همچنین چکیدههایی از این کتاب یا آثاری درباره آن به فارسی ترجمه شدهاند که از میان آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: «مقدمهای بر پدیدارشناسی روح» ترجمه محمود عبادیان، «خدایگانی و بندگی از پدیدارشناسی روح هگل» ترجمه و تألیف علیرضا سیداحمدیان، «پدیدارشناسی روح هگل» نوشته الکساندر کوژو و ترجمه بهمن اصلاح پذیر، «پیشگفتار پدیدارشناسی روح» ترجمه بهرام عباسی و... . اهمیت این متن را از وفور آثار راجع به آن میتوان دریافت. با وجود این، به باور بسیاری از مترجمان، اساتید و پژوهشگران فلسفه، ترجمههای ارائهشده از «پدیدارشناسی روح» ترجمههای موفقی نبودهاند.
محمدمهدی اردبیلی و سید مسعود حسینی، که هر دو از پژوهشگران فلسفه هستند و تاکنون ترجمههایی از هگل و درباره او و همچنین از دیگر متون ایدئالیسم آلمانی ارائه دادهاند، تصمیم به ترجمه دوباره «پدیدارشناسی روح» گرفتهاند. حسینی درباره این ترجمه به «ایبنا» گفت: ترجمه «پدیدارشناسی روح» را بر اساس متن آلمانی انجام میدهیم، اما به ترجمههای انگلیسی نیز مراجعه میکنیم.
وی افزود: ما در ترجمه این اثر، گذشته از متن آلمانی که اساس کار است، از سه ترجمه انگلیسی «پدیدارشناسی روح»، یعنی ترجمههای اینوود، پینکارد و ترجمه قدیمیتر میلر استفاده میکنیم. از این میان، ترجمه اینوود پایبندی بیشتری به ساختار متن آلمانی دارد، اما پینکارد در ترجمهاش تلاش بیشتری برای خواناتر و فهمپذیرتر ساختن متن کرده است. ما سعی داریم با الهام از هر دوی این مترجمان، در عین حفظ ساختار اصلی متن هگل، متنی در زبان فارسی پدید آوریم که خوانا نیز باشد، اما به هیچ وجه قصد نداریم برای خواناتر ساختن متن دست به دخل و تصرفهایي بزنیم که چه بسا مراد و منظور هگل را تحریف کنند.
حسینی در ادامه ترجمه کتاب «پدیدارشناسی روح» را امری دشوار خواند و گفت: «پدیدارشناسی روح» هگل کتابی در ردیف سایر کتابهای فلسفه غرب نیست. به بیان روشنتر، این کتاب از آن کتابهایی نیست که بتوان بهسادگی آن را دست گرفت و از ابتدا تا انتها خواند. به عکس، فهم جانمایه آن مستلزم تلاشی مادامالعمر است. از همین رو، کار ترجمه آن نیز با کار ترجمه هر اثر دیگری تفاوت دارد. تفاوت در این است که، فیالمثل، اگر کتابی از کانت یا فیشته را به فارسی برگردانیم، میتوانیم اطمینان داشته باشیم که روح اثر را به احتمال زیاد منتقل کردهایم، اما کتاب هگل چنین نیست. به نظر ما، ترجمه این اثر، همانند فهم آن، کاری طولانی میطلبد و نیازمند حک و اصلاحهای متعدد است. همچنین وضعیت خاص این کتاب است که ما را بر آن داشت به جای کار جداگانه، مشترکاً بر روی آن کار کنیم، زیرا بسیاری از نابسندگیهای ترجمه در گفتگوی دونفره ممکن است حل شوند.
این مترجم ادامه داد: بهعلاوه، بر آنایم که در صورت امکان، بعد از پایان ترجمه و پیش از انتشار، متن ترجمه را به همراه برخی از دوستان و اهل فن قرائت کنیم، با این هدف که اشکالات به حداقل برسند و خواننده در نهایت با متنی «خوانا»تر و «درست»تر مواجه شود. با وجود این، بر این گمان نیستیم که ترجمه ما آخرین ترجمه خواهد بود. به عکس، علیرغم همه تلاشی که به خرج میدهیم تا متنی «درست» و «خوانا» پدید آوریم، بر این باوریم که ترجمه ما در طول زمان نیازمند اصلاحاتی متعدد در چاپهای احتمالی بعدی خواهد بود.
نقد ترجمههای پیشین از «پدیدارشناسی روح»
حسینی در بخش دیگری از این گفتوگو به نقد ترجمههای پیشتر منتشرشده از «پدیدارشناسی روح» اشاره کرد: ترجمه زیبا جبلی از این کتاب اساساً غیر قابل استفاده است و با متن اصلی فاصله مفهومی زیادی دارد. به عبارتی روشن و بیپرده، این ترجمه کمترین ارتباطی با روح متن ندارد و مملو از اغلاط فاحش است. ترجمه آقای ملکاسماعیلی نیز متأسفانه ترجمهای قابل اطمینان نیست.
این محقق و مترجم فلسفه اضافه کرد: بنده متونی را از اندیشمندانی چون فیشته، شلینگ و... ترجمه کردهام. بر این مبنا میگویم که «پدیدارشناسی روح» هگل به مراتب دشوارتر از دیگر متون ایدهآلیسم آلمانی است. هگل بسیار ژرف مینویسد و زبانی خاص خود دارد. صِرف ترجمه صوری این اثر به فارسی ما را به هگل نزدیک نمیکند. حتی ترجمهای به لحاظ زبانی «درست» هم کافی نیست، و این کار را بسیار دشوار میکند.
