سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۳
زبان مجازی؛ زبان گفت­‌و­گو در عصر فراپسامدرن/ چهارنقد اساسی به علوم اجتماعی مدرن

انسان و وسیله ارتباطی در عصر فراپسامدرن، همدم یکدیگر خواهند ­بود. به ­رغم نداشتن فاصله­‌های زیاد مکانی، ارتباطات چهره­ به­ چهره به کمترین مقدار خود می‌­رسد. عصر شروع بیمار‌ی‌های تازه‌­ای که بشر برای آن هیچ تمهیدی نیندیشیده و عصری که؛ فریاد انسان به زبان مجازی حکم سکوتی پیوسته را به دنبال خواهد ­داشت.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) سعید ناظمی کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی: جهان پس از مدرنیته در حال دگرگونی است و هیچ کشوری در مقابل این جریان نمی‌تواند نظاره‌گر باشد. تجارت اطلاعات و ارتباطات از طریق رسانه‌های الکترونیکیِ مافوق تصور بشری باعث بروز تغییراتی در روند سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری از جوامع خواهد شد. این تغییرات آثار و پیامدهای مثبت و منفی بسیاری در زندگی خصوصی و اجتماعی بشربرجای می­‌گذارد. ابزارهای نوین ارتباطی با در دسترس قراردادن و افزایش آگاهی‌های عمومی، هرچند عامل نزدیک ­شدن جوامع به یکدیگر خواهد بود اما در عصر فراپسامدرن کارکردی واژگونه دارد. هرچند توسعه­ روابط فردی و مناسبات انسانی در سطح جهانی به بالاترین حد خود­­ خواهدرسید ولی، زبان­ مجازی نوعی بیگانگی خانوادگی را برای خانواده­‌ها به ارمغان می‌­آورد.

اجتماعات مجازی، این امکان را به کاربران اینترنت می‌دهد که از محدودیت‌های زمانی و مکانی عبورکنند و بیش از دیدارها و گفت­وگوهای چهره­ به ­چهره در فضای مجازی از حال یگدیکر باخبر شوند یا کارهای ناقص همدیگر را تکمیل کنند.
 
در عصر فراپسامدرن اطلاعات شخصی و حریم خصوصی افراد از امنیت کمتری برخوردار است. وسایل‌ نوین‌ اطلاعاتی‌ و ارتباطی ‌در اثر تغییراتی‌ که‌ در برداشت‌های‌ بشر امروزی‌ به‌وجود می‌آورد، هویت‌ها را از حالت منسجم به سمت هویتی‌ تکه‌تکه‌، بی‌ثبات‌، تغییرپذیر و منعطف‌ سوق می‌دهد. در این عصر پیوندهای خانوادگی سست شده و شاهد افزایش افتراق و اختلاف اجتماعی هستیم. به عبارت دیگر می‌توان گفت؛ تمایزات درون‌گروهی افزایش یافته و اختلافات برون‌گروهی کاهش می‌­یابد. در همین وضعیت، شکل زندگی انسانی نیز تغییر می­‌کند و علایقی مثل خواندن کتاب، روزنامه یا تماشای تأتر یا موسیقی ­زنده کم­رنگ می‌­شود. سستی زندگی خانوادگی به حدی می­‌رسد که سنت­ها به فراموشی سپرده خواهدشد. وسایل ارتباط جمعی نوپدید، در پرکردن فعالیّت‌های مربوط به اوقات فراغت، برحسب مصرف و نظام علائم مصرفی در نظر گرفته می‌شود؛ بر همین اصل، انسان‌ها به ناچار در فرهنگ فراپسامدرن مستغرق می‌­شوند.

 روزگاری وسایل نوین ارتباطی برای انسان جذابیّت داشت، به قسمی­ که او علاوه بر استفاده از آن، از ماهیّت آن هم، لذّت می‌­برد ولی در این عصر، فقط جنبه­‌های کاربردی آن کارایی دارد. نیاز به فراگیری زبان مجازی رسانه­‌ها در این زمان این­گونه حس می­‌شود که عدم یادگیری آن می‌­تواند، لطمه­‌های جبران ناپذیری به فرد یا خانواده واردکند. فراگیری زبانی عاری از هرگونه احساس و شعور، فقط برای این­که از قافله جهانی واپس نمانیم. این زبان گفت­‌و­گوی ما در عصر فراپسامدرن خواهدبود.

مقدمه
حاصل گذار از جامعه­ سنّتی به مدرن و پس از آن به پسامدرن هرچند، ارمغان فراوانی برای انسان به همراه داشت امّا او را با چالش‌­های بزرگی هم مواجه کرد. این چالش‌­های بزرگ، تا کوچک­ترین نهاد اجتماعی رسوخ کرد و باعث پیدایش نقاط انفصالی در بدنه­ی خانواده‌­ها شد، که به مرور زمان به شکست‌­های عمیقی تبدیل و در دوره­ فراپسامدرن به انفصال و جدایی کاملِ نهادِ خانواده از یکدیگر خواهد انجامید. به عقیده نویسنده، در این دوره، زبان مجازی، تنها زبان گفت­‌وگو در عصر فراپسامدرن و تأثیرگذارترین زبان در جهان ارتباطی است. فضای مجازی به شدت گسترش می‌­یابد و دهکده­ جهانی­ای که مک لوهان[2] تصورش را در ذهن می‌­پروراند به مکعب‌­های شیشه‌­ای به اندازه­ فقط یک انسان تبدیل خواهد ­شد. در این فضای زیاد که به نسبت جمعیت آن زمان در اختیار ما خواهدبود به ­طورحتم، فضا دلگیرتر و عواطف انسانی کمرنگ­تر خواهد شد.

درآن عرصه، ابزارهای نوین ارتباطی، نقش ابزارهای زبانی ما را بازی می‌­کنند. خریدهای ما به صورت آنلاین انجام­ می­‌گیرد و با ارسال اس ام اس از حال یکدیگر با خبر خواهیم ­شد. اخبار از طریق شبکه‌های اطلاع­‌رسانی گفته و اوقات فراغتمان از طریق بازی‌­های رایانه‌­ای و شبکه­‌­های مجازی سپری خواهد شد. در محیط کار با پارتیشن­‌هایی در فضایی محدود قرار می‌­گیریم تا کاری مشخص را به انجام برسانیم و گزارش کارهای خود را از طریق سیستم اینترانت به مقام بالاتر گزارش دهیم. در این زمان فقط رسان‌‌ها مخاطبان واقعیِ ما هستند و ما باید با زبان مجازی با آن‌ها سخن بگوییم و در این میان آن­چه به فراموشی سپرده خواهد شد همانا زبان مادری است.

ارتباطات انسانی در عصر سنت‌­ها
همگی ما به شیوه­‌های خاص پیام‌­هایی به دنیای اطراف خود می‌­فرستیم و به ­ندرت این کار را آگاهانه انجام می‌­دهیم. ما حضور خود را در زندگی واقعی با کمک زبان غیرکلامی نشان می­‌دهیم. برای مثال زمانی که یک موضوع را نمی‌‌­پذیریم، به نشانه نپذیرفتن، ابروهای خود را بالا می‌­اندازیم. هنگامی که با یک معمّا یا مسئله روبه‌­رو می‌­شویم، بینی خود را می‌مالیم. برای نگهداری از خود، دست‌هایمان را به صورت ضربه­ در یا درهم در سینه جمع می­‌کنیم. شانه­‌های خود را به نشانه­ بی‌­میلی بالا می‌­اندازیم و به نشانه­ صمیمیّت چشمک می­‌زنیم؛ انگشتان خود را به نشانه­ بی ­صبری فشار می‌­دهیم و می‌­شکنیم و با دست­ زدن بر پیشانی خود فراموش ­کردن را نشان می‌­دهیم. حالت‌­هایی که بیشتر به خود می‌­گیریم، متنوع و انتخابی هستند...، اما برخی از آن­ها مانند مالیدن بینی در مواجهه با یک معما و یا در سینه جمع کردن دست­ها برای نگهداری از خود، بیشتر ناآگاهانه از ما سر می زند(Fast,1970: 8 ).

