حسن برازجانی بود یکی از چهرههای تاثیرگذار در ادبیات بوشهر زندهیاد که در کسوت معلمی با اشرافی که بر حوزه ادبیات و تاریخ جنوب داشت توانست چهرههای شاخصی را در عرصه نویسندگی و شاعری به جامعه معرفی کند. از شاگردان وی میتوان به محمدرضا صفدری، احمد آرام، حسن زنگنه، احمد فریدمند، منیرو روانیپور، مریم صابر (همسرش) و... اشاره کرد که هر کدام امروز در ادبیات معاصر از جایگاه ویژهای برخوردارند.
زندهیاد برازجانی متولد سال ١٣١٩ و مدرس ادبیات و ویراستار بود. وی دانشآموخته رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شیراز و از شاگردان لطفعلی صورتگر، حکمت شیرازی و... بود. زندهیاد برازجانی در دوره تدریسش با ترغیب شاگردان مستعد و خوشذوق به نویسندگی گامی استوار در پرورش نویسندگان شاخص جنوبی برداشت. بهگفته بسیاری از دوستان و نزدیکان برازجانی، او با کتاب مانوس بود و بسیار مطالعه میکرد و افراد زیادی را با کتاب همراه کرد.
سیامک برازجانی، شاعر و برادرزاده زندهیاد حسن برازجانی در این باره گفته است: زندهیاد برازجانی در بحبوحه فشارهای ساواک و سختیهای امنیتی آن روزگار با هدیه دادن کتابهای روز ادبیات مانند کتابهایی از ماکسیم گورکی، ژان پلسارتر، چخوف و …به دانشآموزان در تربیت کردن ذهن آن نسل کمک میکرد.
احمد آرام، نویسنده و داستاننویس نامآشنای جنوب کشور که مکتب درس زندهیاد حسن برازجانی را درک کرده است، در اینباره به خبرنگار ایبنا گفت: بدونشک زندهیاد حسن برازجانی، یکی از تاثیرگذارترین دبیران ادبیات بوشهر بود. اشراف او به ادبیات کهن و معاصر باعث شده بود تا در دانشآموزی مانند من انگیزه ایجاد شود تا با ادبیات راستین ارتباط خوبی برقرار کنم. حضور حسن برازجانی در دهه چهل که دههی مطرح ادبیات ایران بود، باعث شده بود تا همه دوستداران ادبیات این دهه را درک کنند. اگر بگویم ما وارد یک تحول بنیادینی شدیم تا از این طریق به درستی تربیت شویم، بیراه نگفتهام.
نویسنده رمان «مردهای كه حالش خوب است» ادامه داد: من از کلاس هفتم دبیرستان تا پایان آن افتخار این را داشتم که همیشه در محضر زندهیاد حسن برازجانی به درک والایی از داستان برسم. در آن دههای که مترجمان بزرگی مانند نجف دریابندری، محمدعلی صفریان و صفدر نقیزاده در خوزستان به ترجمه ادبیات غرب پرداختند ما از طریق حسن برازجانی متوجه میشدیم که آثاری از همینگوی، فاکنر، جان اشتینبک و ارسکین کارول وارد بازار کتاب شده است. ایشان از خود بزرگواری نشان میداد و کتابهای ترجمه شده را بهدست ما میرساند.
وی تصریح کرد: آن زمان ما در بوشهر کتابفروشی تخصصی در زمینه ادبیات نداشتیم و این کمبود باعث شده بود تا برای خرید کتاب به شیراز برویم؛ اما ایشان گزینهای از این آثار را با توجه به دانش و سن و سال ما، در اختیارمان میگذاشت و درباره رمانها تفسیرهای خوبی ارائه میداد. ما در این مسیر خوب تربیت شدیم و توانستیم آثار ارزشمندی را مطالعه کنیم.
آرام در خصوص کلاسهای درس زندهیاد برازجانی یادآور شد: ایشان در ساعتهای ادبیات در دبیرستان سعادت بوشهر، کلاسهای خود را در راستای ادبیات مدرن ایران و جهان پیش میبرد. من در کلاسهای استاد برازجانی هفتهای یک داستان میخواندم و ایشان به دقت داستانهای من را بررسی و نکات مهم را گوشزد میکردند. آموزههای ایشان باعث میشد تا ما بهدرستی با مقولهی نقد در داستان آشنا بشویم. آن سالها ادبیات، بهخصوص شعر در بوشهر به جایگاه مهمی در ادبیات ایران رسید.
نویسنده «حلزونهای پسر» در پایان گفت: همان سال بود که احمد شاملو در مجله «خوشه» بوشهر را ستاد کار و کوشش معرفی کرد. شبهای شعر همیشه با ازدحام فوقالعاده روبهو بود که در این راستا استاد برازجانی، منوچهر آتشی، علی باباچاهی و محمدرضا نعمتیزاده جزو دبیرانی بودند که این مجالس را همراهی میکردند. یکی از کارهای باارزش استاد برازجانی در کلاس ادبیات خوانش آثار صادق چوبک بود. من از راه همین چوبکخوانیها با ادبیات بوم آشنا شدم. ایشان آثار چوبک را بهخوبی نقد و بررسی میکرد و ما را با واقعیت ادبیات بوم آشنا میکرد. یادش گرامی.
