احمد پاکتچی در نشست «قرآن و جریانهای فکری ایران معاصر»:
خردگرایی و تدبر دو مولفه متمایز جریانهای فکری ایران معاصر در فهم قرآن است
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: تکیه بر خردگرایی و تدبر در فهم قرآن دو مولفه متمایز جریانهای فکری ایران معاصر در مقایسه با جریانات اصلاح دینی در غرب است.
او ادامه داد: ما باید یک رفتار گزینش گرایانه داشته باشیم و ببینیم در کجاها جریانات مشابه جریانات غربی داشتیم و در کجاها اتفاقات بومی در کشورمان و دست کم یا در جهان اسلام داشتیم. پس من از این منظر به موضوع خود خواهم پرداخت.
پاکتچی در ابتدا به بیان مشترکات پرداخت و افزود: برای من مهم است که آیا کسانی که در قرآن پژوهی نگاههای دگر اندیشانه مطرح کردند، مارتین لوترهای کشور ما هستند؟ من به طور خاص توجه را به یک جمله تاریخی «متن مقدس خود را تفسیر میکند» میبرم و ما میبینیم که چگونه قرآن پژوهان ما به سراغ این جمله میروند. به صورت معمول ما فکر میکردیم تفسیر قرآن به قرآن همیشه وجود داشته و همه مفسران از زمان پیامبر چنین روشی داشتهاند اما اساسا اینگونه نبوده و این روش کاملا مدرن است و آن موقع است که متوجه میشویم که موضوع تفسیر قرآن به قرآن چه قدر میتواند به جریان تفکر مدرن ارتباط داشته باشد.
این استاد دانشگاه گفت: رهبران این طرز فکر چهرههای به ظاهر سنتی مانند علامه طباطبایی هستند و شاید من به عنوان پژوهشگر به خودم میگویم ملاک را در مدرن بودن نباید به ظاهر قرار داد و در فکر باید این مدرن بودن را در نظر گرفت. پس رویکرد تفسیر قرآن به قرآن علامه طباطبایی یک تفکر مدرن است و اشتراکات زیادی با نگاه مارتین لوتر دارد.
پاکتچی ادامه داد: ما در جریان پروتستانتیسم با سنت فهم کتاب مقدس مواجه هستیم و کلیسا این سنت را تثبیت کرد. اما جریان اصلاح دینی به دنبال رها کردن متن از چنگال این سنت بود و اینکه متن بتواند مجددا فعال شود. من این را با در نظر گرفتن مرور چندین ساله اصلاح دینی در غرب به دو مولفه تفسیر میکنم: رجوع به متن اصیل بدین معنی که باید به متن اصیل برگردیم و ترجمههای کتاب مقدس به زبان لاتینی که محور کلیسای کاتولیک بود قابل پذیرش نیست و باید انجیل را به زبان یونانی بخوانیم تا اسیر چهارچوبهای کلیسا نباشیم.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در این راه بزرگترین مانع برای فهم متن اصیل نفهمیدن عبری یونانی بود توضیح داد: از همین رو بود که جریان اصلاح دینی به این سمت رفت که به فهمنده اهمیت بدهد یعنی کسی که متن مقدس را میخواند و میفهمد از نظر جریان اصلاح دینی مهم بود و آن فرد بود که معنا را میساخت و ایجاد میکرد بر این اساس یک نگاه آزاد از طرف فرد فهمنده میتوانست در فهم متن مقدس کلیدی باشد.
او ادامه داد: مولفه دوم در جریان اصلاح دینی در غرب بازگشت گرایی و سیر قهقرایی است بدین معنی که گاهی این جریان کهنه گراتر از سنتیها هستند چون اصلاح دینی میگوید باید به متون دینی اصیل ارجاع دهیم. مثلا ما در ایران با قرآن پژوهانی رو به رو میشویم که نمیدانیم به آنها بگوییم سلفی یا چیز دیگر. محمد باقر بهبودی از جمله این افراد است یعنی برخی از عقایدش آوانگارد است اما برخی از مسایلش هم اساسا متناسب با جامعه امروزی نیست. گویی علمای صفوی از این افراد به روزتر هستند!
پاکتچی با اشاره به اینکه وقتی به فهمنده اهمیت میدهیم به سمت تجدد و مدرنیسم میرویم توضیح داد: یکی از اصلیترین ویژگیهای جریان مدرنیسم اهمیت دادن به فرد و احساسات فردی است و ما این را در سنت قرون وسطایی مشاهده نمیکنیم و این مقدار پررنگ کردن ماحصل مدرنیسم است.
