در دورانی که بالاخره صرفا مایحتاجمان را میخریم، حق با شماست، آقای دکارت! کاری که همه باید بکنیم این است که کتابهای شما را بخریم. نیازی به خروج از خانه نیست.
در زمانه فاصلهگذاری اجتماعی به چه کسی باید رو کرد؟ مهمان من که شش فوت (حدود دو متر) آنسوتر نشسته، عاشق انزوا است اما حتی یکبار راجع به این قضیه توئیت نکرده. با رنه دکارت آشنا شوید. او مردی است هوادار تعمق و مدیتیشن، مدتها پیش از آنکه این قضیه معادل زیرانداز حصیری و ویدئو گذاشتن در اینستاگرام باشد. جناب آقای دکارت، شما نیز مانند دیگران [در اوضاع فعلی] خانهنشین هستید. اوقاتتان را چگونه میگذرانید؟
رنه دکارت: زمان درازی را بر زبانها و آثار باستانیان، چه تاریخ و چه اسطورهها و حکایتهایشان، صرف کردهام. همنشینی با مردمان قرون گذشته درست مانند سفر کردن است. [1]
این البته بدیل خوبی برای زمانی بوده که سفر واقعی ناممکن است. کنفرانسی که بنا بود در چین برگزار شده و در آن شرکت کنید لغو شده است. رفتن به جایی که همهچیز از آنجا آغاز شد لذتبخش میبود، درست است؟
دانستن درباره شیوههای زندگی مردمان گوناگون مفید است. این سبب میشود که نگاهی منطقیتر به شیوه زندگی خود داشته و همانند کسانی که هیچ چیز در دنیا ندیدهاند گمان نکنیم که هرگونه عدول از راه و رسم معمولمان مضحک و غیرمنطقی است. [2]
مثل کسانی که گمان میکنند که پاندمی فعلی نتیجه عادتهای غذایی «غیرمنطقی» است. برداشت من این است که شما کرونا را «ویروس چینی» نمیدانید. آیا به تئوری توطئه علاقمندید؟ گمانهزنیهای بسیاری درباره خاستگاه این پاندمی وجود دارد، از سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا گرفته تا ایلومیناتیها. نظر شما چیست، آقای دکارت؟
به نظر من، همهچیز در طبیعت بهشکلی ریاضیوار روی میدهد. [3]
طبیعت چیزی است شگفتآور. بیایید درباره راهحلها حرف بزنیم. بنا به شایعات، سازمان بهداشت جهانی به تجربه و کاردانی شما متوسل شده است. شنیدهام که ملاقات به آنها چندان هم خوب پیش نرفت. قضیه چه بود؟
آنچه خشم مرا برانگیخت این بود که آنان نمیخواستند ورای ظاهر مرا ببینند، تا آنجا که حس کردم مرا همچو فیل یا پلنگی میبینند و به این خاطر به من نیاز دارند، بهخاطر کمیابیام و نه سودمندیام. [4]
کارکنان سازمان بهداشت جهانی فقط میخواستند با شما سلفی بگیرند، درست است؟ چرا چیزی نگفتید؟
بهتر نیست چونان میمونی بود که وحشیها با فرزانه اشتباهش میگیرند، میمونی که از ترس اینکه مجبور شود برای آنها کار کند، دم برنمیآورد؟ [5]
کار کردن برای سازمان بهداشت جهانی تا این اندازه ناخوشایند است؟ مشکل کارشان چیست؟
هر بار که به چیزی موثق و مبرهن دست مییابند، نشانش نمیدهند مگر وقتی که در ابهام آن را پیچیده باشند. دلیلش هم این بوده که ترس از کاهش و سادهسازی با فرمولاسیونهای ساده، از محسنات کشف آنهاست. [6]
نظرتان درباره همکاری سازمان بهداشت جهانی با یوتیوب، وایبر و واتساپ چیست که تلاش دارند بدین طریق دستورالعملهای بهداشتی را ساده و قابلدسترس کنند؟
وقتی ایدهای را پیش کشیده و کسی عکسش را مطرح کرد، هیچگاه نمیتوان دریافت که باید حرف کدام را باور کرد. [7]
درست است. بحث بر سر اطلاعات غلط است. پس بگذارید سؤالم را طوری دیگر بپرسم: چه کسی بهراستی متخصص [این وضعیت] است؟ سازمان بهداشت جهانی یا دیگران؟ چرا در باور کردن گفتههای مقامهای رسمی اینچنین تردید داریم؟
برای مثال، حتی اگر تمامی اثباتها و سهشهایی هم که دیگران انجام دادهاند در ذهنمان جای بگیرد، این ما را به ریاضیدان بدل نمیکند. کسی صرفا با خواندن تحلیلهای افلاطون و ارسطو به فیلسوف بدل نمیشود. در چنین مواردی، نه علم بلکه داستان آموختهایم. [8]
حق با شماست. اطلاعات و دانش یکی نیستند. پس همین شکاف میان داستان و علم، میان مردم و متخصصان است که در زمینه ویروس کرونا رسیدن به حقیقت را چنین دشوار میکند؟ متخصصان بیماریهای واگیردار و اقتصاددانان همچنان به بحث درباره موضوعهای یکسان ادامه میدهند.
