شد. این روزها اما دانش‌آموزان از کتابدران کمک نمی‌گیرند، خودشان از سالن مطالعه استفاده می‌کنند و دغدغه‌ای که والدین دارند به این محدود شده است که می‌گویند سالن مطالعه خنک یا مثلا گرم نیست یا چرا سالن مطالعه جایی برای گرم کردن غذا ندارد. اینگونه است که برای آن‌ها همان فضا مهم است تا بتوانند در آن مطالعه کنند و از کتابدار توقعی ندارند که کاری انجام دهد.

یکی از امکان‌هایی که کتابخانه به افراد می‌داد و برون‌سپاری شده است، نوشتن مقاله برای دانش‌آموزان و دانشجویان بود. این کارکرد کتابخانه‌ها به مغازه‌های خدمات کامپیوتری برون‌سپاری شده است. گفتند که دانش‌آموزان را پژوهش‌محور کنید؛ به این صورت که دانش‌آموز باید مقاله بنویسد. همه اندیشه پژوهش‌محوری روی نوشتن مقاله خلاصه شده است که توسط دانش‌آموز یا معلم نوشته می‌شود. حالا نوشتن مقاله‌های دانش‌آموزان توسط خدمات کامپیوتری انجام می‌شود، در حالی که این کارکرد وظیفه کتابخانه عمومی است. درواقع منابع اطلاعاتی درستی که برای نوشتن متن علمی اینترنتی یا چاپی وجود دارد، مخزن کتابخانه است و دانش آموز باید در کتابخانه مقاله خود را بنویسد اما کتابخانه کارکرد خود را ایفا نمی‌کند. کتابخانه‌های عمومی برای پژوهش‌محور شدن مدارس باید برنامه‌ریزی داشته باشند و به دانش‌آموزان یاری دهند و نقش خود را ایفا کنند.
 
آیا این قسمت مشکل کتابخانه‌ها بر عهده گروه خاصی در است؟
اصلا با اینکه مقصر چه کسی است کاری ندارم؛ این را نمی‌دانم و نمی‌خواهم در این‌باره قضاوت کنم. می‌دانم که جامعه منتظر نهادهای اجتماعی نمی‌ماند که وظایف خود را انجام دهد. جامعه وقتی می‌بیند که نهادی وظیفه خود را انجام  نمی‌دهد برای نیاز خود گریز و راه فراری طراحی می‌کند؛ برای مثال اگر پدر خانواده وظایف خود را انجام ندهد، مادر نقش او را انجام خواهد داد که البته این نقش ممکن است به صورت ناقص و کم‌عمق انجام شود. درباره کتابخانه هم همین اتفاق افتاده است؛ اگر آن نقشی که کتابخانه‌ها باید داشته باشند ایفا نشود، این نقش توسط افراد دیگر به صورت ناقص، ناپخته، سطحی و غلط انجام خواهد شد.
 
یکی از شعارهای کتابخانه این است که باید پایگاه اجتماعی شوند. به نظر شما برای تحقق این امر باید از کجا شروع کرد؟
اینکه کتابخانه مرکز اجتماع شود با این مساله که کتابخانه‌ها کارکرد اجتماعی داشته باشند، دو مقوله جدا است. اینکه کتابخانه کارکرد اجتماعی پیدا کند، به این معنی است که باری از دوش مردم بردارد، آن‌ها را توانمد کند، به مردم امکان خودآموزی دهد و به مدارس و دانش‌آموزان کمک کند. اما اینکه کتابخانه مرکز اجتماع شود، جنبه اجتماعی-سیاسی دارد؛ به این معنی که به قول معروف کتابخانه باید به عنوان حدِ واسط و رابط میان مردم و مسئولان عمل کند. کتابخانه، باید محلی باشد که در آن، سیاست‌ها، قوانین و روابط بدون درخواست قبلی، در اختیار مردم قرار گیرد. مردم می‌توانند از آن‌ها اطلاع پیدا کنند. دوم اینکه مردم نسبت به عملکرد سازمان‌هایی که با مالیات مستقیم و غیرمستقیم اداره می‌شوند اطلاع پیدا می‌کنند؛ یعنی گزارش‌های سالانه، آمار فعالیت‌های سازمان‌ها در طول یک سال در کتابخانه عمومی طبقه‌بندی می‌شود و مردم با مراجعه به کتابخانه درباره فعالیت‌ها، اقدامات و رویه‌های یک سازمان اطلاع به‌دست می‌آورند.

