مولف «مطالعات مصرف فرهنگی»:
کتاب برای جوانانی که خود را در ساختن آیندهشان دخیل نمیبینند، تسکین دهنده است
محمد رضایی معتقد است: در برابر دنیایی که جوانان خود را در ساختن یا تغییر آن دخیل نمیبینند، پناه بردن به کتاب (رمان) و دنیای ساختگی درونی آن راه حلی تسکین دهنده به شمار میرود. آنها واقعیت خشن و تحمل ناپذیر زندگی روزمره خود را با ساختن دنیایی تخیلی و ذهنی با یاری کتاب زیستنیتر میکنند.
در مقدمه کتاب از واژه «ناجامعهای» برای ایران استفاده کردهاید، منظورتان این است که جامعه هنوز در ایران شکل نگرفته است؟ آیا هنوز در مرحله اجتماعی هستیم؟
نه، منظورم هرگز این نیست که جامعه در ایران شکل گرفته است یا خیر. این شیوه ورود به بحث از پایه مشروع نیست. همیشه جمعی از انسانها توان ایجاد جامعه را دارند. کیست که بتواند جامعه ایرانی را انکار کند. ناجامعه اما مفهومی تحلیلی برای تعیین نوع مواجهه ما با ساحتی از واقعیت اجتماعی است که در آن زیست میکنیم و بر اساس رویکردهایی در علوم اجتماعی جامعه نامیده شده است. در سادهترین توصیف، میتوان ناجامعه را بعدی دیگر از حیات اجتماعی ما دانست.
برای فهم این بعد لازم است به ریشههای مفهوم جامعه در جامعهشناسی متعارف برگردیم که آن را برابر با واقعیت اجتماعی تثبیت شده یا در حال تثبیت میدانست. این برداشت مبتنی بر کلیتی است که همه دیگر ساحتها را در خود ادغام یا سرکوب میکند. برای نمونه، وقتی از جامعه ایران سخن گفته میشود در نگاه نخست، ساحتی مانند قومیت در آن محو و ناپیدا میشود.
شاید برخی، اشکالی در این شیوه از بیان نبینند، حال تصور کنید زاویه نگاهمان را در تراز سیاستگذاری تنظیم کنیم. میتوان سیاستگذاری مبتنی بر مفهوم جامعه ایران یا مبتنی بر مفهوم همین ساحتهای خرد ناجامعهای داشت. کیفیت برابری و عدالت در جامعه به باور من دگرگون خواهد شد. افزون بر این، ناجامعه به وضعیت همیشه نوشونده و دگرگونشوندهای در حیات اجتماعی ما اشاره دارد که شکلگیریها و پیکربندیهای تازهای را تقویت میکند که خارج از مرزهای مفهوم جامعه هستند. ناجامعه مفهومی است که در واکنش به برداشت ایدئولوژیک و کلیتساز از جامعه ساخته شده است تا هر چه بیشتر ایده توجه به تفاوتها را زنده کند. روشن است این برداشت مدافع سیاست تفاوت در جامعه و تنظیم سازوکارهای حکمرانی و سیاستگذاری اجتماعی عمومی بر پایه آن است.
در فصل نخست کتاب معتقدید الگویی قابل شناسایی از مصرف دانشجویی دیده نمیشود آیا مصرف و سبک زندگی دانشجویان متاثر از مد نیست؟
اگر برداشت این کتاب از ناجامعه را پایه تحلیل بگذاریم، ادعایی که در پرسش شما آمده دور از دسترس نیست. در کتاب استدلال شده است تشکیل سبک زندگی نیازمند میزانی از ثبات زمانی، امکانهای دسترسی به کالاهای مصرفی، عادتوارههای مرتبط، و دیگر متغیرهاست که در دوره کوتاه دانشجویی در دسترس نیست. این سخن درستی است که دانشجویان ممکن است پایبند مدها یا حتی الگوهای باثباتتری از مصرف باشند و در دورههای مختلف هم تغییراتی در این رفتارها داشته باشند اما هیچکدام از آنها به معنای سبک زندگی دانشجویی نیست. البته این ادعا شکل فروتنانهتری در کتاب دارد به این معنا که ما در حال حاضر دادههای کافی برای بررسی وجود سبک زندگی نه تنها در میان دانشجویان بلکه در جامعه ایران در اختیار نداریم.
با وجود این، با این مقدار داده شاید بتوان درباره الگوهایی از برخی رفتارها سخن گفت. اما نمیتوان دادههایی را سراغ گرفت که امکان مطالعات طولی و مبتنی بر تحلیل خوشهای را فراهم سازد. تقریبا همه پژوهشها بر دادههای مقطعی استوارند و تحلیلهای مبتنی بر همبستگیهای آماری ساده را برای بیرون کشیدن الگوهای سبک به کار بستهاند که برای چنین تحلیلی کافی نیستند.