می‌­گویند ارسطو نخستین کسی بود که رتوریک[3] را به طور جزئی‌ و جدّی تئوریزه کرد. او در رساله پوئتیک،[4] رتوریک را در برابر دیالکتیک قرارداد. رتوریک به شیوه‌ای از ارائه‌ی محتوای ذهنیِ فرد اطلاق می‌شود که مخاطب؛ یک مجلس قانون‌گذاری، تماشاچیان تراژدی، حاضران در دادگاه، یا جمعیّت گسترده‌ای باشد، در حالی که دیالکتیک کارکرد خاص خود را دارد (Pavur 1998:129).

مک لوهان نیز به رتوریک اهمیت می‌­داد. او می‌پنداشت‌ رتوریک هنر باستانی در پی چیره شدن بر ابهام نهفته در زبان به واسطه پرورش‌ بیان روشن و شیوا است. بیانی که با اقناع مخاطب همراه است. بیان، ناگزیر از رجوع به مبانی روان‌شناسی است. با این حال، مک لوهان بیش‌ از رتوریک به علم کلمات، نظرداشت. علمی که رواقیّون آن‌ را توسعه دادند. لغت‌دانان باستان گمان می‌کردند لوگوس(کلام،گفتار) الهی است. آنان معتقد بودند زبان، مطابق نظم موجود در واقعیّت است و ذات اشیاء در کلمات جای گرفته‌اند. والتر بنیامین نیز باوری مشابه درباره­ی‌ قدرت زبان و کلمات دارد(بنیامین، 1385 : 51).

در سده­‌های بعد، انقلاب صنعتی اخلاقیات را تغییر شكل داد ولی ماهیت بشر را عوض نكرد، به غرایز قدیمی كه برای زندگی بَدوی مفید و برای زندگی اجتماعی پر دردسرند نیروها و فرصت‌های تازه‌‏ای داد. این انقلاب انگیزة سودجویی را تا آن­جا مورد تأكید قرارداد كه به ­نظر می‌‏رسید خودخواهی طبیعی بشر را تشویق و تشدید می‌‏كند. در گذشته تحكّم پدرانه، تعلیمات اخلاقی در مدارس، و تلقینات مذهبی؛ جلوی غرایز غیراجتماعی را گرفته بودند. انقلاب صنعتی، همه­ این عوامل جلوگیرنده را ضعیف كرد. در نظام اقتصادكشاورزی، خانواده واحد تولید اقتصادی و همچنین واحد دوام نسل‌­ها و نظام اجتماعی بود. افراد خانواده در مزارع، تحت انضباط والدین و نظم و ترتیب فصول، باهم كار می‌‏كردند، و خانواده به اعضای خود راه همكاری می‏‌آموخت و خصوصیات اخلاقی آنها را قالب‌گیری می‎كرد. نظام صنعتی فرد و مشاركت را واحدهای تولید قرار داد. والدین و خانواده، پایه­ اقتصادی قدرت و نقش اخلاقی خود را از دست دادند.(دورانت،1385: 945)

بنابر نظر دیوید رایزمن اوّلین مرحله‌ تاریخ جوامعِ بشری، جامعه­ باستانی و اسطوره‌ای است. ارتباطات انسانی رودررو و چهره­ به ­چهره است. ساکنان این‌ عصر، پایبند به سنّت‌ها و آداب و رسوم نیاکان خود هستند. به عقیده‌ او، این‌ قدرت و نیروی سنّت و آداب و رسوم است که خلاقیّت فردی را از میان می‌برد یا دست کم او را پایبند گذشته نگه ­می‌دارد. از نظر تاریخ، این دوره از جوامع‌ انسانی را عصر نفسانیات تخیّلی و اسطوره‌ای می‌نامند. در جوامع سنّتی اساس ارتباطات انسانی بر پایه­ ارتباطات رودررو و چهره ­به ­چهره بود. البته وسایل ارتباطی چون نامه و آتش نیز در این عصر در امر اطلاع‌­رسانی و ارتباطات میان‌­فردی اهمیّت بسیاری داشتند. در این دوران انسان الگوی‌ رفتاری واحدی نداشت. او با رجوع به عقل خود برای زندگی تصمیم می‌گرفت. در این‌ دوران نوعی فردگرایی حاکم شد. «در چنین دورانی، نفسانیّات انفرادی واقع‌گرا (تجربی) پدید می‌آید، که سرآغاز جدایی فرد از جمع است و ساختن گرایش‌­های خودخواهانه و سودورزانه که با آموزش افراد برای آشنایی با روش‌­های جدید زندگی و منطبق ساختن آنان با شرایط محیط همراه است. در چنین جامعه‌ای، افراد ضمن برخورداری از قابلیّت تطابق زیاد با دگرگونی‌­های محیط پیرامون‌ خود، ابتکارهای فردی آنها نیز برانگیخته و همبستگی و تعلّق اجتماعی لازم با کلّ اجتماع نیز در آنها حفظ می‌شود(دادگران،1389: 84).

رایزمن معتقد است میان تمامی مراحل گذار در گذشته، رابطه‌ای آشکار وجود دارد، اما مک لوهان دیگر نظریه‌­پرداز علوم ارتباطات، از رایزمن که بین دگرگونی فنون ارتباطی و تحوّلات‌ اجتماعی، فقط یک نوع رابطه و همبستگی قائل بوده، پا را فراتر می‌گذارد و تغییر موضع وسایل ارتباطی را شرط اصلی و عامل تحوّلات زندگی اجتماعی و گذر از یک مرحله به‌ مرحله‌ دیگر معرفی می‌کند. رایزمن در مرحله نخست، سنّت را اساس ارتباطات میان‌­فردی می‌داند، به گونه‌ای که ساکنان عصر مذکور، برای‌ هر امری به سنت و آداب و رسوم خود رجوع می‌کنند و نوع‌ ارتباط جمعی در میان انسان‌های ساکن عصر سنّت­ راهبر برقرار است، بدین معنا که برای هر تصمیمی به مشورت و گفت­‌وگو با یکدیگر با مرجعیّت سنّت عمل می‌کنند. در مرحله عصر درون­ راهبر، زنجیره­ ارتباطات‌ انسانی با ورود وسایل ارتباطی از جمله چاپ، تلگراف، رادیو و تلویزیون از حالت ارتباط جمعی با مرجعیّت سنّت خارج می‌شود و نوعی فردگرایی و درون‌گرایی در ارتباط جمعی با مرجعیّت سنّت خارج می‌شود. انسان‌ها در این عصر به جای سنت‌ها و آداب و رسوم نیاکان خود، از وسایل ارتباط جمعی‌ استفاده می‌کنند و ارتباط جمعی آنان کمرنگ‌­تر می‌شود و ارتباطات آنها به ارتباطی فردگرا محدود می‌شود. در مرحله­ی سوم زنجیره­ ارتباطات‌ انسانی به دوران ‌دگرراهبر می‌رسد و ارتباطات‌ جنبه مجازی و الکترونیکی می‌یابد. وسایل‌ ارتباطی نوین بر ارتباطات انسانی حاکم می‌شود. در مرحله عصر درون‌ راهبر، زنجیره­ی ارتباطات‌ انسانی با ورود وسایل ارتباطی‌ از جمله چاپ، تلگراف، رادیو، تلویزیون و ... از حالت ارتباط جمعی‌ با مرجعیّت سنّت خارج می‌شود و نوعی فردگرایی و درون‌گرایی‌ در ارتباطات حاکم می‌شود (فرهنگی،1381: 106).

