همه آن چیزی که «نوروز ایرانی» نام دارد، یعنی امید به زندگی، تشکیل خانواده، قوامبخشی جامعه و ترقی و تعالی آن.
ده دوازده روز دیگر، سال کهنه پایان مییابد و سال جدید، که واپسین سال قرن حاضر است، آغاز میشود. آیا در پهندشت ایرانزمین، هستند انسانهایی که از قرن گذشته تا به امروز حیاتشان ادامه داشته و دو قرن را دیده و عمر طی کرده باشند؟ شاید، و امیدواریم که عمرشان با شادی و برکت توأم بوده و تداوم یابد.
یکی از بزرگوارانی که بحمدالله ربالعالمین از ابتدای قرن حاضر، سایهشان بر سر اهل فرهنگ مستدام باقی مانده و انشاالله تا سالهای سال تداوم یابد، زاده اول فروردین ماه سال 1303، حضرت استادی، سیدعبدالله انوار هستند که انوار نوعدوستی، میهنپرستی، عشق به فرهنگ ایران و ایرانی، تحقیق و تتبّع در آثار قدما و فرهنگ ژرف ایران، و ... حضرتشان، بر تمامی اهل فضل و فرهنگ، مُبرهّن و واضح است و خوشبختانه «شفا»ی بوعلی ایشان، پس از دهها سال تحقیق و تدقیق انشاالله به حلّیه طبع آراسته خواهد شد و بر غنای فرهنگ ایران، ژرفای بیشتری خواهد بخشید. کهن دیار ایران زمین، حوادث و سوانح بسیاری را در طول تاریخ به خود دیده و خواهد دید، اما با هر فرودی، فرازی را آغاز کرده و با هر سقوطی، صعودی را تجربه کرده است و آنچه که بر ملت ایران در سال 98 گذشت، گواه این مطلب است و با آغاز هر بهار و فرارسیدن نوروز ایرانی، روز از نو، روزی از نو، معنا و مفهوم مییابد و امید تازهای را برای زندگی، نوید میدهد.
نوروز، رسم زیبایی است و پایه و اساس آن، بر «نهاد خانواده» گذارده شده و تمامی آداب و رسوم آن، از چهارشنبه سوری، تا سیزده بهدر، بر شکلگیری خانواده بنا شده و به همین دلیل در طول تاریخ، مانا باقی مانده است.
طی سه دهه گذشته و پس از سقوط «اتحاد جماهیر شوروی» و سر بر آوردن جمهوریهای جدید، از جمله تاجیکستان، سعی و اهتمام آنها بر این مهم قرار گرفت که «جشن نوروز» را به نام خود مصادره کرده و با برپایی جشن و سرور در خیابانها و معابر، آن را به رُخ جهانیان کشیده و برای خود، هویتسازی کنند، و این در حالی است که پایههای این جشن ملّی و منطبق با فطرت بشری، بر خانه و خانواده گذارده شده و این خانوادهها هستند که اجتماع را شکل داده و صورتبندی میکنند و آنگاه در پهنه جامعه، نمود پیدا میکند. خانواده شاد و آرام، جامعه متکی بهخود و متین را رقم میزند.
رسوم زیبایی چون شکستن کوزه، شالاندازی، فالگوش، افروختن آتش، عیدی دادن، دید و بازدید، چیدن سفره نوروزی و هفتسین، نوعید رفتن، زیارت اهل قبور، زدودن کینه از روح و روان و جسم و جان، خانهتکانی، چهارشنبهسوری، سیزده نوروز، خواندن دعای سال تحویل، آشتی کردن، مهر ورزیدن، توجه به ضعفا و زیردستان، صلة رحم، و همه آن چیزی که «نوروز ایرانی» نام دارد، یعنی امید به زندگی، تشکیل خانواده، قوامبخشی جامعه و ترقی و تعالی آن. به این بهانه زیبا، سراغی میگیریم از چند کتاب درباره آداب و رسوم نوروز و استقبال از بهار.
فرهوشی، بهرام؛ جهان فروری، بخشی از فرهنگ ایران کهن، انتشارات کاویان، وزیری، 160 صفحه، 1364، تهران.