در فصل نخست به میل به سوی مصارف خوشباشانه در برابر فعالیتهای جدی دانشجویان اشاره کردهاید چرا اینگونه است؟
مصرف خوشباشانه نمونهای از همان شبه الگوهایی است که ممکن است در رفتارهای دانشجویان دید. درباره چرایی رواج این شیوه رفتاری دلایل گوناگونی را میتوان برشمرد. چه بسا گسترش ناامیدی سیاسی و اجتماعی به چنین رفتارهای دامن بزند. شوربختانه من به دادهای که نشانه رابطه میان این دو متغیر باشد دسترسی نداشتم. شاید دیگر پژوهشگران به آن دسترسی دارند و میتوانند درباره درستی یا نادرستی این ادعا قضاوت کنند. دلیل دیگر را باید در میزان رواج مولفههای فرهنگ مصرفگرایی در جامعه دانست. به طور کلی هر چه نگاه ایندنیایی به زندگی بیشتر باشد میتوان انتظار بیشتری از رواج رفتارهای خوشباشانه و لذتجویانه در میان جوانان داشت.
ارتباط مفهوم مصرف و هویت چگونه است؟ آیا اساسا رابطه یا دارند؟ در تحقیق شما این امر چگونه است؟
امروزه رابطه میان مصرف و هویت به گزارهای بدیهی در میان پژوهشگران تبدیل شده است. اما پرسشی که باقی میماند و همیشه تلاش برای پاسخ به آن در میان پژوهشگران مطالعات فرهنگی جذاب است، چگونگی رابطه میان مصرف و هویت است. شگفت آنکه پاسخی یکسان برای این پرسش وجود ندارد. حقیقت هم همین است که چنین پاسخ یکدستی وجود نداشته باشد. پاسخها به شدت محلی و زمینهمند هستند. این دست یافتهها از قضا ایده ناجامعه را تقویت میکنند.
در فصل سوم اشاره به مطبوعات و کتاب دارید و گفتهاید دانشجویان با کتاب نوعی حرکت علیه واقعیت زیست روزمره را سازمان میدهند. این فرایند چگونه صورت میگیرد؟
این مفهوم اشاره به نوعی واکنش در میان دانشجویان به رخدادهای زندگی روزمره دارد. یا به بیانی دیگر، در برابر دنیایی که جوانان خود را در ساختن یا تغییر آن دخیل نمیبینند، پناه بردن به کتاب (رمان) و دنیای ساختگی درونی آن راه حلی تسکین دهنده به شمار میرود. آنها واقعیت خشن و تحمل ناپذیر زندگی روزمره خود را با ساختن دنیایی تخیلی و ذهنی با یاری کتاب زیستنیتر میکنند.
درباره تلویزیون و ماهواره اشاره به فقدانهای تولید فرهنگی داخلی کردید، همچنین این امر را در پیوند با خانوادههای آنها مورد توجه قرار دادهاید آیا رابطه معناداری بین این موارد وجود دارد؟
رابطهای که منظور من در این کتاب بود در چارچوب مفهوم محلیگرایی در مطالعات رسانهای در چهارچوب مناقشه امر محلی و امر جهانی است. همانگونه که مفهوم ناجامعه با سیاستهای همگن ساز در تراز ملی ناسازگار است، در تراز فراملی با ایده جهانیسازی یا جهانیشدنهای منفعلانه دشمنی دارد. از این روست که توجه به تولیدات محلی و بومی در مرکز سیاستهای پیشنهادی در این رویکرد قرار میگیرد. از سوی دیگر، تولید فرهنگی داخلی میتواند دو رانه یا انگیزه محرک داشته باشد: نیازهای حکومت برای کنترل و بازتولید فرهنگی از یکسو، و نیازهای خانوادهها برای تامین مواد و مصالح سرگرمی خود و فرزندان. سیاست تفاوت بر مورد دوم تاکید دارد و چه بسا راه حلی برای کاهش نگرانیها از به اصطلاح تهاجم فرهنگی است.
تفاوت مصرف کالای فرهنگی و مصرف فرهنگی کالا چیست؟
این تمایزی بنیادی در تحلیل این کتاب است که با ایده ناجامعه سازگار است. در مفهوم «مصرف کالای فرهنگی» کالاها دارای عینیتی هستند که بیرون از مصرف کنندگانشان شیوههای مصرف را القا میکنند. بتوارگی کالا در نظریههای متاثر از مارکس شکل افراطی این داستان است. اما «مصرف فرهنگی کالا» بار تحلیلی دیگری دارد که مبتنی بر الگوی چرخش فرهنگی است. همین برداشت است که مقوم پدیداری پیکرهای از دانش به نام مطالعات فرهنگی شد.
اساسا بین مصرف کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی آیا تفاوت معناداری قبل و بعد از انقلاب اسلامی دیده میشود؟
شوربختانه در این کتاب چنین مقایسهای انجام نشده است.
نظر شما