مک لوهان بر این باور است که هنرمندان می‌توانند چیزهایی چون زبان را به ضد محیط‌ها انتقال‌ دهند و به این طریق، ما را از نحوه­ عملکرد یک رسانه­ ارتباطی در مورد محتوای آنچه مبادله می‌شود آگاه سازند. از این منظر می‌توانیم به‌ گزاره پارادوکسیکال او پی ببریم: «رسانه پیام است[5]». این درحالی بود ‌که ریچاردز به علوم آزاد نزد رواقیّون، یعنی نحو، جَدل‌ و خطابه بازگشت. چرا که؛ ریچاردز، تحت تأثیر مکتب کمبریج، به ارتباط انسانی توجه‌ ویژه‌ای داشت و می‌خواست مطالعات ادبی را در چارچوب وسیع‌تر فلسفه و معرفت‌شناسی قرار دهد(بنیامین،1385: 52).

 سنّت و مدرنیته همیشه در تضاد بوده‌اند. پیش از این در فرهنگ‌های سنّتی به گذشته اشاره­ی بیشتری می‌شد و احترام بیشتری داشت. بازاندیشی پیش از این و در دوره سنّت به‌معنای شناخت کنش در دلِ زمینه‌ای است که در آن، بروز و ظهور پیدا کرده است. امّا بازاندیشی در دوره­ مدرنیّت معنای دیگری یافته است. بازاندیشی، مبنای بازتولید نظام است. زندگی امروز، رابطه‌ای با گذشته ندارد مگر این­که به شیوه‌ای اصولی بتوان از عمل گذشته در پرتو دانش آینده دفاع کرد. بازاندیشی در زندگی اجتماعی مدرن، دربرگیرنده این واقعیّت است که عملکردهای اجتماعی، پیوسته بازسنجی می‌شوند و در پرتوی اطّلاعات تازه درباره­ خودِ آن‌ها، اصلاح می‌شوند. در همه­ فرهنگ‌ها، عملکردهای اجتماعی، در پرتوی کشف‌های تازه‌ای که به خورد این عملکردها داده می‌شود، پیوسته دگرگون می‌شود. امّا، تنها در عصر مدرنیّت است که تجدیدنظر در عرف، در همه­ جنبه‌های زندگی انسان صورت می‌گیرد. ویژگی مدرنیّت نه اشتها برای چیزهای نو، بلکه فرض بازاندیشی درباره­ همه چیز است که البته این بازندیشی، خودِ بازاندیشی را نیز دربر می‌گیرد(گیدنز،1380: 44).

 هر نوآوری تکنولوژیکی به همراهِ خود، پی‌آمدهای اجتماعی و روان‌شناختی‌ غیرقابل پیش‌بینی‌­ای دارد. همان گونه که اختراع ساعت، موجب شد گذر زمان‌ معنایی دیگر پیدا کند و تأثیرات خاص خود را به همراه داشته باشد، تکنولوژی‌های خاص نیز، الگوهای رفتاری متفاوتی‌ را به ­وجود ‌آورد به قسمی که، در عصر فراپسامدرن این وسایل الکترونیکی و ارتباطی هستند که مشخص می­‌کنند انسان‌­ها چگونه با محیط پیرامون خود ارتباط برقرارکنند. 

حال این بازاندیشی تحت تأثیر چهار عامل قرار می‌گیرد. اوّلین عامل، قدرت است. قدرت محقِق، دانش را در خدمت منافع گروهی قرار می‌دهد. تأثیر دوّم، به نقش ارزش‌ها باز می‌گردد. ارزش‌ها، مبنای عقلانی ندارند و هر تغییری مبتنی‌بر بازاندیشی تحت تأثیر ارزش‌هایی که هنوز قرار نگرفته نیز، قرار می‌گیرد. تأثیر سوّم، پیامدهای ناخواسته است. بازاندیشی جهان مدرن، امکان مسدود شدن پیامدهای ناخواسته را از بین برده است. تأثیر چهارم، گردش دانش اجتماعی در تأویل دوگانه است. دانشی که به‌گونه‌ای بازاندیشانه در شرایط بازتولید نظام به‌کار بسته می‌شود.(گیدنز،1380: 45)

ارتباطات انسانی در عصر ظهور رسانه
مصرف‌گرایی‌ از ویژگی‌­های‌ عصر ظهور رسانه و این دوران است و رسانه‌ها با تبلیغات‌ و ارسال پیام‌های تبلیغی در لابه‌لای پیام‌های خبری خود موجبات‌ مسخ انسان را فراهم ­می‌کنند. رایزمن معتقد است که در عصر سوم ارتباطی، انبوهِ تنها در شهرهای بزرگ شکل می‌گیرد. بدین معنا که انسانی‌ که در میان میلیون‌ها نفر زندگی کرده و یا قدم می‌­زند هیچ یک از آن­ها را نمی‌شناسد. به ­رغم‌ تراکم انسانی، انسان در طول تاریخ هرگز تا این حدّ تنها نبوده، چرا که‌ روابط سنتی، خانواد‌گی و خویشاوندی خود را تضعیف‌ کرده ­است. افزایش گرایش­‌های فراملّی، محلّی و جهانی در میان شهروندان عصر کنونی که عصر جوامع اطلاعاتی نام‌­گذاری شده‌اند، برای دستیابی به جامعه­ مدنی جهانی از طریق تکنولوژی‌های نوین ارتباطات و اطلاعات، به طور روزافزونی ترویج و تشویق می‌شوند و از سوی شهروندان‌ مورد استقبال قرار می‌گیرند (سلطانی‌فر،82:1388).

در عصر ارتباطات، دیوارها یکی پس از دیگری فرومی ریزد؛ دیوارهای فیزیکی، هم­چون مرزهای جغرافیایی، و دیوارهای نامرئی، هم­چون‌ تفاوت‌های فرهنگی، متعهّد انجام این پروژه‌ جهانی ارتباطات است. ارتباطات انسانی از لحاظ ساختار، گونه‌ای دیگر است‌ و با کمترین زمان، انسان‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و معنایی که‌ در ذهن فرستنده­ پیام هست با کمترین پارازیت و یا هر مانع از جمله مرزها و دیوارهای میان ملّت‌ها در ذهن گیرنده­ پیام رمزگشایی می‌شود. (لاتوشه، 1379 :104)

اصطلاحاتی چون شبکه اجتماعی انسانی و ارتباطات مجازی وارد ادبیات‌ ارتباطات انسانی شده است. سازمان شبکه‌ای، اجتماعات انسانی و دستیابی به‌ تعداد زیادی اجتماعات مجازی، به هر فرد این احساس را القا می‌کند که همه­‌ انتخاب‌ها و همه­ تماس‌ها برایش میسّر هستند و او در نهایت از خاستگاه‌هایش‌ رهایی یافته، آزادیش به عنوان یک انسان مدرن تحقّق می‌یابد و سرزمین‌های‌ جدیدی به رویش گشوده می‌شوند. اما در همان حال، فقدان یک فضای عمومی‌ مشترک و رقابت هولناکی که از وسعت‌ گرفتن میدان امکانات نتیجه می‌گردد، هر اجتماع خاص را وامی‌دارد تا ابتدا میان‌ اعضایش شباهت­‌ها را جستجو کند، به جای‌ وسایل ارتباطی الکترونیکی، به ­خصوص با توجه به مخاطبانی‌ که می‌توانند مورد پوشش قرار دهند، باید به جای آن­که‌ جانشین وسایل ارتباط سنتی باشند، مکمّل و پشتیبان آنها شوند. آن­که در صدد برقراری ارتباط با دیگران‌ برآید در بطن این آزادی که به نظر می‌­رسید فرجام آزادی مدرن و پیروزی فرد باشد، نوع جدیدی از اجتماع ظاهر می‌شود. در این صورت احتمال دارد لذّت اتّحاد توده­ جماعت بر لذّت مناظره‌ سیاسی که بیانگر آزادی شهروندان است، چیره گردد(سلطانی‌فر،1388: 94).