زندهیاد، مرحوم فرهوشی، در این کتاب، از نخستین آفرینش و جهان هستی آغاز کرده و تا «روزشمار و تنپسین» سخن رانده و آداب و رسوم ایرانی همچون جشنهای فروردین و مهرگان و سده را برشمرده و از «خوان نوروزی» مو به مو، یاد کرده، و فروردین و بهار را همچون اسطوره ایرانی، نوروز، گرامی داشته است.
امینی سام، محمدحسین؛ نوروز، ناشر مؤلف، وزیری، 168 صفحه، 1371، تهران.
نویسنده با نام ماهها و روزها در ایران باستان و شش گاهنبار و فروردگان آغاز سخن کرده و تا سیزده نوروز، از آداب و رسوم ایرانیان باستان گفته است و ضمن برشمردن چگونگی برپایی نوروز در ادوار مختلف تاریخ ایران، از اشکانیان گرفته، تا ساسانیان، دوران اسلامی، صفویان و قاجاریان، خوان نوروزی و چگونگی گستردن آن، گفته و نوشته است.
تصاویر شماتیک این کتاب از «چغالهبادام فروشی» تا «حاجی فیروز» حکایت از زندگی ساده و بیآلایش و کمآلام مردمان روزگار پیشین دارد.
سفره نوروزی که با قرآن کریم و آینه و هفتسین، سیر، سرکه، سیب، سنجد، سمنو، سماق و سنجد اصالت مییابد، با آینه، سکه، نرگس، سنبل، شیر، شکر، نان سنگگ، سبزی خوردن، نارنج (غوطهور در کاسهای که نیمی از آن آب روشن و شفاف و زلال دارد) چراغِ روشن، تخممرغ پخته و نپخته و رنگ کرده، شمع، اسپند، نُقل، گلاس و گلابپاش، و «برسم*» تکمیل شده و شگون و شکوه به این سفره پربرکت میدهد.
دادخواه، دکتر محمدعلی؛ نوروز و فلسفه هفتسین، انتشارات دُرنویسا، رقعی، 534 صفحه، 1394، تهران.
این کتاب ارجمند، طی هجده سال گذشته (1388 ـ 1380)، هجده بار به چاپ رسیده و نشاندهنده این امر است که مردم ایران، توجه خاصی به آداب و رسوم خود دارند و چاپهای مکرر این کتاب که بسیار دقیق و موشکافانه تمامی آداب و رسوم نوروز از «عمو نوروز اومده» تا سیزده به در را در برابر خواننده مینهد، گواه این امر است که نوروز، رسمی است با قدمت چندین هزار ساله و یکی از ارکان دوام و قوام این ملت در طول تاریخ است.
نویسنده، در تشریح فلسفه هفتسین (از صفحه 351 تا 427)، سنجد را نماد زایش و سنجیده عمل کردن و خردورزی، سیب را صحت، سلامتی و شادابی و تندرستی، سبزه، ایثار و گذشت و فداکاری، سمنو مبارزه با ضعف و فترت، سیر، سیر چشمی، سرکه، پذیرش ناملایمات، و سماق، را صبر و امید، برشمرده و با آن که گفته میشود، ماهی، در سفره نوروزی در ایران باستان، جایی نداشته و از اواخر دوران قاجار، توسط کاشف السلطنه چایکار، با بهرهگیری از جشنهای سالِ نو چینیها، گرفته شده و بر سر سفره و خوان نوروزی ایرانیان آمده است، آن را نشان پرتحرکی و زندهبودن دانسته و مبنای پرورش ماهی را به استناد اشعار فردوسی بزرگ از آن ایرانیان دانسته، که به سرزمین چین رفته است:
بپرداخت آبی میان گاهِ خاک بپرورد ماهی در آن آبِ پاک
ز جمشید ماند چنین یادگار اگرچه سرآمد بسی روزگار
هنرور شده خاک ایرانزمین بشد زان سپس سوی ما چین و چین
او ضمن برشمردن رنگ شاد ماهی قرمز، نماد آزادی و آزادگی را نیز از ماهی دانسته و حضور آن برخوان نوروزی را به سان «پری دریایی» قلمی کرده است.
دادخواه، ضمن نکوهش «نحسی سیزده» مینویسد: «گرچه در تمدن غرب، عدد 13 نحس است و بدشگون، در هنگام شناسی تاریخ ایران کهن، عددی نیک پنداشته شده است، پس سزاست باورهای غلط گذشته را کنار بگذارید و نگاهی نو به سیزده بدر داشته باشید».