شاپور جورکش، شاعر، مترجم، منتقد و پژوهشگر ادبی و نمایشنامهنویس هم در گفتوگو با خبرنگار ایبنا از رفاقت با حسن برازجانی یاد کرد و ضمن تسلیت به جامعه ادبی و هنری گفت: حسن برازجانی رفیق نازنینی که خود و خواندههایش، تاریخ زنده ما بود. سبز و پیروز باشید.
فراز غلامزاده، نویسنده کتاب «معماری بوشهر (در دوره زندیه و قاجار)» هم در خصوص زندهیاد حسن برازجانی به خبرنگار ایبنا گفت: سال ۸۲ بود که از طریق سیامک برازجانی، برادرزاده مرحوم حسن برازجانی با ایشان آشنا شدم. وقتی اطلاعات جامع و علاقهمندیام را به تاریخ و معماری بوشهر دیدند، پذیرفتند که کار ویرایش کتابم را در حوزه تشریح معماری بناهای تاریخی و شاخص استان بوشهر پذیرا شوند. البته ایشان همکلاسی دایی من در دانشگاه شیراز هم بودند؛ اما من از آشنایی آنها برای پذیرا شدنم استفاده نکردم.
وی در ادامه با تاکید بر اینکه استاد در پذیرش ویرایش آثار بسیار سختگیر بود، افزود: تا جایی که درخواست بسیاری از اساتید دانشگاه شیراز را برای ویرایش کتابهایشان با دلایل خاص و فنی رد کرده بود اما به دلیل علاقه فراوانی که به تاریخ و جغرافیای جنوب بهویژه بوشهر داشت، ویرایش کتاب «معماری بوشهر» را پذیرفت و با وجود چشمدردی که داشتند حدود یک و سال نیم وقت گذاشتند و ویرایش اثر را تمام کردند و نکته جالب این بود که در حین ویرایش به برخی از رویدادها و اتفاقات تاریخی اشاره کرده بودند که در برخی از بناها و عمارتهای شاخص ذکرشده در کتاب روی داده بود، این موضوع به جذابیت کتاب اضافه کرد.
وی ادامه داد: فروردینماه سال ۹۲ که کتاب منتشر شد یک نسخه از آن را به یادگار به ایشان هدیه کردم. البته کتاب «معماری بوشهر» ویراستار دیگری به نام دکتر مجتبی تبریزنیا هم دارد که او نیز در این زمینه بینقص ظاهر شده است.
غلامزاده در خصوص ویژگیهای زندهیاد حسن برازجانی یادآور شد: آقای برازجانی فردی بسیار آرام، خوشخط، بااخلاق و بسیار اهل مطالعه بود، بهگونهای که روزانه بین ۵ تا ۷ ساعت مطالعه میکردند. ایشان به خوبی نویسندگان جنوبی بهویژه صادق چوبک را میشناختند و اشراف خوبی بر ادبیات غرب داشتند و در این خصوص بارها و بارها با من صحبت میکردند.
نویسنده کتاب «پاکتهای پستی سانسورشده در بوشهر (در دوران جنگ جهانی اول و دوم)» در پایان گفت: زندهیاد برازجانی بسیار خانوادهدوست بود تا جایی که در سالهای آخر که همسرش درگیر آزایمر شده بود، بهشدت به امورات همسرش رسیدگی و از وی مراقبت میکرد و تا لحظه مرگ همسرش لحظهای او را تنها نگذاشت و هر بار که ما خواهان ملاقات وی در بیرون از خانه میشدیم او دغدغه همسرش را داشت و رضایت نمیداد که او را تنها بگذارد و به دیدار ما بیاید. زندهیاد برازجانی انسانی نمونه و باسواد بود. روحشان شاد.
احمد فریدمند شاعر مطرح جنوب کشور که از شاگردان زندهیاد حسن برازجانی بود. او هم در این باره به خبرنگار ایبنا گفت: «نیمه خدا»یی از کوچهی جنب سینما ساحل بوشهر با نخوت باد صبا، رو به شرق؛ اما در واقع غربِ «مدرسه سعادت» به حرکت در آمده است؛ همو که ما دانشآموزان، او را «پسر خدا!» لقب دادهایم. نام دیگر این نیمه خدا، «حسن برازجانی» است! اول بار ازش شنیدم که گفت: کتاب فارسیتان را ببندید و به آقای صابری گوش و هوش بسپارید . دقت کنید ببینید او را کجا ملاقات کردهاید.
سراینده کتاب «رکاب زدن با دوچرخه در پاییز» ادامه داد: شروع کرد به خواندن از روی کتابی که ما نمیدیدیم از کجا و از کی است. خواند و خواند و خواند تا رسید به پایان ماجرا. کتاب را بست. لحظهای مکث کرد و از «امین فقیری» معلم دهکده پرملالها گفت که نویسنده ادبیات اقلیمی یا روستاییِ معاصر شیراز است. من ذهنم رفته بود تهِ چاهی که چندتا کفتر سفید ازش پر میکشدند به آسمانِ وقتی که اصلا به یاد نمیآوردم. زنگ پایان کلاس چرتم را پاره کرد.
نظر شما