به گفته این استاد دانشگاه، جریان اصلاح دینی دو چالش اساسی بین بازگشتگرایی و اهمیت دادن به فهمنده دارد. جریان اصلاح دینی به کرانهها در نظر میگیرد و به میانهها توجه نمیکند در حالیکه سنت به وضعیت میانی توجه میکند و کرانه برایش اهمیت ویژهای ندارد. این فاصله بین اصلاح دینی و نگرش ماقبل آن است. در جهان اسلام هم همین موضوع اتفاق افتاده و با غرب وضعیت مشترکی داریم. وقتی آثار شریعتی را میبینیم متوجه میشویم که او در زمانه خود زندگی میکند و میخواهد نسخهای برای قرن 20 با استفاده از قرآن بپیچد اما در عین حال فاطمه فاطمه است مینویسد، جایی درگیر ابوذر میشود و درگیر شخصیتهایی میشود که 1400 سال پیش زندگی میکنند. او میخواهد افزودههای تاریخی را از عصر صفوی بزداید.
پاکتچی گفت: ما با یک نگاه انتقادی میتوانیم بگوییم تفکر اصلاح دینی وقتی رجوع به متن دینی را مطرح کرد برایش هزینه داد و ما با جریان نقد عهدین مواجه شدیم و شاهد به وجود آمدن حوزهای از دانش شدیم که با استفاده از روشهای مختلف متن مقدس یهودی و مسیحی را از جهات مختلف مورد نقد قرار میدهد. این اتفاق هنوز در جهان اسلام نیافتاده و حتی اگر تولیدات این چنینی داریم بیشتر محصول کار مستشرقانی هستند که چون با این سنت آشنا بودند سعی کردند بر اساس شبیه سازی این را درباره متن مقدس مسلمانان هم پیاده کنند مثل کتاب «تاریخ قرآن» که موجی را در جهان اسلام به وجود آورد اما بعدها تاریخ قرآنیهایی که در این باره نوشته شد هیچ کدام تفاوت مهم و بارزی با این اثر نداشت و بیشتر شبیه همان کارهایی بود که در قبل صورت گرفته بود.
او تاکید کرد: این اتفاق نمیگویم اصلا در جهان اسلام نیافتاده اما اساسا جریان نشده است. ما در عین حال که شعار رجوع به متن اصیل را میدهیم اما ابزار کافی برای این کار نداریم و خیلی از کارها را انجام ندادهایم. من البته به پژوهشگران مسلمان حق استقلال را میدهم اما بعد از گذشت 150 سال کاری نکردیم. مساله دیگر که به اهمیت دادن فهمنده بر میگردد این است که در دنیای اصلاح دینی در غرب وقتی آمدند بار فهم متن را از دوش سنت برداشتند بلافاصله دنیای دین گرای غرب به سمت روش رفت که چگونه و با چه روشی کار کنیم و این گونه نبود که هر کسی بخواهد بدون روش هر چه دل تنگش میخواهد بگوید! چون این گونه از داخل فهم بدون روش میتواند داعش، فرقان و .... بیرون میآید.
پاکتچی ادامه داد: پس در دنیای غرب میبینیم که ماجرای روش بسیار جدی میشود امروز هر دانشجویی که در رشته علوم و قرآن و حدیث تحصیل میکند میداند که ما درس روشهای تفسیری داریم و اگر شما به بازار کتاب مراجعه کنید، دهها کتاب با نام روشهای تفسیری نوشته شده است. اما این کتابها به معنای دقیق کلمه روش نیستند بلکه میتوانند اسم آن را مرور ادبیات تفسیری بگذاریم. ما با کمال تعجب مشاهده میکنیم که کتابهایی که درباره روش تفسیر نوشته شدند بسیار کمند و ما هنوز تولیدات لازم را نداریم. پس هم در رجوع به متن اصیل و هم فهم فهمنده نیاز به ابزار داریم. این در حالی است که اکنون این سوال مطرح میشود که مبنای کار ما در این همه تولیدات چه بوده است؟ ما اول کار را انجام دادیم بعد به روش پرداختیم و مشخص هم نیست اساسا چه قدر تاثیرگذار بودیم. ما دقیقا داریم چه میکنیم؟ باید تولیداتی داشته باشیم که تاکنون به آن نپرداختیم.
این قرآن پژوه در بخش دیگری از سخنانش به برخورد جهان اسلام با پدیدهای به عنوان مدرنیته پرداخت و گفت: ما ناچار شدیم به سمت اصلاح دینی برویم اما حالا فهم قرآن در این میان چه ارتباطی با مدرنیته وارداتی دارد و اساسا فهم متفکران این حوزه چه بوده است؟ ما با یک محصول به عنوان قرآن و فهم قرآن مواجه هستیم که از قبل بوده و فهم مدرنیته که محصول جدیدی است و حالا باید ببینیم چگونه با این دو برخورد میشود.