او به نقل از بهرام فرهوشی در کتاب «جهان فروری» درباره سیزده نوروز مینویسد: «سیزده نوروز را روز ویژه طلب باران برای کشتزارها نودمیده، در دوران کهن میداند و مینویسد: ایرانیان در روزگاران کهن، پس از برگزاری مراسم نوروزی و دمیدن سبزه و گندم و جو و حبوبات در نخستین روزهای سال و در روزی که متعلق به ستاره باران بود، یعنی در روز سیزدهم فروردین ماه، به دشت و صحرا و کنار چشمه و جویبار میرفتند و به هنگام شکست یافتن «اپوشه» دیو خشکسالی در نیمروز، گوسفند بریان میکردند و این نثاری بود برای فرشته باران «تیشتر یاتیر» تا کِشتهای نودمیده را سیراب کند».
بُرز آبادی فراهانی، مجتبی؛ چهارشنبه سوری، از آغاز تا امروز، انتشارات اوستا فراهانی، رقعی، 398 صفحه، 1389، تهران.
در این کتاب، نویسنده تلاش دارد تا «چهارشنبه سوری» را در جای جای ایران، مو به مو شرح داده ـ که بعضاً در برخی از صفحات، دوبارهگویی کرده است ـ و ضمن برشمردن «به صحرا رفتن» و «آب از چشمه آوردن» و پختن حلوا، از تخممرغ شکنی (تخممرغ بازی) در کردستان در روز چهارشنبه سوری، چنین میگوید: «از بازیهای مخصوص چهارشنبه سوری که ویژه کردستان و نواحی کردنشین است، هلکهشکنی یا شکستن تخممرغ است که در کرمانشاهان «خاجنگی» و در «یوالار» ارومیه «یومورتا سارا شدیرماخ» نامیده میشود. برای این مراسم، هر جوان میخواهد که تخممرغ سخت و محکمی به دست آورد. در یوالار، همهی تخممرغها را رنگ میکنند و برای این کار، تخممرغ را یک شب در پوست پیاز میگذارند تا رنگ بگیرد. شیوه بازی چنین است که یک نفر تخممرغ را در مشت میگیرد، بهطوری که سر تخممرغ بیرون باشد و طرف مقابل بتواند با تخممرغ خود به آن ضربه بزند، هر یک از تخممرغها که شکست، صاحب آن، بازنده خواهد بوده بازنده، تخممرغ خود را به برنده میدهد. بسیار اتفاق افتاده است که یک نفر در مدت کمی تخممرغهای دیگران را شکسته و همه را جمعکرده است. در روستاها، گاهی دامنهی این شرطبندی (ته بازی) توسعه مییابد و به جای تخممرغ شکسته، گوسفند و بز نیز مورد برد و باخت (ته داد و ستد) قرار میگیرد». (ص 3 ـ 172)
روزگار دگرگون شده و دیگر خبری از نوروزیخوانیها «آهو چره» رشکی وماسی، پیر بابو و عروس گولی، تکمچی، ناقالی، و دیگر رسوم زیبای نوروزی نیست. اما نوروز که بهانهای است برای زندگی، و تحکیم روابط اجتماعی و فردی، هر قدر که روزگار تغییر کرده و نحوه زندگی دگرگون شده باشد، باز هم نوروز است. آن را گرامی بداریم و آرزو کنیم واپسین سال قرن حاضر، سالی پر از آسایش و آرامش و آبادانی و شادی و شادکامی باشد و از دادار یکتا بخواهیم دروغ و خشکسالی را از سرزمین ما، دور بدارد.
همه روی را سوی یزدان کنیم دل خویش را شاد و خندان کنیم
به جز شادمانی و جز نام نیک از این زندگانی نیابی تو ریگ
چراکه:
دگر باره خیاط باد صبا بر اندام گل دوخت رنگین قبا
بسا حُلّه آورد و بُبرید و دوخت به نوروز، خیاط باد صبا
ایدون باد.
* برسم، بریده شاخه نورسته و یا به شکوفه نشسته، به یاد از دست رفتگان، یا آنانی که در انتظار آمدنشان هستیم، برسم، به صورت حلقهای فلزی، در دست مؤبدان زرتشتی، به هنگام نیایش، جای دارد.
نظر شما