عصر ارتباطات نوین
بسیاری از امپراتوری‌های مجازی نظیرگوگل، یاهو، فیس­بوک، توئیتر و یوتیوب، متعلّق به بخش خصوصی کشور آمریکا هستند و در ظاهر، ارتباط معناداری با دولت این کشور ندارند، اگرچه در بعضی از مواقع اخباری دال بر دخالت دولت در سیاست‌های این درگاه‌ها به بیرون دَرج پیدا می‌کند، امّا این نوع اخبار، به ندرت درج می‌شود. حتّی در بعضی از این مواقع تعدادی از این امپراتوری‌ها ممکن است برخلاف سیاست کنونی کاخ سفید و در جهت منافع خود عمل کنند. با این حال توجّه بیش از اندازه به کشف و درک ارتباط این امپراتوری‌های آمریکایی با دولت آمریکا، منجر به مغفول ماندن از امر مهمتری می‌شود. این امپراتوری‌ها در انتقال ارزش‌های بنیادین فرهنگ انگلوساکسون هم چون لیبرالیسم، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، تکثّرگرایی، فردگرایی، بازارهای تجاری­آزاد و غیره نقش چشمگیری دارند و برای این کار احتیاجی به دخالت و کمک کاخ سفید وجود ندارد. هم چنین تعدادی از این امپراتوری‌ها هم­چون یاهو، ‌ام. اس. ان، آمازون و غیره، فرهنگ عامه­ آمریکا را از طریق اطلاع‌­رسانی و تبلیغ در مورد سینما، موسیقی، ورزش، ادبیات و حتّی نحوه­ پخت غذاهای مختلف آمریکایی را به کاربران منتقل می‌کنند. جذب انسان‌ها به فرهنگ والا از ابزارهای اصلی قدرت نرم است، چرا که قدرت نرم عبارت است از؛ کسب موفقیّت مطلوب از طریق جذب دیگران به فرهنگ، ارزش‌ها و نهادهای خود(عاملی، ۱۳۸۹: ۳۹).

هارولد لاسول[6] در بیان کارکردهای رسانه‌ها معتقد است که رسانه‌های جمعی باید به حراست از محیط، همبستگی بین اجزای گوناگون جامعه در پاسخ به نیازهای محیطی، انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر، کمک کند. مرتن[7] و لازارسفلد[8] به عنوان پیشگامان پژوهش در باب وسایل ارتباط جمعی، رسانه‌ها را دارای نقش‌هایی از این قبیل می‌دانند: وظیفه اخلاقی (حمایت از هنجارهای اجتماعی)، امکان اعطای پایگاه اجتماعی به اشخاص و گروه‌ها (آشکار نمودن یا ارتقای پایگاه‌های آن‌ها از طریق معروفیت دادن به آنان) و هم‌چنین برخی کارکردهای نامطلوب (معتمدنژاد، ۱۳۷۵، ۲۹).
 
1-5- پیدایش فضای مجازی
 وقتی برای جهانی شدن صحبت از عام شدن خاص و خاص شدن عام مطرح می­‌شود، به­ طورحتم در زندگی مجازی و در فضای سایبری هم باید انتظار عمومی­ شدن حریم­‌های خصوصی و خصوصی‌­شدن عرصه‌های ­عمومی را داشت. فضای سایبر[9] عبارتی است که در دنیای اینترنت، رسانه و ارتباطات بسیار شنیده می‌شود. به نظر می‌­رسد به کارگیری این اصطلاح در این زمینه و برای ارجاع به امور فنی به آن رنگ و بویی فقط فنّی و مکانیکی داده باشد. ملاحظه­ دقیق‌تر این اصطلاح نشان می‌دهد که این واقعیّت، وجوهِ و جنبه‌­های متنوّعی از جمله خصلت­‌های روانشناختی قابل توجّه نیز دارد. سایبر، پیشوندی است برای توصیف یک شخص، یک شیء، یک ایده یا یک فضا که مربوط به دنیای رایانه و اطّلاعات است. در طیِ توسعه­ اینترنت، واژه‌­های ترکیبی بسیاری از این کلمه سایبر به ­وجود آمده است که از جمله­ آن­ها می‌­توان به فضای سایبر ، شهروند سایبر[10]، پول سایبر[11]، فرهنگ سایبر[12] راهنمایی فضای سایبر[13]، تجارت سایبر[14]، کانال سایبر[15] و ... اشاره کرد. واژه­ فضای سایبر را نخستین بار ویلیام گیبسون[16] نویسنده داستان‌­های علمی تخیّلی در کتاب نورومنسر[17]  در سال 1984 به کار برده است.

نبردهای فرهنگی، نبردهای قدرت در عصر اطّلاعات هستند. این نبردها به طور عمده در رسانه‌ها و یا از طریق آن­ها صورت می‌گیرد، امّا رسانه‌ها صاحبان قدرت نیستند. قدرت، به مثابه توانایی تحمیل رفتار، در شبکه‌های مبادله‌ اطّلاعات و به­‌کارگیری ماهرانه‌ نمادهای نهفته است که کنش‌گران اجتماعی، نهادها، و جنبش‌های فرهنگی را از طریق نمادها، سخن‌گویان و تقویت‌کنندگان فکری به هم مرتبط می‌سازد. در درازمدت، مهم نیست چه ­کسی بر سرِ قدرت است؟ زیرا توزیع نقش‌های سیاسی؛ گسترده و گردشی می‌شود و دیگر، نخبگانِ قدرتِ پایدار وجود ندارند. امّا نخبگان در پایگاه قدرت وجود دارند، یعنی نخبگانی که در طی دوره‌ به‌­طور­معمول کوتاه قدرت خود شکل گرفته‌اند، که در آن، از جایگاه سیاسی ممتاز خود برای دستیابی پایدارتر به منابع مادّی و روابط اجتماعی بهره می‌برند. فرهنگ به مثابه منبع قدرت و قدرت به مثابه منبع سرمایه، زیربنای سلسله‌مراتب اجتماعی جدید عصر اطّلاعات است.(کاستلز[18]،1385: 430)
 
بر همین اصول است که امروزه، خطوط عمودی و مجزای اطّلاعات به شبکه‌های موازی و پیچیده ارتباطی تبدیل شده است. اطّلاعات مجزای دهه‌­های قبل در یک وسیله­ واحد ارتباطی، متمرکز شده‌­اند. خطوط تلفن، نه برای مکالمه‌­های نزدیک و دور، بلکه مهم­تر ازهمه، وسیله­­ انتقال اطلاعات و داده‌­ها، تصویرها و برنامه‌­های تفریحی و غیره است. بزرگراه­‌های به اصطلاح امروزی، حاصل تحقیقات و سرمایه­‌گذاری دولت‌های بزرگ آمریکای ­شمالی و اروپا در سه رشته رایانه، ماهواره و صنایع هوایی و فضایی است. به عبارتی  می­‌توان گفت که در دنیای امروز، بدون استفاده از بزرگراه‌­های اطّلاعاتی، اموری چون تجارت جهانی، فعالیّت بازرگانی، فعالیّت­‌های فرهنگی، گسترش رسانه­‌ها، شرکت­‌های فرهنگی چند­ملیّتی و غول‌­های جهانی ارتباطات، حرکت میلیون‌­ها سرباز، مسافر، گردشگر و سیاستمدار در دنیا، به راستی امکان­پذیر نیست.(کیا،1385: 49)

بنابر ادبیات کلاسیک و مدرنِ سیاست، قدرت همواره در زمینه معنا می‌یابد و رشد سریع فضای سایبر زمینه‌ا‌ی جدید و مهم در سیاست جهان است. بدین معناکه بازیگران کوچکتر در فضای سایبر نسبت به حوزه‌های سنّتی‌تر سیاست جهانی، ظرفیت بیشتری برای اعمال قدرت سخت و نرم دارند. تغییرات به ­وجود آمده در اطّلاعات، همیشه تأثیر مهمی بر قدرت داشته‌اند، امّا حوزه‌ سایبر، یک محیط مصنوعی جدید و غیرقابل پیش‌بینی است. پس از آن­كه فضاهای مجازی مطرح شدند به تدریج خرده فرهنگ­‌های مجازی به تبع آن پا به عرصه­ ظهور گذاشتند. آن­چه كه این خرده فرهنگ­‌ها را به ­وجود آورد، جماعت‌­های مجازی­ بوده‌­اند و از آن­جا كه هر فرهنگی ساخته و پرداخته­ فضای خود است، فضای مجازی نیز فرهنگ خاص خود را پروراند. اینترنت، شبکه­‌های اجتماعی، ماهواره، تلفن­ همراه، بازی‌های رایانه‌­ای، بلوتوث و مواردی از این دست می­‌تواند با عدم استفاده صحیح کاربران به ابزاری برای سلطه استعمارگران بر آن­ها تبدیل شود.

