روزبه معین گفت: در روزهای مبارزه با کرونا آرزوی یک نفس کشیدن ساده را داشتم. احساس میکردم دیگر عمرم به دنیا نیست. یک شب آنقدر حال بدی داشتم که رمز کارتها و آدرس فایلهای کتابم را به یکی از دوستانم دادم، چون گمان میکردم تا صبح دوام نمیآورم.
روزبه معین؛ نویسنده و نمایشنامهنویس که حوالی بهمنماه 98 به بیماری کرونا مبتلا شده و چندین هفته سخت را سپری کرد، در گفتوگو با خبرنگار ایبنا درباره علت ابتلای خود به این ویروس، بیان کرد: من اوایل شیوع کرونا به این بیماری مبتلا شدم. خانواده ما به سفری رفته بودند که در این سفر یکی از اعضای خانواده مبتلا شد و به دنبال آن همه خانواده بیمار شدند. البته آن زمان هنوز اعلام نشده بود که کرونا در ایران شیوع پیدا کرده و احتمال ابتلا به کرونا داده نمیشد و بعد مشخص شد که ما به کرونا مبتلا شدهایم. با تب شدید و تنگینفس به پزشک مراجعه کردم؛ تب شدید و کلافهکننده همراه با مور مور شدن بدن. پزشکان در آن روزها اطلاع چندانی درباره این بیماری نداشتند و حتی با ترس و فاصله بیماران را معاینه و ویزیت میکردند.
وی ادامه داد: با اسکن ریه مشخص شد که ریههایم به شدت درگیر شده و تقریبا بیشتر حجم ریهها سفید شده بودند. پزشک نامه بستری صادر کرد، ولی بعد از یک روز چون فضای بیمارستان اذیتم میکرد، ترجیح دادم در قرنطینه خانگی دوره بیماری را بگذرانم. دو هفته شرایط بسیار سختی داشتم و احساس میکردم که دیگر عمرم به دنیا نیست. حتی یک شب آنقدر حال بدی داشتم که رمز کارتها، کامپیوتر و آدرس فایلهای کتابم را به یکی از دوستانم دادم، چون گمان میکردم تا صبح دوام نمیآورم.
نویسنده کتاب «قهوه سرد آقای نویسنده»، گفت: حال و هوای کرونا با دیگر بیماریها متفاوت است و به دلیل جدید بودن، بدن در مواجهه با آن هنک میکند. در این بیماری وضعیت سیستم ایمنی و تا حدودی ژنتیک بسیار مهم است. همه بهصورت جدی باید مراقب این بیماری باشند، چون به هیچکس رحم نمیکند و پیر و جوان، زن و مرد، سالم و بیمار نمیشناسد. مشخص نیست این ویروس در بدن هر فرد چه واکنشی از خود نشان میدهد. تا حدود یکماه و نیم بعد از دوره اوج بیماری، نفس کشیدن برایم خیلی سخت بود و با کمک اسپری نفس میکشیدم. این بیماری علاوه بر صدمات جسمانی، روی اعصاب و روان و روال عادی زندگی نیز بسیار تأثیر میگذارد. انسان را بیحوصله و گوشهگیر و در موارد بسیاری افسرده میکند.
روزبه معین افزود: من که به این بیماری مبتلا شده و تجربه بسیار سخت و وحشتناکی را از سر گذراندهام، چشمم به شدت ترسیده و پروتکلهای بهداشتی را به دقت رعایت میکنم. حاضرم شبانهروز ماسک بزنم، ولی یک لحظه دیگر آن بیماری را تجربه نکنم، چون در آن روزها آرزوی یک نفس کشیدن ساده را داشتم.
این نویسنده و نمایشنامهنویس جوان در پایان اظهار کرد: رعایت پروتکلهای بهداشتی بسیار لازم است، اما عدهای نیز در این شرایط دچار وسواس شدید شدهاند، علاوه بر ضدعفونی و شستوشوهای مدام و بیش از اندازه، نه از خانه بیرون میروند و نه کسی را میبینند؛ افراط در هیچ کاری خوب نیست. در این شرایط نه بیخیالی خوب است و نه افراط. چارهای نداریم جز اینکه ضمن رعایت پروتکلهای ایمنی، خودمان و زندگیمان را با این شرایط وفق دهیم. به مرور اطلاعات درباره این بیماری بیشتر میشود و این ویروس نیز در چرخه زندگی ما مانند سرماخوردگی یا آنفولانزا خواهد شد و میتوانیم زندگی عادی خود را داشته باشیم. مواجهه وسواسگونه با این بیماری و زیاد در خانهماندن و گوشهگیری نیز، صدمات روانی همچون افسردگی را به دنبال دارد که شاید حتی از ابتلا به ویروس هم سختتر باشد.
در این زمینه در ایبنا بخوانید
ویروس کرونا منتظر یک لحظه غفلت ماست
نظر شما