اما این مورد متفاوت است... جایی که همگان باور دارند که همهچیز مسئلهساز و غامض است، شماری اندک به دنبال حقیقت میروند. شمار بیشتری نیز با میل به دست یافتن به شهرت برای جسارت فکری، با نخوت به جنگ مهمترین حقایق میروند. [9]
جالب است. میفهمم که گرایش به ستیز با همهچیز در «جامعه مبتنی بر نظرات شخصی» به جستوجو برای رسیدن به راهنمایی منسجم و مقابله با این بحران ضربه میزند. به رئیسجمهور فرانسه، امانوئل ماکرون و شیوه مقابلهاش با پاندمی نگاهی بیندازید. او این وضعیت را «جنگ در برابر دشمنی نامرئی» خوانده و نتیجتا حکم به بستن همهچیز و پی گرفتن اقدامهایی طاقتفرسا در زودترین زمان ممکن داده است. آیا این منطقی است؟
اینکه فردی بنا داشته باشد با تغییر جامعه از اساس و واژگون کردنش با هدف بازسازی ایجاد اصلاحات کند، کاملا غیرمنطقی و نامعقول است. [10]
برخی روشنفکران نیز همین را میگویند؛ اینکه جامعه سرمایهداری و زیرساختهای ضعیفش از همان آغاز راه را برای این شکست هموار کردند. اگر بنا نباشد همهچیز را سرنگون کنیم، چراکه دیگر برای این کار دیر شده، چه بدیلی پیش رو داریم؟
بهتر است آدمی در راههای اصلی و پرپیچوخم میان کوه که بهتدریج و بهخاطر استفاده مکرر هموار شده و استفاده ازشان سهلتر بوده پیش برود تا آنکه بکوشد چهاردستوپا از مسیری مستقیمتر و پرسنگلاخ بالا برود. [11]
آقای دکارت، این استعاره در عمل به چه صورت است؟ مشکل اینجاست که مدام به ما فشار میآورند تا تصمیم بگیریم. اعلانهای بیپایان ما را در جریان شمار کسانی که در پی ابتلا به این ویروس جانشان را از دست دادهاند قرار میدهد.