برای مثال مردم اطلاع پیدا می‌کنند که رویه وام گرفتن در کشور به چه صورت است یا اطلاع پیدا می‌کنند که تاسیس شرکت یا کارگاه چه مقررات و رویه‌هایی دارد، مردم متوجه می‌شوند برای گفتن نظر و اعتراض خود چه اقداماتی می‌توانند انجام دهند. در کل مردم نسبت به اطلاعات دسترسی پیدا می‌کنند. آن زمان است که می‌گوییم کتابخانه مرکز اجتماع است؛ یعنی اجتماع فعالیت‌هایی می‌کند و کتابخانه مرکزی است که این فعالیت‌ها را به اطلاع مردم می‌رساند. مردم می‌فهمند افرادی که به آن‌ها رای دادند، چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهند. به نظر شما چند نفر در کشور توانسته‌اند گزارش آماری یا توصیفی درباره عملکرد شورای عالی استان‌ها را ورق بزنند؟ این اسناد باید در کتابخانه موجود باشد. اینگونه کتابخانه مرکز اجتماع می‌شود، هرچند شاید در خیلی از کشورهای دیگر هم چنین روندی محقق نشده باشد. مرکز اجتماع شدن کتابخانه‌ها موضوعی ایده آل است.

طی چند سال گذشته دیدیم که قانون دسترسی آزاد به اطلاعات تصویب شد و هیات وزیران نسبت به آن نظر دادند و تایید کردند و از طرف ریاست جمهوری ابلاغ شد که سازمان‌ها باید اطلاعات را طبقه‌بندی کنند؛ بنابراین اگر اطلاعاتی درباه عملکرد سازمان‌ها مورد خواست مردم بود، باید در اختیار آن‌ها قرار بگیرد. اما آیا عملا سازوکاری برای اینکه چنین اتفاقی بیافتد فراهم شده است؟ آیا راه دسترسی به اطلاعات یک سازمان این است که جلوی در آن سازمان بیاستیم و درخواست کنیم که اطلاع را می‌خواهیم؟ به نظرم تا زمانی که من اصلا نمی‌دانم افراد در یک سازمان چه کار می‌کنند، این روش اصلا منطقی نیست. زمانی منطقی است که این اطلاعات به صورت اطلاعات توصیفی درمورد عملکرد آن سازمان به صورت روتین در کتابخانه‌ها قرارگیرد و مردم به آن دسترسی داشته باشند. به نظرم راه دسترسی آزاد به اطلاعات از کتابخانه‌های عمومی می‌گذرد.
  
چنانچه می‌دانید؛ در شرایطی هستیم که گرانی کاغذ و ملزومات تولید کتاب، موجب گرانی کتاب شده و دسترسی مردم را به کتاب محدود کرده است. در این حالت به نظر می‌آید که مردم باید توجه بیشتری به کتابخانه‌ها داشته باشند، اما این روند شکل نگرفته است. چرا هنوز هم ترجیح نمی‌دهند که نیاز به کتاب خود را از راه کتابخانه‌ها رفع کنند؟
مردم گرفتارند، تحت فشارهای مختلف، گرفتار در ساز و کارهای اداری و زمان لازم برای این کارها را ندارند؛ به عبارت دیگر شرایط جامعه برای استفاده کردن از کتابخانه‌ها مهیا نیست. به نظرم در نظر گرفتن این شرایط خیلی مهم است.
 

دیگر کشورها هم با مشکلاتی مواجه‌اند اما مردم از کتابخانه استفاده می‌کنند.
این مساله پیشنه تاریخی دارد و باید توجه داشت ما مردمی شفاهی هستیم که وارد دنیای متن نشده‌ایم. دوست داریم دانش خود را از طریق گفت‌وگو و کارورزی تولید کنیم. این‌ها بخش تئوریک داستان است که چرا یک ملت با متن ارتباط مطلوب ندارد.

یک‌سری ایده‌های سیاسی وجود دارد بر این اساس که خواندن به نوعی با قدرت ارتباط برقرار می‌کند؛ یعنی افرادی که شم سیاسی دارند، آن را استشمام می‌کنند و استفاده‌ لازم را از آن نمی‌برند؛ بلکه از کتاب استفاده‌های دیگری می‌برند. میشل دوسرتو و پیر بوردیو درباره این مسائل نوشته‌اند. در جامعه ایران در وضعیت موجود گرفتاری مردم در امور اولیه و پایه زندگی است و این اجازه را به مردم نمی‌دهد که مطالعه کند. فردی که شغلی ندارد، گرفتار درگیری خانوادگی و طلاق است و در محیط کار برای انجام کار اداری از صبح تا شبش را پر می‌کند، مجال و وقتی برای رفتن به کتابخانه ندارد. کتابخانه هم امکانات بیشتری در اختیار اعضای خود قرار نمی‌دهد. به نظرم امکانات کتابخانه‌های ما فوق‌العاده کم است و تنها گزینه که برای کاربر می‌گذارد، داد و گرفت کتاب است که به دلیل واحد بودن، طرفدارهای زیادی ندارد. درحالی‌که کتابخانه باید در فعالیت‌های خود، گزینه‌های مختلفی را بگنجاند؛ برای مثال برگزاری رویدادهای فرهنگی، نمایش فیلم و آموزش‌های توانمندساز را اجرایی کند. به این صورت دلایل استفاده از کتابخانه افزایش پیدا می‌کند و طرفداران بیشتری پیدا خواهدکرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها