وحید ضیائی، شاعر و پژوهشگر اردبیلی، در یادداشتی برای ایبنا، با نقبی به مقالات الهی قمشهای، به موضوع مستی و شراب در اشعار خیام پرداخته است.
خورشید کمند صبح بر بام افکند
کیخسرو روز باده در جام افکند
می خور که منادی سحر گه خیزان
آوازه اشربوا در ایام افکند
1) مستیها همه مراتب یک حقیقتاند و اگر به مسامحه خواهند که آن مستیها را به حقیقت و مجاز تقسیم کنند، اطلاق مجاز بر مراتب مادون اولی است و شک نیست که شیرینی در لب لعل یار قویتر است تا در شکر.. و ملاحت در زبان سعدی قویتر تا در نمک.. و بدینسان هر شراب را که آثار مستی و گیرایی آن قویتر باشد، به شراب حقیقی یا حقیقت شراب نزدیکتر خواهد بود.
2) انواع شراب و مستی در خیام:
شرابِ زندگی (عمر) و مستی مرگ
شراب ِ نور
شراب ِ غرور
شراب ِ حکمت
شراب ِ زیبایی
شراب ِ دانایی
شراب ِ سخن
شراب ِ دیدار
3) و جمله شرابها را دوگونه میتوان دانست:
یکی آنها که آدمی را بیخبر کنند؛ از حق و حجاب شوند بر حقیقت.. و یکی آنها که بیخبر کنند از خویش و کشف حجاب کنند از حق..
و آن شرابها که خیام چاره خموران دانسته و چون طبیب بر آدمیان تجویز کرده، همه از گونه دوم است که مردمان را از تلخی آن مستیهای شیطانی که عین هوشیاری است، میرهاند و به شیرینی بیخویشی که عین عشق است، میرساند.
این سه بند از مقاله «شراب نیشابور» به قلم استاد حسین الهی قمشهای بود که نقل کردم ... البته به ایجاز و حذف حواشی.
4) من شرابِ حافظ و خیام را که بسیار در اشعارشان آوردهاند، در مجموعه سخنرانیهای «شرح انگیزشی غزلیات حافظ» -که از رادیو فرهنگ پخش شد - به شرابِ آگاهی تعبیر و تفسیر کردهام. آنجا که حافظ کاسه سر خویش را پر شراب میخواهد، از شرابِ آگاهیِ آدمی طلب میکند که انسان آگاه و نا آگاه چون چشمِ ناظر در تاریکی و روشنایی است.
آگاهی، نظارهی دنیا به نورِ روشنایی است و جهل، کوری در تاریکی مطلقِ نگریستنها. آنچه شرابِ آگاهی است یا میِ مغانه یا ... طلبِ آگاهی است از جهان، تا تمرکز و فراموشیِ ظواهر و صورِ خیالیِ غیر ضرور حادث نشود، این هوشیاری و نظارهگری اتفاق نمیافتد. تنها میِ آگاهی و شرابِ معرفتافزایی است که چشم را نور بخشیده، آدمی را از غیر میپردازد تا به حقیقتِ هر امر توجه کامل نماید؛ چون مستی که تو را از جهان ِ اطراف میگیرد تا در حدوثِ خیال، متمرکز بر راستی کند از طریق مستی.
شرابِ معرفت و آگاهی مدامتان باد که به قول خیام:
من بی میناب زیستن نتوانم
بیباده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
پ.ن. کتاب مقالات دکتر حسین الهی قمشهای را هر کتابخانهای باید داشته باشد و هر صاحبدلی.
نظر شما