مترجم کتاب «در باب تاریخ فلسفهی جدید: درسگفتارهای مونیخ» شلینگ همچنین به ترجمه باقر پرهام از کتاب «پدیدارشناسی روح» اشاره کرد و گفت: کار آقای پرهام بسیار با کار مترجمان قبلی متفاوت است. او سالها روی هگل کار کرده است و آثار خوبی نیز دربارهی او به فارسی برگردانده است. با وجود این، ترجمه او بر اساس ترجمه فرانسه هیپولیت بوده است. اگر اشتباه نکنم، خود هیپولیت نیز از انگلیسی ترجمه کرده است. کتابي چون «پدیدارشناسی روح» به این ترتیب قابل ترجمه نیست.
حسینی گفت: نمیتوان گفت که ترجمه باقر پرهام مملو از غلط است، اما به دلایلی این متن نیز قابل استفاده نیست. مهمترین دلیل، واسطه شدن دو زبان دیگر (فرانسه و انگلیسی) غیر از متن آلمانی است، که این موجب بروز اشکالاتی در ترجمه شده است. شاید، یکی از مهمترینِ این اشکالات در همان عنوان ترجمه ایشان باشد، یعنی برگرداندن Geist به «جان». مترجم مقدمه مفصلی درباره این معادل نوشته و در آن توضیح داده که چرا تصمیم به استفاده از اصطلاح «جان» گرفته است. عمده منابع او هم اشعار کلاسیک ادب فارسی بوده که در آنها از «جان» معنایی، شاید، نزدیک به Geist مراد شده باشد.
مترجم کتاب «هگل» اثر فردریک بیزر درباره مفهوم Geist چنین توضیح داد: واقعیت این است که نخستین دلالت مفهوم Geist که در متن هگل به ذهن متبادر میشود دلالت دینیِ آن است. خود هگل تصریح کرده که «روح» جنبه الهی دارد، هرچند الوهیتی با صبغه سوبژکتیویسم. به عبارتی، در فلسفه هگل امر الهی بیگانه از انسان نیست، با وجود این الهی است. حال آنکه اصطلاح «جان» به آن شدتی که در اصطلاح Geistمیبینیم، دلالت دینی ندارد. البته از جنبههای دیگری نیز میتوان انتخاب اصطلاح «جان» در ازای Geist را نقد کرد.
حسینی درباره دیگر اشکالات ترجمه باقر پرهام از «پدیدارشناسی روح» اشاره کرد: اشکالات ترجمه پرهام به این یک مورد خلاصه نمیشود. یک اشکال دیگر این است که او در ازای مفهوم Sittlichkeit چیزی شبیه به «نظام نوامیس اجتماعی» آورده است. Sittlichkeit در کنار Moralität و Moral در آثار سایر اندیشنمندان همعصر هگل و پیش از او نیز دیده میشود. نزد سایر اندیشمندان ایدئالیسم آلمانی، مثلِ فیشته و کانت، تا جایي که فعلاً میدانیم، میان این سه اصطلاح تفاوت چندانی نیست، اما هگل معنای خاصی به آنها میدهد. به هر حال، پرهام نیز البته تلاش کرده است همین معنای خاص را با معادل فارسی «نظام نوامیس اجتماعی» منتقل کند. اما به نظر میرسد چنین معادلهایی ما را به جای نزدیک کردن به روح متن، از آن دور میکنند.
وی افزود: فلسفه هگل در ذات خود دشوار است، اما این قسم معادلگزینیها کار را دشوارتر میکند. اما اشکالات صرفاً در سطح مفردات نیست. البته در اینجا نمیخواهیم وارد نقد همهجانبهی ترجمهی پرهام شویم، ولی واقعیت این است که دستکم عقیده من این است که اگر بخواهیم متن هگل را بخوانیم، هنوز در زبان فارسی چیزی از متن او در اختیار نداریم. با تمام احترامی که برای کارهای آقای پرهام در خصوص هگل قائلام، اعتقاد دارم که ترجمه او نیز برای فهم هگل کافی نیست و مخاطب فارسی را به هگل نمیرساند، و اگر رسانده بود دیگر نیازی به ترجمه دیگری نبود.
مترجم کتاب «نیچه: زندگی به منزله ادبیات» اثر الکساندر نهاماس، همچنین به ضرورت ارائه ویراستهای جدیدی از این ترجمه اشاره کرد و گفت: ما کار خود را هرگز کار نهایی، یا چیزی در آن حدود، نمیدانیم. بهعکس، بر این گمانایم که بعد از تلاش اولیه برای برگرداندن اثر به زبان فارسی، باید آن را به مرور در پرتو نقدها و تذکرهای اهل فن هرچه بهتر و درستتر و خواناتر کنیم.
حسینی در پایان ناشر این ترجمه را نشر نی معرفی کرد: قرارداد این ترجمه با نشر نی بسته شده است که شرایط خوبی برای کار بیدغدغه برای مترجمان این اثر فراهم کرده است. امیدواریم تا پایان تابستان سال آینده، یا حداکثر تا پایان سال آینده (پایان 1399) کار ترجمه را به پایان برسانیم.
نظرات