کمی درباره شیوه آموزشی خودتان به کودکان و نوجوانان و نحوه شکلگیری آن توضیح دهید.
ما فعالیتی ترکیبی از قصه و بازی را انجام میدهیم. علاوه بر اینکه بازیهای سنتی ایرانی را آوردیم در دل قصهها، بازیها را در دل قصهها آوردیم و به همین علت نام انتشاراتم «بازی قصهها» شد. حدود 15 سال است که یک سیستم آموزشی را طراحی کردهام و به مدارس و شهرستانها میروم و حدود 13 سال هم است که در هفته کتاب این فعالیت را انجام میدهم؛ سه، چهار سالی در تهران فعالیت میکردم و بعد به مناطق محروم استان تهران رفتم و آن را پوشش دادم. الان حدود دو سال است که استان به استان حرکت میکنم تا بتوانم این شیوهی آموزشی را که به روش قصه و بازی است، ترویج کنم.
من در این «قصه-بازی»ها بحث مهارتهای زندگی را مدنظر دارم. چون بازیهای سنتی ایران برای بچهها بسیار مفید است و در هرکدام از آنها کلی مفاهیم عملی وجود دارد؛ فعالیتی که به شکل بازی درمیآید، باعث میشود بچهها توانا شوند و مفاهیم را درک کنند. همانطور که میدانیم بازیهای سنتی بیعلت ایجاد نشدهاند؛ بر اساس موقعیتهای فرهنگی، اجتماعی، زمانی و تاریخی هرکدام این موارد و رفتارهای اجتماعی خانوادهها و مردم و قومیتی شکلگرفتهاند؛ مثلاً هر قوم و هر ملتی یک رفتار اجتماعی را زیاد انجام میدادند که این رفتارها به شکل ضربالمثل یا بازی و افسانه درآمدهاند. درمجموع فرهنگ مردم بسیار ارزشمند است؛ البته اگر بتوانیم هم روی آن تحقیق کنیم و هم آن را به نسل بعد از خودمان انتقال دهیم.
اوایل، حدود 24 سال پیش، فعالیتم را با شورای کتاب کودک شروع کردم. ما یک گروه بودیم که به پارکهای محلات میرفتیم و خانوادهها را جمع میکردیم و بچههای خودمان را هم میبردیم و بازیهای سنتی را آموزش و آنها را انجام میدادیم. بعدها فعالیتمان گستردهتر شد و با صداوسیما در ارتباط قرار گرفتیم و قرارداد بستیم. در آنجا من بازی، طراحی میکردم؛ به این صورت که برای یک مفهوم یک بازی طراحی میکردم و به این شیوه آن را به کودکان منتقل میکردم. به خاطر طرحهایی که ارائه کرده بودم، دربارهی کارکرد مغز و استفادهی آگاهانه از نیمکرههای مغز، بهصورت افتخاری در دانشگاه توانبخشی دوره تخصصی «هنر در روانشناسی» را فرا گرفتم و در این مدت با بازی و حرکت و فرآیندهایی که در مغز ما به وجود میآورند و اینکه چگونه میتوانیم مغزمان را آگاهانه با بازی و موسیقی و حتی کلاممان فعالتر کنیم، بیشتر آشنا شدم. این، تبدیل به مسیری شد تا بهصورت تخصصی آموزش به کودکان را ادامه دادم.
من سال گذشته به استان آذربایجان غربی سفر کردم و امسال تصمیم بر آن شد که به مناطق آسیبدیده از سیل مانند استان گلستان بیایم و بچهها را با این روشها آشنا کنم و دلهایشان شاد شود. با میل قلبی به این استان آمدم. در یک برنامه فشرده در سه روز به چهار مدرسه ابتدایی در گرگان و به مدارسی در روستاهایی در شهرستانهای آققلا و آزادشهر رفتم. در این سفر برخی مدیران مدارس گفتند که اگر مقدور است بهخصوص برای دختران کمی درباره دوران بلوغ صحبت کنم و در کنار برنامهی اصلی که در نظر گرفته بودم، دربارهی دوران بلوغ و توانمندسازی بچهها با استفاده از ضربالمثلها و قصهها و طنز برای آنها صحبت کردم.
شما در این سفر کوتاه و فشرده بیشک ظرفیتهایی را در کودکان و نوجوانان استان گلستان مشاهده و احتمالاً کشف کردهاید. کمی از این مشئله برایمان بگویید و اگر پیشنهادی دارید، ما سراپا گوشیم!
طبیعت بکر گلستان شاهکار است و مدیران مهربان و دلسوز، دغدغهمندی را مخصوصاً در مناطق محروم در این مدت منطقه دیدم حتی دیدم معلمها با لباس بومی منطقه سر کلاسها حاضر میشدند و همچنان فرهنگ خود را حفظ کرده بودند؛ با این وجود نیاز به آموزشهای تخصصی را برای مربیان، یک ضرورت دیدم. معتقدم باید از افرادی که سالها کسب تجربه کردهاند، در عرصه فرهنگ استفاده بشود. این تجربیات باید در قالب لوح فشرده یا کتاب بهخصوص در حوزه مهارتهای زندگی تولید شود و در سراسر کشور در اختیار مربیان قرار بگیرد.
ایمان دارم آگاهی همیشه راهساز است. همیشه و در همهجا مشکلات و دغدغهها برای بشر بودهاند ولی با آگاهی میتوان آنها را رفع کرد؛ اما لازمه رسیدن به آگاهی، آموزش است. باید ذهن و روح افراد در جامعه را قوی کنیم. از سویی دیگر کسی که میخواهد آموزش بدهد، باید به آنچه آموزش میدهد، ایمان داشته باشد و آگاه باشد تا بچهها آنها را باور کنند. همچنین یاد دادن، صرفاً حرف زدن دربارهی یک موضوع نیست؛ مثلاً اگر من بهعنوان مادر در منزل خودم مشغول کتاب خواندن باشم، فرزند من تحت تأثیر من به سراغ کتاب خواهد رفت. من در این منطقه آدمهای مهربان زیادی را دیدم و این خصلت یک امتیاز است برای قدم برداشتن برای کارهای خوب و تأثیرگذار؛ اما نیاز به برخی زیرساختها و آموزشها را در این مناطقی که دیدم، حس کردم. درمجموع معتقدم دغدغه امر آموزش باید ابتدا در خانوادهها و مسئولان به وجود بیاید و همچنین اینکه ما باید تلاش کنیم فرهنگ خود را حفظ و از خودباختگی فرهنگی پرهیز کنیم.
نظر شما