به همین شیوه، اغلب در حیات روزمره باید بیتاخیر دست به عمل بزنیم. زمانی که نمیتوان حقیقیترین گزینهها را انتخاب کرد، باید به سراغ محتملترینشان رفت. [12]
به نظر شما، کدام یک از این گزینهها ممکن است حقیقت داشته باشند؟
فرض کنید فردی سبدی پر از سیب داشته باشد و نگران از اینکه برخی از سیبها خراب باشند، بخواهد میوههای گندیده را بیرون بکشد تا باقی را آلوده نکند. چطور باید پیش برود؟ آیا نباید کارش را با واژگون کردن کل سبد شروع کند؟ آیا قدم بعدی این نخواهد بود که به هر کدام از سیبها بهترتیب خوب نگاه کرده و تنها آنهایی را که سالم هستند به سبد بازگرداند و باقی را به حال خود بگذارد؟ به همین شکل...[13]
صبر کنید، رنه... نمیدانم متوجه استعارهای که به کار بردید شدم یا نه. واقعا دارید بیماران را با سیبهای فاسد مقایسه میکنید؟
(اخم کرده، ادامه میدهد) به همین شکل... کسانی که هیچگاه بهدرستی فلسفهپردازی نکردهاند، عقایدی گوناگون دارند که از کودکی در ذهن نگاهشان داشتهاند. به همین خاطر، اینان گمان کنند این عقاید چهبسا اشتباه باشند. در ادامه، میکوشند عقاید غلط را جدا کنند تا دیگر تفکراتشان را آلوده نکرده و کار به ابهام کامل نکشد. بهترین وسیله برای رسیدن به این مهم، دست رد زدن به تمامی عقاید و باورهایشان است، توگویی همگی غیرقطعی و دروغین هستند. در این صورت میتوانند هر باور را بهترتیب بررسی کرده و تنها آنانی را نگاه دارند که قطعی و عاری از شبهه میدانند. [14]
بسیارخوب. عذر میخواهم. متوجه منظورتان شدم. منظور روش معروفی است که در زمینه اندیشیدن در دوران عدم قطعیت مطرح کردهاید. بنا به نظر شما، ماکرون و دیگران باید قدم به قدم پیش رفته و به همهچیز شک کنند تا آنکه با اعتمادی مسئلهساز قدم به ناشناختهها بگذارند. شاید حق با شما باشد، آقای دکارت. چهبسا آنچه در این دوران سرگیجهآور بدان نیاز داریم روشی است مشخص است و نه حقیقتی بهخصوص. برای خوانندگانی که در خانه گیر افتاده و ممکن است احساس عجز و ناتوانی کنند نصیحتی دارید؟ باید چه بکنند؟ ممکن است سومین اصل معروفتان را بازگو کنید؟
سومین اصل من این بود که همواره تلاش کردم بر خود تسلط پیدا کنم تا بخت و اقبال. کوشیدم امیالم را تغییر دهم تا وضعیت چیزها را در جهان. این مستلزم عادت کردن به این باور است که جز اندیشه و افکارمان هیچ چیزی به راستی در ید قدرتمان نیست، بنابراین پس از آنکه به بهترین نحو با مسائل خارجی دست به گریبان شدیم، آنچه نتوانستیم به دستش آوریم ناممکن تلقی میشود. این امر به خودی خود برای من کفایت میکرد تا از امیال دستنیافتنی کناره بگیرم و از خود راضی باشم. به قولی، «از ضرورت فضیلت ساختن.» [15]
از ضرورت فضیلت ساختن... در دورانی که بالاخره صرفا مایحتاجمان را میخریم، حق با شماست، آقای دکارت. کاری که همه باید بکنیم این است که کتابهای شما را بخریم. نیازی به خروج از خانه نیست. میشود همهشان را آنلاین پیدا کرد. خبر نداشتید؟ وای!
پانویس:
1: Descartes, R. Discourse on the Method. Jonathan Bennett Online. 2017. p. 3.
2: همان.
3: Descartes, R. Letter to Mersenne of the 11th of March 1640. Electronic Enlightenment.
4: Descartes, R. Letter to Chanut of the 1st of November 1646. Electronic Enlightenment.
5: همان.
6: Descartes, R. Regulae, rule III. Gallimard p. 43.
7: همان.
8: همان.
9: Descartes. R. Discourse on First Philosophy. Cambridge University Press. 1911. p. 2.
10: Descartes, R. Discourse on the Method. Jonathan Bennett Online. 2017. p. 6.
11: همان.
12: Descartes, R. Discourse on the Method. Jonathan Bennett Online. 2017. p. 12.
13: Descartes, R. The Philosophical Writings of Descartes. Cambridge University Press. 1984. p. 324.
14: همان.
15: Descartes, R. Discourse on the Method. Jonathan Bennett Online. 2017. p. 12.
منبع: the philosophical salon
نظر شما