من کتاب را در سال هفتاد خواندم و ازجمله کتابهایی بود که به هر دوستدار فلسفه، خواندنش را پیشنهاد میکردم. شاید اگر بگویم دو تا از بهترین رابطه دوستیهای من در آن سالها بهواسطه این کتاب تألیفی نجف شکل گرفته بود، اغراق نکرده باشم.
یادم میآید وقتی یکی از دوستان خواست کتاب را بخرد به من زنگ زد و با کلی تشکر و قدردانی از معرفی اثر، گفت: کتاب را بعد یک هفته دوندگی در بازار سیاه دستدوم با قیمت گرانی خریده است.
کتاب بعدی که ذهنیت من را تحت تأثیر قرار داد، ترجمه فلسفه روشناندیشی از «ارنست کاسیرر» بود. آشنایی با زبان ترجمههای دریابندری بعدها باعث سختگیریهایم در انتخاب کتابهای فلسفی شد و این مهم؛ یکی از تأثیرات اولیه خوب در مطالعات فلسفه محسوب میشود.
اما یکی از عاطفیترین تداعیهایم، نقل خاطره دوستی نجف با مرتضی کیوان، شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعال سیاسی بود؛ خاطره متعلق به شبی از شبهای زمستان سال سی است که نجف مهمان خانه مرتضی کیوان در محله سرچشمه بود. از مهربانی و محبت کیوان میگفت که در بدو ورود با آب گرم گذاشته و پایای کرختش را شستوشو داده بود؛ انگار آنان به نسلی تعلق داشتند که دوستی و رفاقت همسنگ عشق به انسان بود.
میراث و کارنامه ترجمه ادبی و فلسفی دریابندری در هفتاد سال گذشته نشان از انسانی فرهیخته میدهد که حتی بهواسطه کار ترجمه و مقدمههای تأملبرانگیز و مفصلاش روی متون فلسفی، او را در ساحت فکر و اندیشه یک قرن اخیر در جایگاه بیبدیل و ممتازی قرار میدهد. یادش گرامی.
نظر شما