عبدالمجید شرفی، متفکر نواندیش تونسی، یکی از چهرههای برجستهی نومعتزلیِ معاصر است. او در آثارش میکوشد روایتی از اندیشه اسلامی به دست دهد که با دستاوردهای نظری و عملی جهان معاصر سازگار است.
علاقه من به آثار او وقتی آغاز شد که در اوایل دهه 1380 کتاب عصریسازی اندیشه دینی او را با ترجمه بسیار خوب محمد امجد خواندم. در آن کتابِ مختصر اما بسیار پرنکته، شرفی به این پرسش میپردازد که آیا میتوان، و باید، به عصریسازی اندیشهی دینی پرداخت.
پاسخ او بهاجمال این است که بله، «عصریسازی مقتضی اصل آزادی و اختیار است؛ بدین معنا که اقتضائات وجدان (آزاد فردی) بر اقتضائات و مصالح نظم و سامان جمعی غلبه مییابد، یعنی ما چنین میاندیشیم که این نهاد دینی است که باید امروزه به دنبال دلایل توجیهی خود و در پی کیفیتهای جدید و نوشوندهی ساماندهی تودهی مؤمنان باشد و این ساماندهی دیگر از طریق اجبار و الزام و تکفیر نخواهد بود» (شرفی، 1382: 39).
«انسان و اسلام سپید» در پی همان اندیشه اساسی است که در عصریسازی اندیشه دینی مطرح شده است. این کتاب مجموعه مقالاتی از شرفی است که در آنها میکوشد شیوههای تعامل اندیشه اسلامی را با شاخصهای اندیشه مدرن، مثلاً حقوق بشر و سکولاریزاسیون، بررسی کند. برای نمونه، شرفی در یکی از مقالههای کتاب با عنوان «سکولاریزاسیون در جوامع اسلامی معاصر»، پس از طرح این تعریف از پیتر برگر که سکولاریزاسیون «فرایندی است که به واسطهی آن بخشهای تابع جامعه و فرهنگ از سلطهی نهادها و نمادهای دینی خارج میشوند»، توضیح میدهد که برخلاف مدعیات بنیادگرایان، اسلام آیینی نیست که به سکولاریزاسیون مجال ندهد زیرا این آیین فاقد صبغهای جادویی است که در برخی ادیان دیگر به جهان میدهند، و تاریخ جهان را به شیوهای اساساً دنیوی ترسیم میکند که البته عرصه کنش الهی هم هست. بهعلاوه، عقلانیتِ پذیرفته در شریعت اسلامی «قابلیت آن را دارد که در راستای سکولاریزاسیون پرورش یابد. قوانین و قواعد اخلاقی اسلام برخلاف تورات بر اساس نظام جهانی که فراتر از زمان است وضع نشده و... مقدس دانستن سنتهای بومی از طبع عقلانیت این شریعت نمیکاهد (شرفی، 1397: 64-65).
بررسی تحولات جوامع اسلامی در دوران اخیر نیز نشان میدهد که بهرغم برخی مخالفتها، این جوامع روزبهروز بیشتر عناصر اساسی مدرنیسم را در خود میپذیرند. از جمله، «قانونگذاری و وضع قوانین جدید ـ حتی اگر از شرع مدد گرفته باشد ـ نمایانگر تحولی ریشهای است که در آن دیالکتیک حلال و حرام و ارتکاب منهیات که بر پایهی فقه استوار است به دیالکتیک آنچه که قانون روا میدارد و آنچه که بر اساس قانون ممنوع است تبدیل میشود»(همان: 86).
ممکن است بپرسیم پس این گسترشِ ظاهریِ جنبشهای بنیادگرایانه چیست؟ شرفی بر آن است که این وضع «واکنشی طبیعی است در قبال احساس گم شدن و فریبخوردگی که در دورههای شتاب تاریخی و تحولات عمیق که همهچیز را فرامیگیرد به افراد دست میدهد. این احساس، در واقع، بازتاب دلتنگی برای اصالت و سنت است» (همان: 85).
در سالهای اخیر، ترجمه و انتشار آثار نواندیشان معاصر عربزبان رونقی قابل توجه یافته است. از آثار عبدالمجید شرفی نیز، علاوه بر عصریسازی اندیشه دینی و انسان و اسلام سپید، کتابهایی ترجمه و منتشر شده که غالباً به قلم دکتر عبدالله ناصری یا به راهنمایی و کمک او بوده است. از آن جمله میتوان به کتاب بسیار مهم شرفی با عنوان اسلام میان حقیقت و تجلی تاریخی و اسلام: وحدت مبانی، کثرت ظهور اشاره کرد.
مقالات انسان و اسلام سپید نیز با گزینش و نظارت ایشان به فارسی درآمدهاند و با اینکه ترجمه متن در مواضعی مبهم یا نیازمند ویرایش دوباره به نظر میرسد، این مقالات میتوانند خواننده را با تأملات یکی از نواندیشان بنام معاصر آشنا کنند، تأملاتی که دقت در آنها نشان میدهد تا چه حد با اندیشههای نواندیشان دینیِ ایرانی نزدیکاند.
منابع
شرفی، عبدالمجید (1382)، عصریسازی اندیشهی دینی، ترجمهی محمد امجد، تهران: ناقد.
شرفی، عبدالمجید (1397)، انسان و اسلام سپید، ترجمهی سمیهالسادات طباطبایی، تهران: نگاه معاصر
نظر شما