او در پاسخ گفت: گروهی در این مواجهه از دین عبور کردند و متصل به مدرنیته شدند و به دنبال این بودند که به نوعی مدرنیته را با دین آشتی دهند و صلحی بین آنها برقرار کنند. البته گروه دیگری هم بودند که سعی کردند با مدرنیته مبارزه کرده و بر سنت پافشاری کنند. بروجردی صاحب تفسیر جامع وقتی کتابش را میخوانید متوجه نمیشوید در چه قرنی زندگی میکرده و نسیمی از دنیای حاضر بر کتابش نخورده است! من دوست داشتم بدانم گروه تجدد گرای غربی با قرآن کاری داشتهاند یا نه؟ میرزا ملکم خان به نظر نمیرسد اساسا به دین کاری داشته باشد. او میگوید «قرآن چنان که میدانید یک متن مقدس است و در آن چیزی که با اصول مسیحیت مغایرت داشته باشد وجود ندارد.» من به متونی که در دوره مشروطه تولید شدند و به قرآن پرداختند اشاره دارم و در این متون میبینید مخالفتی با قرآن نیست. حتی با اینکه احمد کسروی به عنوان فردی که قرآن را سوزانده معرفی میشود اما او این کار نکرده است و در دادگاهش میگوید: «قرآن در نزد ما گرامی است و پاس آن را داشتهایم، میداریم و خواهیم داشت.»
پاکتچی افزود: من چه نتیجهای میخواهم بگیرم. اینکه طیف های مختلف مواجهه با مدرنیته چه آنها که از باورهای دینی عبور کردند و چه آنها که عبور نکردند به این نکته توجه داشتند که به قرآن محوریت بدهند. اینکه قرآن در 150 سال اخیر در فرهنگ ایرانی مورد توجه قرار گرفته به این دلیل است که هیچ کس دست به تخریب قرآن نزده است. حالا در این میان برخی دفاع کردند و گاهی هم سکوت کردند و در مقابلش قد علم نکردند این گونه است که قرآن میتواند در این حالت محوری برای آشتی مدرنیته مطرح باشد چون این کتاب ظرفیتهایی داشته که فکر میکردند بدون عبور قرآن میتوانند کار کنند.
پاکتچی در ادامه با اشاره به نقش خرد و عقل در جریان اصلاح دینی در ایران در مقایسه با غرب گفت: اصلاح طلبی ما از یک سو با افرادی مانند سید جمال الدین اسد آبادی و حتی جریانهای غرب گرا و از آن سو کسانی که به صورت درون دینی در متن قرآن رو به اصلاح میروند، هر دو احترام به عقل یکی از ویژگیهای مشترکشان بوده است. البته من نمیگویم همه جریانهای معاصر عقل گرا بودند اما جریانهایی که به دنبال باز اندیشی دینی و تعامل با مدرنیته بودند مساله محوریت عقل را در راس قرار دادند.
او افزود: شهید مطهری در همه آثارش عقلگرایی را دارد اما در اصلاح دینی غربی چنین چیزی نیست. لوتر میگوید «قوه استدلال نقشی در شکل گیری ایمان ندارد و استدلال و عقل بزرگترین دشمن ایمان است...» جالب است که در جریان های اصلاح دینی ما این عقل گرایی دیده میشود البته من نمیخواهم رویکردهای عرفانی، اشراقی؛ اخباری، تفکیکی و ... را نادیده بگیریم اما جریان غالب همین عقل گرایی است.
پاکتچی گفت: نباید فراموش کنیم که برخی از افرادی که بحث تدبر قرآن را شروع کردند دگر اندیشانی مثل شریعتی بودند. مساله تدبر در قرآن بسیار شبیه به بحث مطالعه کتاب مقدس توسط مردم عادی در غرب است و جالب است که در غرب این اساسا ممنوع بوده و کلیسای کاتولیک اجازه چنین چیزی نمی داده در جهان اسلام هم اساسا چنین چیزی را داشتیم اما نه به شدت غرب. یکی از ویژگیهای جریانهای فهم معاصر امكان گسترش فرایند تدبر است و اینکه این بحث به عموم جامعه گسترش داده شود و این کاملا امر مدرنی است که به فردگرایی اهمیت میدهد.
او در پایان یادآور شد: در دنیای غرب نگاه به تدبر با پروتستانتیسم شروع شد و کلیسای کاتولیک مجبور شد به آن تن دهد. در جهان اسلام هم شاهد موارد مشابه هستیم. در حالیکه تدبر نقطه آغازش از دگراندیشان بودند اما از دورهای به بعد جریانهای اصلی هم تدبر را به رسمیت میشناسند و میبینیم که دستور العملهایی هم در این باره دادند.
نظر شما