درحالی که تلویزیون جامعه را همگن می‌­ساخت، رایانه‌­ها موجب آزادی­ بیان فردی را فراهم کرد. به جای ارتقای فرهنگ جمعی، رایانه از راه دور فردگرایی را تقویت خواهد کرد. به جای رشد انفعال، رایانه از راه دور خلاقیّت را متعالی می‌­کند. به جای معماری روابط ارباب و رعیّتی؛ هر دریافت­ کننده­ای می‌­تواند به ­عنوان یک پردازش­کننده و ارسال ­کننده­ اَشکالِ ویدیویی و دیگر اطّلاعات عمل کند(سعیدی و کیا،1385: 75).

هرچند جریان آزاد اطّلاعات درطول دهه‌­های 1950 و1960 به­ صورت گفتمان غالب درعرصه­ بین المللی اطّلاعات درآمد امّا از آنجایی ­كه این جریان، تحتِ تأثیر دیپلماسی فرهنگی غرب قرار داشت، آمریكا با بهره برداری از آن، سعی می­كرد تا الگوهای مورد نظر جامعه­ خود را به كشورهای جهان سوّم تحمیل كند. این تلاش دولت آمریكا، باعث شد تا در زمینه اطّلاعات بین‌­المللی و ارتباطات جهانی، نوعی سلطه­ بلامعارض به­ وجود آید. امّا از اواخر دهه­ 1960 و به دنبال گسترش جنبش‌­های استعمارزدایی و استقلا‌ل ­طلبی در سرزمین‌های آسیایی ، آفریقایی و آمریكای­ لاتین - تحت تأثیر دگرگونی‌­های بنیادی داخلی برخی از كشورهای مترقّی و انقلابی جهان سوّم و همبستگی­‌های جهانی فزاینده آنها - آگاهی­های عمیق­تر و وسیع‌­تری درباره میراث فرهنگی و ارتباطی استعمار قدیم غربی و شیوه­‌های جدید سلطه­ جویی آن در دنیا پدید­آمد؛ به ­طوری­كه از یك­سو، درگردهمایی­های علمی بین المللی متخصّصان و محقّقانِ ارتباطات و از سوی دیگر، درگردهمایی‌­های جهانی، هیأت‌های نمایندگی دولت‌­های جهان سوّم نسبت به وضع نامطلوب اطّلاعات و ارتباطات دركشورهای درحال توسعه و فاصله­ روز افزون آنها با كشورهای غربی، صدای انتقاد و اعتراض خود را بلند کردند. (مك براید[19]، 1375: 11)

در همین زمینه بودریار[20] هم تأکید ویژه‌­ای بر رسانه­‌ها دارد و انتقادات تندی بر رسانه‌­ها وارد می‌­کند. او معتقد­است این رسانه‌­ها هستند که نقش اصلی را در مخدوش کردن واقعیّات بازی می­‌کنند. وی در بحثی تحت عنوان مرگ رسانه­‌ها می‌­گوید: عدم رسانندگی رسانه­‌ها و فاصله گرفتن از واقعیّت، عامل اصلی مرگ رسانه­‌ها است. بنا به استدلال بودریار، در روزگاری که رسانه­‌های گروهی همه ­جا حضور دارند، واقعیّت تازه‌­ای (فراواقعیت) آفریده می‌­شود که متشکل از آمیزه‌­ای از رفتارهای مردم و تصاویر رسانه‌­هاست (گیدنز[21] ، 1389 : 669 ).

چرا که زمان فضای مجازی یعنی زمانی که هرگز خواب ندارد. هرگز مرگ ندارد. زمان همیشه زنده و حاضر است. لذا به طور کلی مفاهیم این­جا و آن­جا مبنای زمان را هم عوض می‌کند. چون ما بر مبنای خورشید و زمین مفهوم زمان را درک می‌کنیم. در فضای مجازی ما با فضایی مواجه هستیم که به تعبیری خورشید همیشه تابان است. خورشید در فضای مجازی هرگز غروب نمی‌کند. فضا همیشه روز است. بنابراین این مفهوم زمان، انقلابی محسوب می‌شود. ما با دو فضایی شدن زمان روبرو شده‌ایم. زمان مجازی و زمان فیزیکی. (عاملی، ۱۳۸۸)

قرن بیست و یکم با مجازی سازی ارتباطات شروع شد. اَبَر رسانه‌ها بیش از آنچه که مخاطب انتظار و ظرفیت دارد، به او ارائه می‌کنند. بین جهانی شدن و فضای مجازی، ارتباطی دو سویه برقرار است. از طرفی می‌توان جهانی شدن را عامل و پدیده­ی فضای مجازی دانست و فروپاشی مرزهای انسانی را به آن نسبت داد. از طرف دیگر می‌­توان، گسترده بودن ارتباطات مجازی و ماهیّت بی‌مکانی و بی‌زمانی، فراگیربودن آن و بارش فکری نا‌به­ هنگام آن­را عامل شکستن مرز‌ها سنّتی و قبیله‌ای و یکپارچه ­سازی ارزش‌های انسانی دانست. به این ترتیب، جهان رفته­ رفته از وضعیّت گفت‌و‌گو خارج شده و به سوی تک صدایی پیش می‌رود (تافلر[22]، ۱۳۷۲: ۲۱۵).

 در زمان پست­ مدرن، ایجاد صورت‌های خیالی مانند رستوران‌های سرپایی، سرزمین والت دیسنی، پارک‌های موضوعی و مراکز خرید مشخص می‌­کند دنیای اجتماعی، فراواقعی و شبیه سازی شده که به مرجعی واقعی متکّی و وابسته نیست. بدین­وسیله هدفِ وسایل ارتباط جمعی نوپدید، در پر کردن فعالیّت‌های مربوط به اوقات فراغت برحَسب مصرف و نظام علائم مصرفی در نظر گرفته می‌شود؛ یعنی انسان‌ها به ناچار، کارناوال فرهنگ پست­مدرن را منفعلانه می‌پذیرند و حتی تا آن­جاکه می‌توانند از آن لذّت می‌برند(قوام، ۱۳۶۹: ۲۲۷).

