یکی از مهمترین پدیدههای فرهنگی، پس از پیدایش خط و کتابت، وجود کتابخانههای شخصی است. اگر افراد فرهیخته و علاقهمند به کتاب با صرف سرمایههای شخصی در تشکیل کتابخانههای شخصی نمیکوشیدند بیشک امروز از هزاران کتاب ارزنده خبری نبود و فرهنگ و تمدن بشر از این میراث محروم میشد.
داشتن بعضی کتابها و نیاز مطالعه چندباره آنها، عدهای را به فکر داشتن یک کتابخانه شخصی انداخت. برخی اصلاً نیتشان این بود كه كتابخانه شخصی درست كنند، اما كتابخانه عدهای بهطور طبیعی شکل گرفت. از این میان توجه به این فرهنگ و علاقه برای تاسیس کتابخانه شخصی در میان نسل دهه 60 به قبل پررنگتر است اما این شوق و علاقه به سبب تغییر سبک زندگی کمتر در نسل جدید دیده میشود. در همین باره با برخی دهه شصتیهایِ البته جوان که هنوز سبک و روش قدما را در ارتباط با کتاب حفظ کردهاند و جزو علاقهمندهاشان به شمار میرود، به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
اثاثکشی، هولناکترین بخش زندگی یک کتابخانهدار
«غلامحسین صدیقی» طلبه و دانشجوی فلسفه هنر است. حوزه مطالعات او ادبیات، فلسفه و حکمت هنر است. در حوزه داستاننویسی هم فعالیت میکند و کتابخانه پر و پیمانی دارد که از بخشهای مختلفی از قبیل فقه، اسلام شناسی عمومی، ادبیات، فلسفه، فلسفه هنر، تاریخ و عرفان تشکیل شده است. وقتی تماس گرفتم و موضوع کتابخانههای شخصی را با او در میان گذاشتم، در حال اسبابکشی بود. به قول خودش جابهجایی خانه مرگبارترین بخش زندگی یک کتابخانهدار است. همه اسباب و اثاثیه را کارتن کرده بود و مانده بود کتابها. خواستم دست نگه دارد تا بروم و علاوه بر گفتوگو چند عکس از کتابخانهاش بگیرم. یکی دو روز معطلاش کردم و رفتم منزلش. خانه بههم ریخته بود اما کتابخانه فعلا سرجایش بود. درباره ارتباط خودش با کتاب میگوید که کتابها به سراغ او رفتهاند و بخشهای مغفول مانده از حیات را به او یادآوری کردهاند و تنها کاری که او انجام داده، این است که شهامت ورود به کتابفروشی را پیدا کرده است.
معلممان ما را از خواب دگماتیسم کتابهای درسی بیدار کرد
وی به خاطرهای درباره آشنایی خودش با کتاب اشاره کرد و توضیح داد: دوران مدرسه راهنمایی معلم علومی داشتیم که امیدوارم هرجا هست سالم و سرحال باشد. ایشان یک جورهایی سعی میکرد ما را از خواب دگماتیسم کتابهای درسی بیدار کند و شهامت سر زدن به کتابخانهها و کتاب فروشیهای عمومی را به ما بدهد. ایشان استاد چهرهخند بودند، از معلمهایی که مطمئنم با عشق سر کلاس حاضر میشد ولی قدرش از سوی بچهها دانسته نمیشد. یک روز آمد سر کلاس و به ما گفت فلان انتشارات کتابهایی که داخل انبار دارد و چاپ قدیم است، روی میزی حراج کرده است، بروید یک نگاهی بکنید. من رفتم و ناخودآگاه کتاب خریدن و انتخاب کردن کتاب را یاد گرفتم.
به کتابخانه نگاهی میکنم دستی به عطف کتابها میکشم. مجموعهای از چند موضوع تخصصی و وضعیتی بین رشتهای دارد. از این موقعیت و چگونگی سوال میکنم. یکی از کتابها را برمیدارد و میگوید: همه کتابها در راستای تخصصم نیستند. بعضی کتابها پیرامون دغدغههایی که دارم جمعآوری شده است. به نظرم دغدغه و نیاز بیشتر از تخصصم به شکل گرفتن این کتابخانه کمک کرده است. شاید نیاز و دغدغه اساسی انسانیتر و بیواسطهتر آدم را با زندگی ارتباط دهد.
