بررسیهایی که روی هزار نفر انجام شده نشان میدهد که زمان صرفشده با کتاب تقریبا دو برابر شده و ژانرهای جنایی و پلیسی از محبوبترینها بودهاند.
شرکت نیلسن بوک با تحقیق در این زمینه دریافت که ۴۱٪ از مردم از زمان وضع مقررات سختگیرانه توسط بوریس جانسون بیشتر کتاب میخوانند. باتوجه به نمونه آماری به عمل آمده از هزار بزرگسال از تاریخ ۲۹ آوریل تا اول ماه می، زمان مطالعه از ۳.۵ ساعت به شش ساعت در هفته رسیده و تنها ۱۰٪ از بزرگسالان گفتند که کمتر کتاب میخوانند.
خوانندگان همچنین اعلام کردند که از زمان شیوع کرونا سلیقهشان تغییر کرده و بیشتر به داستانهای پلیسی و جنایی علاقه پیدا کردهاند. نیلسن گفت در حال حاضر تمایل کمی برای داستانهای پادآرمانی وجود دارد.
بیش از نیمی از پاسخدهندگان این بررسی (۵۲٪) گفتند چون اوقات فراغت بیشتری داشتند بیشتر میخواندند، ۵۱٪ گفتند میخواستند سرگرم شوند و ۳۵٪ احساس کردند کتاب راه فراری از این بحران برایشان فراهم میآورد.
لوئیز داوتی، که برای رمان پلیسیاش «سکوی شماره هفت» در فهرست بلند رمان جنایی سال تیکستون اُلد پکلیر قرار گرفته از افزایش علاقه خوانندگان به رمان جنایی تعجب نکرده و گفت اشتباه است که تصور کنیم مردم در موقعیتهای دشوار به دنبال داستانهای دلگرمکننده یا امیدبخش هستند.
او گفت: «مردم میخواهند جذب شوند. به این معنی که به دنبال هر کتابی میروند که داستانش آنها را با خود بکشد و توجهشان را جلب کند. داستان پلیسی و جنایی این خصوصیات را دارد، حتا اگر این کار را به واسطه قصههایی انجام دهد که در آن مردم کارهای بسیار شوم یا تلخی انجام میدهند. با وجود این گرایشات نهفته خطرناک، اینها ژانرهایی هستند که معماها در آن حل میشوند. چیزهای تلخ اتفاق میافتد اما در پایان علت یا توضیحی برای آن وجود دارد. در «سکوی شماره هفت» نتوانستم روح راوی را از بدن مُردهاش جدا کنم اما در پایان کتاب این حس قوی وجود دارد که شخصی که مُرده هرگز ما را ترک نمیکند. اگر ما دوستشان داشته باشیم در قلبمان زنده میمانند. کتابهای غمانگیز و تلخ بهطور متناقضی اغلب در آخر روحیهبخشترینِ آنها هستند.»
وقتی پیتر مِی رمان مهیج خود «قرنطینه» را در سال ۲۰۰۵ نوشت، ناشران تصور میکردند که این سناریو که لندن به خاطر آنفولانزای مرغی تعطیل شده بسیار دور از ذهن است و حاضر به چاپ آن نشدند. اما با شیوع کرونا این کتاب بالاخره یک ماه پیش منتشر شد و مِی پیشپرداخت خود را به کسانی که در خط مقدم مبارزه با این بیماری هستند اهدا کرد.
او گفت: «من فکر میکنم داستان جنایی بازگشت به ارزشهایی را که گاهی احساس میکنیم گم کردهایم فراهم میآورد. جایی که نیروهای خوب (تقریبا همواره) بر نیروهای شر پیروز میشوند. این موضوع به ویژه زمانی مطرح میشود که میبینیم دنیای ما و تمام چیزهایی که برایمان آشنا هستند وارونه شدهاند.»
به نظر میرسد خوانندگان با خواندن داستان او که به طرز ترسناکی شبیه دنیای این روزهای ماست احساس آرامش میکنند. مِی گفت: «وقتی این کتاب را نوشتم تصور میشد که خوانندگان نمیتوانند با دنیایی که در آن مردم خود را برای رویارویی با یک بیماری همهگیر کشنده آماده میکنند، همدردی کنند. متاسفانه حالا این به تنها سناریوی آشنا تبدیل شده و مردم بهطرز عجیبی با آن احساس نزدیکی میکنند.»
علیرغم افزایش واضح زمان کتابخوانی، این بررسی نشان داد که میزان خرید کتاب خیلی هم یکسان نبوده. ۲۵٪ افراد گفتند بیشتر از قبل کتاب خریدهاند و ۱۸٪ کمتر از قبل، و اکثر افراد دلیل این کاهش را عدم توانایی در بازدید فیزیکی از کتابفروشیها عنوان کردند.
انتشارات واتراستونز گفت میزان فروشی که در دوران قرنطینه داشته با بررسی نیلسن بوک سازگار است و داستانهای جنایی از پرفروشترین کتابهای آنها بوده است. «کوئینی» از کندیس کارتی ویلیامز، «جایی که خرچنگها آواز میخوانند» از دلیا اونز، «خانه هلندی» از آن پچت و «دختر، زن، بقیه» از برناردین اواریستو ازجمله آثار پرفروش آنها بوده است.
نظر شما