در یک فضای ارتباطی واقعی که به طور معمول حضور یک یا چند نفر بارز است، طرفین با خطاب قرار دادن همدیگر، اطّلاعاتی هر چند اندک معاوضه می‌کنند و به حریم یکدیگر نیز آسیب نمی‌زنند، امّا در فضای مجازی هم­چون اینترنت، پیامک، چت و... طرفین ماجرا، آن کمترین اطّلاعات درست را نیز از همدیگر دریغ می‌کنند. این فضاها، پیامدهای منفی بسیاری به دنبال دارد. مهمتر از همه شكسته‌شدن حریم‌های خصوصی است و پس از آن موارد اخلاقی. (جام جم،1391)

 در این عصر ورود به حوزه­ شخصی خود را نوعی تعدّی تلقی کردیم و آن ­را  مثل اغلب مردم به گونه‌­ای منفی دانستیم. همان­گونه که می‌­دانیم از انواع تعدّی یعنی تجاوز[23]، تهاجم[24] و آلایش[25] این از نوع اوّلی است. یعنی استفاده­ ناموجّه از قلمروی دیگری. برخلاف تهاجم، تجاوز به طور معمول به­ صورت موقتی است و متجاوز بدون اجازه از مکان­‌هایی که مورد احترام شخص دیگری است استفاده می‌­کند.( ریچموند و مک­کروسکی، 1388: 276)

ارتباطات درعصر پست مدرن
میشل فوکو به ­عنوان یکی از نظریه ­پردازان کلیدی پست‌مدرنیسم، ضدیّت با ذات‌گرایی را از ارکان اصلی تحلیل پست‌مدرنیستی می‌داند. از منظر او هویت‌ها و ساختارها، وابسته به شرایط تاریخیِ حاضر هستند و نمی‌توان از هویّت و ساختاری ازلی- ابدی دفاع کرد.( اسمارت و مایکل،1985: 115)

یکی ار علائم مدرنیسم، تعمیم علم به حوزه مسائل اجتماعی است و متفکّران برجسته‌ای چون اگوست کنت به­ دلیل استوار ساختن علوم اجتماعی براصل استقراء و استنتاج ریاضی امور، از شهرت خاصی برخوردارند. نگاه پوزیتویستی این اندیشمندان، خشم پست‌مدرنیست‌ها را برانگیخته است. پست ­مدرن­‌ها چهار انتقاد عمده برعلوم اجتماعی مدرن وارد می‌دانند. نخست این­که آن­ها معتقدند علوم اجتماعی برمفاهیم عینی استوار نیستند. در نظریات دانشمندان علوم اجتماعی، دانش از ارزش، ترجیحات فردی و تعصب‌های گروهی مبرّا نیست و تأکید برآزمون‌پذیری داده‌های اجتماعی و بی‌طرفی عالمان و محقّقان علوم اجتماعی، بیهوده است. این امر از آن روست که محقّق و نظریه‌پرداز، بدون این­که خود بخواهد و یا بداند، تحت سلطه است و علمی را برای تحکیم قدرت حاکم تولید می‌کند. از نظر پست‌مدرنیست‌ها کاستی دیگر علوم اجتماعی این است­ که تولیدات این علوم، نوعی تجربه‌گرایی بی‌هدف و نظریه‌پردازی بی‌غایب شده است. هرچه علم پیش می‌رود، ثانوی‌تر شده و از واقعیّت زندگی فاصله می‌گیرد. از این منظر، تولیدِ سلسله‌­وار نظریات پیچیده، موجب سوء فهم می‌شود؛ چون هر شارحی، حامل سلطه­ خود یا حامیان خود است. پست‌مدرنیست‌ها، نظریه­ عمومی یا فراروایت و یا فراگفتمان را نفی می‌کنند و معتقدند که تلاش علوم اجتماعی در توجیه فراگفتمان، نه ممکن است و نه مطلوب. زیرا، تلاش برای تعمیم و تحمیل یک گفتمان، به معنی نادیده گرفتن متون، فرهنگ، تمدّن‌های دیگر و در نتیجه، تحمیلِ نوعی خشونت است. این انتقاد از آنجا ناشی می‌شود که پست‌مدرنیست‌ها نسبت به توانایی عقل انسان و علم تولیدی او، نه تنها تردید؛ بلکه آن را سیاستی برای تداوم و تحکیم سلطه می‌دانند و آخر این که پست‌مدرنیست‌ها، دانشمندان علوم اجتماعی مدرن را، آلوده به مناسبات قدرت و فاقد استقلال می­دانند. همان­گونه که اشاره شد، پست‌مدرنیست‌ها براین باورند که هیچ دانشی نیست که متضمن روابط قدرت نباشد. به تعبیر فوکو هر­جا، قدرت، اعمال شود، دانش نیز تولید می‌شود. قدرت، شبکه‌ای است که همه در آن گرفتارند و حقایق و خواسته‌ها از اثرات قدرت هستند. دستگاه قدرت با تجهیز دستگاه دانش به تولید رژیم‌های حقیقت، به سلطه خود تدوام می‌بخشد و همه، مجرای اعمال قدرتمند. (بشیریه،1387: 149)

پیامد باور به سنجش‌ناپذیری پارادایم‌های این امر این است که تعدّد و تفاوت، نوعی ارزش به حساب آمده و مشابهت و هم­گونی به دوری از اصالت تعبیر شود. براین‌اساس، پست‌مدرنیست‌ها به پارادیم‌ها حقوق بشر که رهاورد دوران مدرن است، بی‌اعتمادند و آن را سوژه‌ای می‌دانند که فعالیّت‌هایی غرض‌دار، عبث و مقطعی انجام می‌دهد. هم­چنین پارادایم حقوق بشر از آن‌رو در نزد پست‌مدرنیست‌ها بی‌اعتبار است که تفاوت و اختلافات بین مردم جهان را نادیده گرفته و می‌خواهد ارزش‌های یک جنس یا قوم(گفتمان)را بردیگری تحمیل ­کند(پلانتر،1984: 102).

ناسازگاری پست‌مدرنیست‌ها با سایر تحرّکات مدرنیست‌ها در رهایی بخشی، جهانشمولی و جهانی شدن، به این است ­که روایت کلان ترقی، آزادی و عقلانیت، متضمّن سلطه‌ای پیچیده است. در­واقع پست‌مدرنیست‌ها، انقیاد جدید را که از طریقِ رسانه‌ها انجام می‌شود، ادامه­ ستم فئودالها، استثمار ارباب‌ها و سلطه جبّاران تاریخ می‌دانند که به‌رغم تفاوت در روش اعمال قدرت، همواره طرف مقابل خود را تنبیه و تحقیر نموده‌اند(برد،1382).

زبان مجازی در عصر فراپسامدرن
شاید در آن عصر برای بیان مفاهیم از آرایه‌­های زبانی استفاده کنیم. می‌­دانیم استعاره، بزرگترین كشف هنرمندانه در زبان و كارآمدترین ابزار تخیل است. استعاره را می‌­توان به منزله­ ابزار نقّاشی در كلام تصوّر كرد. ما با پدیدآوردن و به­ كاربستن هر استعاره­‌ای به عمق معنای جهان می­‌افزاییم. بنابراین در عصر حاضر، به كاركرد زیبایی ­شناختی آرایه­ كلامی كه از استعاره برمی‌­آید، باید كاركردِ معرفت شناختی فلسفی درون را نیز بیفزاییم (خاكی، 1386 : 253)

به اعتقاد بودریار، عصر جهان وانموده، عصر جهانی است که؛ اطلاعات در آن بیشتر و معنی آن کمتر می­‌شود. دیگر صحنه و آینه (بازتاب دهنده­‌ای) وجود ندارد و به ­جای آن­ها صفحه و شب قرارگرفته­‌اند. عصر تولید و مصرف، جای خود را به عصر پیوستگی­‌ها و بازخوردها داده است. در واقع در وجد و خَلسه­ ناشی از ارتباطات زندگی­ می‌­کنیم. این­گونه نشو و­ نما قبیح و زشت است. تبلیغات با تهاجم خود، همه چیز را به تسخیر خود درآورده و فضای­ عمومی ناپدید شده ­است. هم­زمان با از دست­ رفتن فضای­ عمومی و به ­گونه‌­ای ظریف، محدوده­ خصوصی نیز از بین می‌­رود. دیگر چیزی به نام تماشایی و یا در نقطه­ مقابل آن، پوشیده وجود ندارد. زمانی، تفاوتِ مشخص بین درونی و بیرونی وجودداشت؛ اما اکنون، این تقابل محوشده ­است و خصوصی‌­ترین فرایندهای زندگی ما زمینه­ خوراک مجازی برای رسانه‌­ها شده‌­است(ساراپ،1382: 222).
  