او در پاسخ به این سوال که کتابخانه چه اندازه در پیشبرد کارهای تحقیقاتی مؤثر بوده است؟، جواب داد: خیلی زیاد. یادم هست در دوران دانشجویی اکثر اوقات برای نوشتن یا پژوهش کلاسی، از مراجعه به کتابخانه دانشگاه بینیاز بودم. به شوخی ادامه میدهد و میگوید: حداقلش این است که باعث شد کتابی که مورد نیاز دانشجوی دیگری است مدت طولانی از کتابخانه نگیرم.
لمس صفحات کتاب یک مزیت لطیف و روحانی برای انسان دارد
وی ادامه داد: مثلا با وجود منابع دیجیتال یا نرمافزارهای کتابخانهای بخشی از این کتابها را میتوان از شکل کاغذی که فضا را اشغال میکنند، خارج کرد اما این مسئله به این زودیها نمیتواند شامل همه عناوین شود. بهعلاوه اینکه لمس صفحات کتاب یک مزیت لطیف و روحانی برای انسان دارد.
صدیقی که تعداد کتابهایش را بالاتر از 4 هزار جلد تخمین میزند ادامه میدهد: کتابهای نفیس و مصور هم در کتابخانه وجود دارد. یک نسخه کتاب چاپ سنگی دارم با عنوان «ایمان و اسلام» که بعید میدانم تصحیح؛ یا طبع جدیدی از این کتاب وجود داشته باشد.
وقتی صحبتمان به فرهنگ کتاب و کتابخوانی رسید و چند دهه قبل را مرور کردیم صدیقی گفت: انگار فرهنگ تشکیل و راهاندازی کتابخانه شخصی به هر دلیلی در نسل جدید کمرنگ شده است. به نظرم در ارزشهای اجتماعی و سبک زندگی و همینطور اقتصاد این نسل تحولاتی اتفاق افتاده است که در زمانه ما نبود؛ البته بسیاری از همنسلهای ما هم علاقه چندانی به این کار نداشتند. نمیدانم شاید این نسل واقع بینتر باشد تا ایدهآلنگر.
با وجود اوضاع بد اقتصادی و کاهش قدرت خرید افراد جامعه پرسش بعدیام را به این سمت هدایت کردم و گفتم با وجود مشکلات مالی پیش آمده که همه را در تنگنا و مضیقه قرار داده است باز هم کتاب تهیه میکنید یا خیر؟ وی پاسخ داد: همچنان کتاب میخرم اما بیشتر از فرصتها استفاده میکنم. مثلا از تخفیف تابستانه و طرحهای فصلی که اعلام میشود استفاده میکنم. الان با توجه به تورم کمتر میشود کتاب غیرضروری اما نوبرانه خرید. کتابهای ضروری را که باید بخریم اما در انتخاب کتب غیر ضرورری نوعا کتابهایی که چند فصل از انتشارشان گذشته خریداری میکنم که به سبد خانوار هم آسیبی وارد نکنم.
وی در پایان بیان کرد: فکر میکنم یکی از مزیتهای بها دادن به کتابخانه شخصی تاثیری است که روی نسل بعد خانواده میگذارد. من زندگی بسیاری از بزرگان معاصر را بررسی کردهام. بیشتر ابتدا با کتابها یا کتابخانه پدری انس میگرفتند و بعد مسیری ورای مسیر عمومی طی میکردند.
«مرتضی اخوی» متولد دهه 60 است و کارشناسی ارشد فلسفهی اخلاق را در دانشگاه شهید بهشتی تهران خوانده است. در حال حاضر مسئول روابط عمومی یک انتشاراتی را بر عهده دارد. نمیدانستم اهل کتابخانه شخصی است. اتفاقی وقتی عکس کتابخانهاش را در صفحه اینستاگرام استوری کرد متوجه سلیقهاش شدم. پیام دادم که گزارشی با همین موضوع در دست تهیه دارم و اجازه خواستم درباره «کتابخانه شخصی» با هم گپ بزنیم.
اخوی مهمترین انگیزه از تشکیل کتابخانه شخصی را خواندن کتاب و داشتن همان کتابهایی که میخواند معرفی کرد و گفت: من حتما کتابی که میخوانم را باید داشته باشم. اینطور کمکم تعداد کتابها اضافه میشود و قفسهها پی درپی در حال تهیه.
وی ادامه داد: علاقه من به کتاب به سنین نوجوانی برمیگردد. آن زمانها در جلسات مساجد شركت میكردم و به مناسبتی که كتاب معرفی میشد میخواندم. از همان ایام علاقه و عشق به کاغذ و قلم در دلم جوانه زد و تا به امروز لذتبخشترین بخش زندگی من تبدیل شده است.
در ادامه اخوی از تاثیر خانواده در این مورد گفت و اضافه کرد: مادرم با اینکه سواد چندانی نداشت؛ ولی از همان نوجوانی و جوانی هر زمان مبلغی برای خرید کتاب نیاز داشتم به من میداد. اردیبهشتها که نمایشگاه بینالمللی کتاب برگزار میشد مبلغ متفاوتتری به من میداد تا بتوانم با آن به نمایشگاه بروم و کتابهایی که میخواهم یا افرادی که دوست دارم را ملاقات کنم.
اخوی درباره کیفیت و چگونگی کتابخانهاش توضیح داد و تصریح کرد: چون به صورت تخصصی فلسفهی اخلاق خواندهام، یك قفسه از کتابخانه مرتبط با كتابهایی است كه در زمینه اخلاق و فلسفهی اخلاق است. باقی كتابهایم در زمینه تاریخ، روانشناسی، رمان و داستان، و منابعاند كه با آنها زندگی میكنم. كتابخانه من بسیار زیاد در زمینه تحقیقاتی كمكم میكند. در زمینه تخصصی و رشتهام، اگر نیاز به تحقیقی داشته باشم همیشه به كتابهایم رجوع میكنم و معمولا به چیزی كه میخواهم میرسم. اگر هم مجدد نیاز به كتابی پیدا كردم آن را خرید میكنم. در زمینه عمومی هم داستانها و رمانها و كتابهای بسیار خوبی دارم تا در زمانی كه نیاز شد به آنها رجوع میكنم و به دیگران پیشنهاد دهم.
این فعال حوزه کتاب علاوه بر استفاده از کتاب کاغذی از نرم افرازهایی که حاوی کتابهای مرجع هستند نیز استفاده میکند اما همچنان کتاب را ترجیح میدهد و علت آن را اینگونه بیان کرد: از اپلیکیشنهایی که برای این منظور طراحی شدهاند و بسیار هم مفید هستند نمیتوانم استفاده کنم. ترجیح میدهم کتاب را در دستم بگیرم و بخوانم. این حس برایم بسیار خوشایند است. این در آغوش گرفتن کتاب.
او سیال و مفید بودن کتابخانه را از جمله ویژگیهای مثبت یک کتابخانه معرفی کرد و در این راستا پیشنهاد داد: بنظرم اگر کتابها را بعد از خواندن در اختیار دیگران قرار دهیم یا دستهبندی درستی از آنها داشته باشیم که بتوانیم در صورت نیاز به دیگران معرفی کنیم شاید از جمله ویژگیهای سیال و مفید بودن کتابخانهی شخصی باشد.
این تحصیل کرده رشته فلسفه اخلاق ادامه داد: من با هدف ایجاد کتابخانه شخصی کتاب خریدن را شروع نکردم. کتاب را میخریدم برای خواندن. کم کم این خواندنها زیاد شد تا جایی که به اینجا رسید و این کتابخانه شکل گرفت. قطعا هدف ارزشمند، همان کتاب خواندن است. حال چه کتاب را بعد از خواندن جمعآوری و نگه داریم و یا نه. مهم این است ما خودمان را عادت دهیم به خواندن و سعی کنیم از این خواندن بهرهی زیادی ببریم.
وی در بخش دیگری از این گفتوگو به گسترش فضای مجازی و ساعتهای زیادی که این روزها جوانها و نوجوانها در این شبکهها میگذرانند اشاره کرد و گفت: استفاده بیهدف از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی زمان برای خواندن کتاب را کم و بیش از بین برده است و از طرفی حوصله مطالعه را در این قشر کم کرده است. کمتوجهی به ترویج مطالعه در رسانه، خانواده، و مدارس عامل بسیار مهمی دیگر است که نیازمند به اصلاح و یا رشد زیاد دارد. طبعا نوجوانی که پیوسته از آموزگار خود و از رسانه و از خانواده مهم بودن مطالعه را میبیند یا میشنود، کتاب خواندن را میآموزد و آنگونه بزرگ میشود.
سوال مشکلات مالی و اقتصادی را هم از ایشان پرسیدم. پاسخ داد: با توجه به اوضاع اقتصادی شاید کمی در خرید کتاب احتیاط کنم و بیشتر کتابهایی را بخرم که میدانم به دردم میخورند؛ ولی باز هم کتاب میخرم. چون اولویت زندگی شخصیام دانش و دانایی است. کتاب هم از برجستهترین ابزاری است که میتواند این دانایی و دانش را به من هدیه دهد. هزینهای که من بابت خرید کتاب میپردازم، بسیار بیشتر از هزینهای است که بابت خرید پوشاک،خوراک یا تفریحات دارم. گرچه سعی میکنم آنها هم باشند و هستند طبیعتا. ولی اولویت خرید شخصیام کتاب است.
اخوی در پایان گفت: خداوند را قلبا شاکرم که من و زندگیام را به سمتی سوق داد تا علاقهام کتاب و کتابخوانی باشد. از همه خانوادهها، مربیان و مسئولین درخواست دارم که کتاب را اولویت مسائل تربیتی قرار دهند. کتاب خواندن باید در خانه اولویت باشد. فرزند باید در دست پدر کتاب ببیند تا بعدها کتابخوان شود، تا بعدها دوست کتابخوان پیدا کند. مربیان باید در فرصت ارزشمندی که خداوند لطف کرده و به آنها سپرده است، کتابخوانی را ترویج کنند. باید خودشان بسیار کتاب بخوانند و کتابهای خوب را معرفی کنند. با این روش آینده آن متعلم را تضمین میکنند. آینده درسی و زندگی او را. مسئولین هم باید فراوان دغدغه کتاب داشته باشند. ملتی که کتابخوان شود دیگر با هر بادی به سمتی نخواهد رفت. آن وقت در انتخابها تامل و دقت خواهند داشت. انتخابهای درست، آینده درخشانی برای كشور به بار خواهد آورد.
سومین فردی که با او هماهنگ کردم و با روی گشاده دعوتم کرد به منزلش بروم «محسن صابری» بود. کارشناسی علوم قرآن خوانده و علاوه بر کارشناسی حقوق، دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بشر نیز هست. پنج سالی است فعالیت مطبوعاتی دارد و در مجلات مختلف قلم میزند.
او همان ابتدای کار گفت: در خانۀ ما، تقریباً هر کسی، متناسب با سنش، قفسۀ کتاب خود را داشت. طبعاً وقتی به حوزه آمدم بخشی از آن کتابها را آوردم و بخش بزرگتر کتابخانۀ فعلی را نیز در دورۀ تحصیلی حوزوی و دانشگاهی تأمین کردم. کتاب همیشه ابزار کار من و صنفی که در آن حضور دارم بوده و هست. لاجرم ضرورت داشته که همیشه گوشۀ اتاق کتابخانهای برای نگهداری آنها وجود داشته باشد.
صابری از خانواده گفت و ادامه داد: مشوقهای اصلی من از کودکی برای مطالعه، پدر و مادرم بودند و نقش اصلی را در این مسئله داشتند. همیشه بین ما فرزندان، رقابتی وجود داشت که چه کسی فلان کتاب را خوانده یا زمان بیشتری را در روز برای مطالعه اختصاص میدهد. خواستهای که زودتر از درخواست دیگری به مرحلۀ اجرا میرسید، کتاب داستان بود. طبیعتاً این علاقۀ به مطالعه و کتاب - بلکه فضیلت کتاب خواندن - بعدها نیز در ما باقی ماند.
بخشی از کتابخانۀ من، کتابهایی است که پدر نیازی به نگهداریشان در خانه نداشت و چون به کار من میآمد، به کتابخانۀ من منتقل شد. اما غالب کتابها را متناسب با نیاز مطالعاتی که داشتم، تهیه کردم. بخش عمدۀ کتابهای کتابخانه، به فراخور تحصیلاتم، در چهار حوزۀ تخصصی فقه و اصول، تفسیر و علوم قرآن، حقوق و ادبیات داستانی جای میگیرد. چیزی نزدیک به دو سوم کتابخانه. باقی کتابها نیز در حوزۀ علوم جامعهشناسی، علوم سیاسی، تاریخ، مباحث دینپژوهی و شعر دستهبندی میشوند.
وی تصریح کرد: کتابخانۀ شخصی من، بسیاری از کتابهای منبع و همچنین پژوهشهای جدید را دربرندارد. طبعاً بسیاری از کتابهای لازم برای فعالیتهای تحقیقاتی را از طریق کتابخانههای تخصصی و همچنین منابع دیجیتال تأمین کردهام. اما با این همه، کارهای تحقیقی نیز بوده است، که کتابخانۀ شخصیام، مرا از مراجعه به کتابخانۀ عمومی یا منابع دیجیتال بینیاز کرده باشد.
او در مقایسه کتاب دیجیتال با کتاب کاغذی توضیح داد: اگر بنا بود امروز - با توجه به توسعۀ منابع دیجیتال - کتابخانه فیزیکال شخصی داشته باشم، گونۀ کتابها متفاوت میشد. دیگر نیازی نمیدیدم که مثلاً کتابهای حدیثی مرجع را در کتابخانه نگهداری کنم. یا ترمینولوژی و فرهنگنامهها را. ولی این ضرورتِ کتابخانه را از بین نمیبرد. چون سروکار ما به طور روزانه با کتاب است، لامحاله وابستۀ به کتابخانۀ شخصی هستیم.
صابری در پاسخ با این سوال که چند جلد کتاب در کتابخانه دارد و آیا در کتابخانهاش نسخههای نفیس چاپی، خطی، مصور و از این قبیل وجود دارد یا خیر پاسخ داد: نزدیک به 1500 جلد کتاب و همچنین دورههایی از مجلات فکری و فرهنگی مانند شهروند امروز، مهرنامه، ترجمان و همشهری داستان در کتابخانه موجود است. دو کتاب است که شاید مشمول این ویژگی که فرمودید بشود. اولی «تذکرۀ مدینة الادب» است از محمدعلی مصاحبی نائینی (متخلص به عبرت). این کتاب چاپ عکسی است از روی نسخۀ خطی - به خط مؤلف - که در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود. «تذکرۀ مدینة الادب» در واقع دانشنامهای است از شعرا و دانشمندان ایران. مصاحبی که خود شاعر و عارف دورۀ قاجار بوده است، در سفرهای پیوستۀ خود به جمع آوری تذکرۀ این بزرگان اقدام میکند و مجموعاً در سه مجلد، شرححال و نمونۀ اثر 107 شاعر را در متن کتاب و بالغ بر هزار شاعر و دانشمند را در حاشیۀ آن ضبط میکند. این کتاب حاوی سرگذشتنامۀ شعرا و ادبایی است که بعضاً در هیچ جای دیگر، نامی از آنها نیامده - مانند ادیب پیشاوری - و همچنین دستخط بسیاری از بزرگان علم و ادب را در خود جای داده است؛ از جمله پروین اعتصامی. دو دیگر کتاب «سمک عیار»، نوشتۀ فرامرز بن خداداد الکاتب الارجانی است که برای نخستین بار با مقدمه و تصحیح پرویز ناتل خانلری در سال 1338 توسط انتشارات بنیاد فرهنگ ایران به چاپ رسیده است. جلد نخست این کتاب را از دست فروشی به پنج هزار تومان تهیه کردم.
شرایط اقتصادی مرا به سمت و سویی کشید که این سوال را با همه در میان بگذارم که با توجه به شرایط اقتصادی حاکم، چه تغییری در خرید کتاب به وجود آمده است. محسن گفت: هر چند تهیۀ کتاب، امروزه جزو فعالیتهای لوکس به حساب میآید، اما چارهای از تهیۀ آن نیست. بهخصوص کتبی که در حوزۀ پژوهشهای بنیادین جدید دستهبندی میشود، تا وارد کتابخانههای عمومی شود، زمان زیادی را طی میکند و برخی هم اصلاً به آنجا نمیرسد. از طرفی کتابفروشیهای دیجیتال - مانند طاقچه و فیدیبو - وجه همت خود را بر کتابهای پرمخاطب و غالباً رمان و ادبیات داستانی گذاشتهاند و به این قسم از کتابها توجهی ندارند و چارهای جز تهیۀ نسخۀ فیزیکی آنها وجود ندارد.
او خود را آدم کتاب بازی معرفی نکرد و در اینباره توضیح داد: «کتابباز» معمولاً برای افرادی به کار میرود که حواشی کتاب برایشان مهمتر از محتوای کتاب است. مثلاً اینکه کتاب چاپ چندم است و امضای نویسندهاش اول آن خورده است و...، مهمتر قلمداد میشود تا اینکه درون کتاب چه نوشته شده است. یا اینکه چه تعداد کتاب دارم، مهمتر است از اینکه چه تعداد کتاب خواندهام. با این تعریف، نه. خودم را کتابباز نمیدانم.
وی در ادامه به معایب و محاسن کتابهای الکترونیکی و کتابخانههای دیجیتال اشاره کرد و یادآور شد: مزیت کتابهای الکترونیک این است که اولاً فضای فیزیکی شما را اشغال نمیکند. ثانیاً هزینۀ اقتصادی شما را کاهش میدهد و ثالثاً کتاب در همه حالی در اختیار شما قرار دارد و تقریباً در هر شرایطی میتوانید از کتاب مورد نیازتان استفاده کنید. شما همیشه میتوانید کتابخانۀتان را با خود جابهجا کنید! علاوه بر آن، قابلیتهایی که نرمافزارهای کتابخوان در اختیار شما قرار میدهند، مانند امکان نت برداری، حاشیه نویسی و...، استفاده از آن را کاملاً توجیه میکند. اما همچنان به جامعیت و بهروز بودن بازار نشر نرسیدهاند. بسیاری از موضوعات تخصصی و نیمهتخصصی در این مارکتها جایی ندارند و آن دستهای که هستند، نوعاً با چند هفته یا چند ماه تأخیر از انتشار نسخۀ چاپی، وارد فضای دیجیتال میشود.
مسئلۀ عمدهای که کتاب خواندن الکترونیک را تحت تأثیر و در حاشیه قرار میدهد، وجود عوامل مزاحم تمرکز است. شما وقتی با یک نرمافزار کتابخوان مشغول مطالعهاید، الزاماً باید اینترنتتان فعال باشد. و وقتی اینترنت فعال است، در هنگامۀ مطالعه، نوتیفکیشنهای نرمافزارهای فعال، بارها و بارها، تمرکز شما را از مطالعه میدزدند. اگر خیلی حرفهای باشید و مجدداً روی مطالعۀ کتابتان متمرکز شوید، باز هم، در نهایت انرژی بیشتری نسبت به خواندن یک نسخۀ چاپی، برای خواندن یک نسخۀ دیجیتال هزینه کردهاید.
بهدلیل مشکلات اقتصادی کتابهای دست دوم تهیه میکنم
آخرین نفری که در این گزارش سراغش رفتم «محمدحسین محمدی» بود. او دانشجوی ارشد رشته شیعهشناسی است و دستی هم بر نوشتن دارد. وی درباره علاقه پدر و عمویش به کتاب اشاره کرد و گفت: پدر و عمویم هر دو یک جورهایی کتابباز بودند. پدرم حدود 6 هزار جلد کتاب دارد و عمویم یک چیزی بیشتر از 10 هزار جلد کتاب. من زمانی که بچه بودم جای خوابم در اتاق پدرم بود. در آن زمان موبایل، تلویزیون و لپ تاپ نداشتم و چون شبها خوابم نمیبرد مجبور بودم با همین کتابها شبام را صبح کنم. بنابراین لای کتابها از بچگی میچرخیدم و چیزهایی که بامزه و جذاب بود را میخواندم.
محمدی به تاثیر پدر در کتابخوان کردناش هم پرداخت و یادآور شد: پدرم خیلی مرا به کتاب خواندن تشویق میکرد. یادم هست دوم راهنمایی بودم و خیلی به تاریخ پهلوی علاقه پیدا کرده بودم. دو جلد کتاب خاطرات فردوست از معلممان امانت گرفتم و با ولع خاصی میخواندم. بعد پدرم از ترس اینکه با خواندن این خاطرات پهلوی زده نشوم کتاب امیرکبیرهاشمی رفسنجانی، تاریخ خلفای بنیعباس شیخ عباس قمی و دو جلد در مورد تاریخ صهیونیسم که جامعه مدرسین چاپ کرده است برایم خرید. احتمالاً این اولین کتابهایی بود که به شکل حرفهای در کتابخانه من جا گرفتند و از حالت کتاب داستان بچهگی گذر کردم.
او با توجه به رشته تخصصیاش سعی میکند کتابخانهاش را به سمت تخصصی هدایت کند و در این راستا بیان کرد: سعی کردهام بیشتر کتابهای منبع را تهیه کنم و این کار خیلی برای پیشبرد تحقیقات مؤثر بوده است. خیلی وقتها از کتابهایی استفاده نکردم اما به مناسبتی وقتی به آنها مراجعه کردهام نیازهایم را برطرف کردهاند.
محمدحسین داشتن کتابخانه را در عصر حاضر ضروری نمیداند و اضافه کرد: امروزه کتابخانه شخصی ضرورتی ندارد اما شاید یک نوع تبلیغ کتابخوانی باشد. مثلاً وقتی مهمان میآید میتواند کتابها را ببیند، بردارد، نگاه کند اما اگر کتاب صرفاً دیجیتال باشد هیچوقت مهمان سر لپتاپ شما نمیآید ببیند چه کتابی برای خواندن دارید که امانت بگیرد.
وقتی چشمم به کتابهای خارجی کتابخانهاش افتاد که بیشتر به زبان آلمانی بود از آن کتابها سوال کردم و جواب داد: چون زبان آلمانی میخوانم یک سری کتاب آلمانی دارم. سعی کردهام به این بهانه که حالا چون زبان آلمانی میخوانم هر کتابی در این بخش نباشد. یک کتاب خیلی نفیس دارم که ترجمه هزار و یک شب به زبان آلمانی و چاپ 1970 میلادی است و چند رمان خیلی معروف آلمانی هم دارم. در مجموع سعی کردم کتابهای درخوری باشد.
وی نظرش را راجع به کتابهای دیجیتال اینگونه بیان کرد و گفت: افراد در دهه 60 به قبل وقتی نیاز به اطلاعات داشتند از کانال کتاب و مجله استفاده میکردند اما الان شبکههای مجازی و سایت بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. خودم به شخصه از کتابهای الکترونیکی خیلی زیاد استفاده میکنم. مثلا کتابخانه نورمگز و کتابخانه دیجیتال نور برای کارهای تحقیقاتی خیلی استفاده میکنم چون کتابهای اصلی و مادر را در حوزه علوم اسلامی دارند و مجلههای علمی پژوهشی و مقالههای مهم را هم به من میدهد. تفکیک خودم این است که برای کارهای پژوهشی از کتاب الکترونیکی استفاده میکنم و برای کتابهایی که حال خودم است و دوست دارم نکتهای در آن بنویسم از کتاب کاغذی استفاده میکنم.
آخرین سوالام مثل قبل از تنگناهای مالی برای خرید کتاب بود. این مساله محمدحسین محمدی را به سمت کتابهای دسته دوم روانه کرده بود. محمدی گفت: از خرید یکسری کتابها پشیمانم چراکه اگر برگردم به عقب کتاب اصلی و مادر میخرم. اگر کسی کتابخوان باشد به نظرم هیچ چیزی بهتر از کتابهای دست اول و مادر نیست. با وجود مشکلات اقتصادی کتاب تهیه میکنم اما بیشترِ سعی این است که کتابهای دست دوم تهیه کنم چراکه همقیمت آنها مناسب است و هم چون چاپ قبل از اواسط دهه هفتاد به عقب از نظر چاپ، کاغذ و جلد کیفیت بهتری دارند تمایلم به این سمت بیشتر شده است.
در پایان این گزارش، تاکید میکنیم روی این مسئله که حفظ این سبک از زندگی و خاموش نشدن این چراغ که بیتردید بخشی از چهلچراغ فرهنگ ایران زمین است، مهم و حیاتی به نظر میرسد. امیدواریم با ترویج کتاب و کتابخوانی و فراهم آوردن زمینه انس و الفت نسل جدید با کتاب از طریق نهادینه کردن علاقه و گرایش به مطالعه در حوزه آموزش و پرورش و خانواده هر روز شاهد رونق کتابخوانی و رشد کتابخانههای شخصی باشیم که توسعه هر جامعه در گرو رشد فرهنگی و نشو و نمو بخشی از فرهنگ مرهون و مدیون مطالعه است. جامعه کتابخوان جامعهای معتدل، آرام، بسط یافته و پیشرفته است چرا که تحقیقات نشان میدهد افرادی که مرتب کتاب میخوانند، مهربانتراند، احساسات دیگران را بیشتر درک میکنند و کتاب خواندن به افراد امکان میدهد دیدگاههای مختلف را بفهمند و همدیگر را بهتر درک کنند. همان چیزی که جامعه ما محتاج آن است. مهربانی، گفتگو، رواداری و تحمل دیدگاههای مختلف و گاه متضاد.
نظر شما