باید بدانیم که فراواقعیت نوعی توهّم گسترده است که به یاری مکانیسم­‌های پیشرفته­ جهان مدرن یعنی رسانه‌­های الکترونیک و هم­چنین تمامی امکانات تکنولوژیک تغییر واقعیّت نظیر دستکاری‌­های ژنتیک، جراحی پلاستیک، صحنه پردازی‌ها و ... ساخته می‌شود( فکوهی ، 1386 : 321 ).     

بودریار سه سطح را برای شبیه ­سازی‌­ها در نظرگرفت که حاد­ترین وضعیّت آن مربوط به جامعه­ پست مدرن است. در این جامعه، حالتی به ­وجود می‌­آید که مفاهیم، ریشه در واقعیّت ندارد بلکه ریشه در تخیّل و فراواقعیت دارند. منظور بودریار از فراواقعیّت این است که رایانه‌­ای شدن، تکنولوژی ارتباطات و رسانه‌­ها با هم از طریق تولید تصاویر و مدل­هایی از واقعیّت که به ­طور روز افزونی جای خودِ واقعیت را می‌­گیرند و به تجربه بشری شکل می‌دهند( گیبینز و ریمر ، 1381 : 74 ).
 
در این عرصه تقابل‌­ها درواقع محو شده‌­اند و اشیا نیز هویّت خود را از دست داده­‌اند. ما در وضعیّت فراواقعی به­ سر می­‌بریم. واقعیّتی که؛ واقعی­‌تر از واقعی است. از این نظر که دیگر در مقابل چیز دیگری که برخلاف خودش ساختگی، موهوم یا خیالی باشد قرار نمی­‌گیرد. واقعیت همه چیز را فرو بلعیده است. هرچیزی می‌­تواند ادّعای واقعیّت کند و این ادعا از جانب همه، به یکسان، حق است یا ناحق؛ که همسنگ همان است(باومن،1384: 263).    

 امبرتو اکو، زبان‏دان و نشانه‌‏شناس‏ معاصر، به نقل از دانته، شاعر ایتالیایی و نخستین متفکّر بزرگی که درباره­ تغییر زبان صحبت‏ کرده، می‌‏گوید: «از آن‏جا که از زمان اغتشاش برج بابل به این‏سو، هر زبان انسانی مطابق با امیال ما از نو ساخته ‏شده ­است و چون انسان، موجودی بسیار بی ‏ثبات و متغیّر است، زبان نیز نمی‌‏تواند ثابت و دائمی ‏باشد؛ بلکه مانند دیگر چیزهای انسان، چون آداب و رسوم و لباس، به ناچار و بر حسب زمان و مکان تغییر می‌‏کند» (اکو،1997، 32).

بنابراین برخی از تغییرات زبانی را می‏‌توان با تغییرات عمده­ اجتماعی ناشی از جنگ‏‌ها، تهاجمات و تحوّلاتِ دیگر، مرتبط نمود، امّا به­ ظاهر فراگیرترین منبعِ تغییر زبان، فرایند همیشگی انتقال فرهنگی بوده است. هر نسل جدید باید راهی برای استفاده از زبان نسل قدیم بیابد. در این فرایند پایان ‏ناپذیر که به موجب آن، هر شخص به کاربرنده­ زبان؛ باید برای خود، زبان جامعه را بازآفرینی کند، گرایش اجتناب ‏ناپذیری‏ برای انتخاب بعضی از عناصر زبان به ‏طور دقیق و برخی دیگر به ‏طور تقریبی وجود دارد. هم­چنین تمایلی ضمنی به متفاوت بودن نیز وجود دارد. با مسلّم دانستن این فرایند ظریف‏ انتقال، باید این انتظار را داشته باشیم که زبان‏‌ها ثابت نمانند، بلکه دچار تغییر و دگرگونی‏ شوند(یول،1374 :260).

این همان نکته‌­ای است که به اعتقاد بودریار و در نظریه انفجار درونریز[26]‏مرز میان واقعیّت و آن چه شبیه سازی شده از بین می‌‏رود، یعنی در واقع، پیام‌ها درهم آمیخته شده و حوزه­ سیاست، فرهنگ، تبلیغات و جریان اطّلاعات، همگی به یک واحد تبدیل می‌‏شوند و همه­ عناصر جامعه با هم مختلط می‌شوند. زبان علاوه بر یک‌ سطح ارتباطی، واجد سطح معنایی نیز هست. معنایی که خود، در سطح‌ ارتباطی دچار استحاله می‌شود. این رسانه‌ البته هرگز در انتقال؛ ابزاری با بازدهی صددرصد نیست و همواره‌ مقداری از چیز حمل‌شدنی تلف و دگرگون می‌شود(سجودی،مجموعه مقالات ،336).

در فراواقعیت همه چیز در حدّ افراط است. نه به معنای خیلی زیاد بودن، چون نمی‌­توان تعیین ­کرد که چه چیزی زیاد، چه چیزی کم و چه چیزی کافی است؟ سیلی از تصاویر، کوهی از اطّلاعات و انبوهی از امیال. در چنین تکثیر و تزایدی تصاویر بازنمودِ چیزی جز خود نیستند. اطّلاعات؛ اطلاع ­رسانی نمی­‌کنند و امیال به اهداف خاص خود تبدیل می‌­شوند. جهان دیگر نوعی صحنه نیست. جایی که نمایشی روی آن برود و چنان که حق داریم، گمان ببریم، به سمت پایان مشخصی هدایت می­‌شود. حتی اگر از پیش ندانیم که این پایان چیست؟ در عوض، جهان نوعی ضدّ­صحنه است. انبوهی از شلوغی و هیاهوست که هیچ طرح، نمایشنامه، کارگردان و سمت­ و سویی ندارد. جهان، حاصل تصادم و تصادف است؛ نه قرارداد و معاهده. جهان با مراودات و رویدادهایی عجولانه و سطحی سرهم ­بندی می­‌شود که نه گذشته‌­ای دارد و نه آینده‌­ای و مهم­تر از همه؛ نه
 نتیجه­‌ای(باومن،1384: 265).

شاید هم بهتر است که دوباره تکرار تاریخ را شاهد بشویم و به گفته­ بزرگان این علم نظری از سر تعمّق و تفکّر بیندازیم و با خود بیندیشیم روزگاری نه چندان دور مارشال‏ مک لوهان استاد دانشگاه تورنتو و نظریه پرداز علوم ارتباطات می‌­گفت: «این وسیله است که بر ما حکومت می‏‌کند(رشیدپور،1352:­10)»

نتیجه
در عصر فراپسامدرن انسان و وسیله­ ارتباطی، همدم یکدیگر خواهند ­بود. به ­رغم نداشتن فاصله­‌های زیاد مکانی، ارتباطات چهره­ به­ چهره به کمترین مقدار خود می‌­رسد. عواطف انسانی به حداقل و صفات انسانی که در جوامع انسانی رشد می­‌کرد از بین می‌­رود. زبان‌­ها به سرعت و از طریق فناوری‌های ارتباطی به یکدیگر تبدیل معنایی می‌­شود ولی در قالب کلماتی بدون احساس و روح از دهان‌­ها خارج می‌­شوند. زمان شبانه ­روز برای انجام کارهای روزانه به ­رغم پیشرفت­‌‌های نوین ارتباطی و اطلاعاتی کافی نیست و با وجود داشتن زمان مجازی زیاد از زمان واقعی کافی برخوردار نخواهیم بود. عصر شروع بیمار‌ی‌های تازه‌­ای که بشر برای آن هیچ تمهیدی نیندیشیده و عصری که؛ فریاد انسان به زبان مجازی حکم سکوتی پیوسته را به ­دنبال خواهد ­داشت.

در عصر فراپسامدرن، زندگی تازه‌­ای برای انسان شکل می­‌گیرد. این زندگی یک زندگی مصنوعی و حاصل از فراواقعیت­‌هاست. انسان اسیر در فضایی که خود مبدع آن بوده هر روز و بیش از پیش به آن وابسته خواهد شد. اختراعات و اکتشافات آت قدر سریع اتفاق می‌افتد که فرصتی برای شادمانی آن‌ها نخواهد داشت چرا که فاصله زمانی این اختراعات و اکتشافات بسیار اندک است. در این عصر همه چیز در حدّ افراط و تفریط است. نه به معنای خیلی زیاد بودن، چون نمی‌­توان تعیین ­کرد که چه چیزی زیاد، چه چیزی کم و چه چیزی کافی است. احساسات رو به افول خواهد بود و مبنای جدیدی برای ارتباطات انسانی متصور خواهد شد. عصری که به رغم آشنایی‌های زیاد همه با هم بیگانه‌اند.

منابع
1.  باومن، زیگموند.(1384) "اشارت های پست مدرنیته" ترجمه­ی حسن چاوشیان، تهران: ققنوس، چاپ اول
2. برد، جی اف.(1382)"فوکو؛ فدرت و سیاست" ترجمه­ محمدعلی قاسمی، فصلنامه سیاسی- اجتماعی گفتمان، شماره هفتم، ویژه بهار
3. بشیریه،حسین.(1387)" سیری در نظریه های جدید در علوم سیاسی" تهران: علوم نوین، چاپ دوم
4.بنیامین،والتر.(1385) "عروسک و کوتوله(مقالاتی در باب فلسفه زبان و فلسفه‌ تاریخ)" ترجمه­ مراد فرهادپور و امید مهرگان، تهران:گام نو
5. بهبهانی، فاخره. (1391) "نشانه های اعتیاد به اینترنت" روزنامه جام جم، سوم خرداد
6. تافلر، الوین. (1372) "موج سوم"ترجمه­ی شهیندخت خوارزمی، تهران: مترجم، چاپ اول
7. خاكی، غلامرضا. (1386) " همبالی شیوه رهبری ایرانی" تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول
8. دادگران، سید محمد.(1389) "مبانی ارتباط جمعی( ویرایش اول )" تهران، فیروزه، چاپ پانزدهم
9. دورانت، آریل و ویل.(1385) "روسو و انقلاب" دوره­ی جدید، ترجمه­ی آریانپور، امیرحسین و همکاران، جلد دهم، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ سیزدهم
10. رشیدپور، ابراهیم. ( 1352)" آیینه‏های جیبی آقای مک لوهان" تهران: سروش، چاپ نخست
11. ریچموند، ویرجینیاپی و مک­کروسکی،جیمزسی(1388) "رفتار غیرکلامی در روابط میان­فردی" ترجمه فاطمه سادات موسوی و ژیلا عبدالله پور، زیر نظر و به ویراستاری دکتر غلامرضا آذری، تهران: دانژه، چاپ دوم
12. ساراپ، مادن.(1382) "راهنمایی مقدماتی بر پساساختارگرایی و پسامدرنیسم" ترجمه­ محمدرضا تاجیک، تهران: نی، چاپ اول
13. سجودی، فرزان.(1384)" نشانه شناسی رادیو؛ زبان و رسانه(مجموعه مقالات هم­اندیشی زبان و رسانه)" تهران: طرح ­آینده، چاپ نخست
14. سعیدی، رحمان و کیا، علی­اصغر.(1385) "نقش جهانی­شدن و رسانه­ها در هویت فرهنگی" تهران: انتشارات خجسته، چاپ اول
15. سلطانی‌فر،محمد. (1388) "روابط عمومی در فضای سایبر" تهران: روابط عمومی و تبلیغات، چاپ اول
16. عاملی، سید سعیدرضا. (1388) "خورشید در جهان مجازی هرگز غروب نمی­کند" مرکز مطالعات همشهری
17. عاملی، سید سعیدرضا. (1389) "مطالعات انتقادی استعمار مجازی آمریکا (قدرت نرم و امپراتوری های مجازی)" ، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول
18. فکوهی ، ناصر. (1386 ) "تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی" تهران : نی، چاپ پنجم
19. فرهنگی،علی اکبر. ( 1381)" ارتباط انسانی" تهران: رسا، جلد اول
20. قوام، عبدالعلی. (1369) "درآمدی بر جامعه پذیری سیاسی" نامه علوم اجتماعی، دانشگاه تهران, جلد دوم
21. کاستلز، مانوئل. (1385)" عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ (ظهور جامعه شبکه‌ای)" جلد اول، ترجمه‌ احد علیقلیان، افشین خاکباز، حسن چاوشیان؛ ویراسته‌ی علی پایا. تهران: طرح نو، چاپ پنجم.
22. کاستلز، مانوئل. (1385)" عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ ( پایان هزاره)" جلد سوم، ترجمه احد علیقلیان، افشین خاکباز، حسن چاوشیان؛ ویراسته‌ علی پایا. تهران: طرح نو، چاپ پنجم
23. کیا،علی اصغر .(1385)" ارتباطات جمعی و روابط بین المللی" ویراسته محمدکاظم بهنیا و شهرام رجب زاده، تهران: آن، چاپ دوم
24. گیدنز، آنتونی با همکاری کارن بردسال. (1389 ) "جامعه شناسی" ترجمه­ حسن چاوشیان، تهران : نی، چاپ پنجم
25. گیدنز، آنتونی.(1380) "پیامدهای مدرنیّت" ترجمه­ محسن ثلاثی، تهران: مرکز، چاپ دوّم
26. گیبینز، جان­آر و بو، ریمر. (1381 )" سیاست پست­مدرنیته در آمدی بر فرهنگ و سیاست معاصر" ترجمه­ منصور انصاری، تهران: گام نو، چاپ اول
27. لاتوشه،سرژ.(1379) "غربی سازی جهان" ترجمه­ فرهاد مشتاق صفت، تهران: سمت، چاپ نخست
28. معتمدنژاد، کاظم. (1375)" وسایل ارتباط جمعی" تهران: دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول
29. مک براید، شن.(1375) "یک جهان چندین صدا "ترجمه ایرج پاد، تهران: سروش، چاپ دوم
30. یول، جرج. (1374) "نگاهی به زبان(یک بررسی زبان­شناختی)"ترجمه­ نسرین حیدری، تهران: سمت، چاپ اول
 
31. Fast.Julius.(1970).Body Language. New York: M. Evans. P,8
Eco, U. (1997).The Search For The Perfect Language.London:Fontana Press. P, 32 32.
Pavur, Claude. (1998) Nietzsche Humanist.Fordham University Press. P, 129 33.
Smart, Barry, Michel, Foucaulf.(1985) London,Routledge. P, 115 34.
35. Platner, Mark F.(1984) HumanRights in Our Time: Esseys in Memory of Victor Baras,Colo,Westview. P, 102
[1] - کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز؛ snazems@gmail.com
1-M.Maclohan
1- Rhetoric
2- Poetics
[5]-   the medium is the message
[6] -H. Lasswell
[7] -R.K.Merton
[8]-P.F.Lazarsfeld
[9] - Cyber Space
[10]- Cyber citizen
[11] - Cyber Cash
[12] - Cyber Culture
[13] - Cyber Coach
[14] - Cyber Bussines
[15]- Cyber Channel
[16]- W.Gibson
[17]- Neuromancer
[18] - castel
[19]- M. Bride
[20]- J. Baudrillard
[21] - A. Giddens
[22] -A.Toffler
2- Violation
3-  Invasion
4 - Cantamination
1- lmplosion
 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها