سرهنگ امیر مصباحکیا؛ کارشناس ارشد رشتههای حقوق، فلسفه و مدیریت نظامی (دافوس) و دانشجوی دکترای آیندهپژوهی حقوق است که در چندین کتاب خود به نقش مهم و حیاتی لجستیک چه در زمان جنگ و چه قبل و بعد از آن پرداخته است. تألیف کتابهایی همچون «ستون فقرات جنگ» و «آمادها و نبردها» بهانهای شد برای انجام مصاحبهای که در ادامه میخوانید.
حمله عراق به ایران در شرایطی که هنوز به علت وقوع انقلاب و پس از آن درگیریهای داخلی کشور، نیروی نظامی آمادگی لازم برای دفاع همهجانبه در برابر تهاجم دشمن را نداشت، رخ داد. وضعیت کشور را در آن دوره چگونه ارزیابی میکنید؟
در چهلمین سالگرد دفاع مقدس، یاد و خاطره 48 هزار شهید ارتش جمهوری اسلامی ایران و همه شهدای انقلاب، دفاع مقدس و مدافع حرم را گرامی میداریم. در چهلسالگی انقلاب دیگر زمان آن رسیده که حماسهها را واکاوی کنیم. در ادبیات فلسفی، عدد چهل نشان از پختگی و منضج بودن است. در چهل سالگی دفاع مقدس نیز باید برخی گفتهها واگویه شود، چراکه بسیاری از ناگفتهها به موجب آییننامهها، شیوهنامهها و قانون، دیگر از حالت سری و محرمانه خارج شدهاند. لذا بسیاری از ناگفتهها دیگر ظرفیت تبیین و طرح پیدا کرده است. هشت سال دفاع مقدس یک حماسه تمامعیار بود، ولی نباید گفت همهچیز کاملا خوب بوده است.
جمعیت عراق در زمان وقوع جنگ حدود 13 میلیون نفر و جمعیت ایران حدود 45 میلیون نفر بود. در سال 1974 میلادی زمانی که درگیری نظامی محدودی بین ایران و عراق پیش آمد، حسنالبکر، صدام و دیگر مقامات عراقی در مقابل قدرت ایران دستها را به نشانه تسلیم بالا بردند. در تاریخ 31 شهریور 1359 که صدام عهدنامه سال 1975 میلادی را پاره و به ایران حمله کرد، وقتی درباره این تصمیم از او سوال شد، احتجاج حقوقی آورد و گفت آن زمان که عهدنامه 1975 را امضا کردم «مضطر و مکره بودیم»، ولی الان از حالت اضطرار و اکراه خارج شدهایم.
حال این سوال پیش میآید که چه شد صدام در سال 1359 به ایران حمله کرد؟ کشور ما که همان کشور بود و فقط حاکمیت عوض شده و حتی قدرت بسیج ملی کشور نیز به شدت افزایش یافته بود. دلیل این است که در سالهای 1974 و 1975 میلادی که عهدنامه امضا شد، ما بازدارندگی نظامی بسیار بالایی داشتیم. آن سالها با اقتدار نظامی ایران همراه بود و ارتش بهمثابه دژ مستحکم مردم، نقش خود را به خوبی ایفاء کرد. اما در سال 1359 کشور و ارتش به دلایل مختلف تضعیف شده بود و بنابر اسناد موجود، 12 هزار نفر از فرماندهان ارتش اعدام و اخراج شده و یا از بیم جان، از کشور متواری شده بودند. از سوی دیگر بحث تخصص در سایه و حاشیه بومیگرایی قرار گرفت و انکار شد و با عواملی از ایندست بازهم بازدارندگی که ستون امنیت کشور بود، زایل و ساقط شد. از طرفی نمایندگان مجلس وقت تصویب کردند که خدمت وظیفه عمومی از دو سال به یک سال تقلیل یابد و به این ترتیب آمار موجودی و حاضر بهکاری کارکنان ارتش به شدت تقلیل یافته و تا حد یک سوم رسید.
این پارامترها باعث شدند، این دژ مستحکم (ارتش جمهوری اسلامی ایران) که وظیفه آن ایجاد بازدارندگی، در منطقه و جهان بود، با سرعت فرو بپاشد و نتواند نقش بازدارندگی ملی خود را ایفاء کند و کشور به شدت آسیبپذیر شود. مسأله بعدی که مسبب افت توان رزم و در نتیجه کاهش بازدارندگی بوده، طرح پروژه انحلال ارتش بود که این مقوله هم به شدت بر روحیه کارکنان انقلابی ارتش تأثیر منفی برجای گذاشت. این که عرض میکنم کارکنان انقلابی ارتش، این یک حقیقت است و مجاز نیست زیرا بسیاری از کارکنان ارتش، شخصاً در عِداد محکومین و محبوسین پیش از انقلاب بودند که به علت مخالفت با سیاستهای ضد اسلامی رژیم، مغضوب شده بودند.
براساس آمارهای احصاء شده، بیش از 452 نفر از کارکنان ارتش قبل از انقلاب جزء محبوسین سیاسی بودهاند که در عقیده، قول و فعل علیه رژیم فعالیت جدی خرابکارانه و حتی براندازی داشتهاند و برخی از همین عزیزان از عاملین پیروزی انقلاب و سپس بنیانگذاران سپاه پاسداران بودند که در اینجا مجال طرح اسامی آنها نیست. بهعنوان نمونه حاج قنبر راسخ عظمت را میتوان نام برد که ایشان 52 ماه پیش از پیروزی انقلاب در زندان ساواک گرفتار شکنجه و حبس بودند. لذا همه موارد یاد شده را میتوان از جمله مؤلفههایی یاد کرد که سبب افت دهشتناک توان رزم شده و در نهایت منجر به تشویق صدام در حمله به ایران شدند.
معالأسف تاکنون کسی نیامده تا مسببان و عاملان این کاهش توان رزم و کاهش بازدارندگی ارتش را شناسایی و محاکمه کند. زیرا از هر طرف که به این پروژه و سپس پروسه نگریسته شود، خروجی آن این است که یا عاملان این تحمیل هزینه گزاف بر کشور، آگاهانه این پروژه را رقم زدهاند که این به لحاظ حقوقی تقصیر است و مجازات دارد و یا اینکه جاهلانه و با ابتلای به جهل بسیط در این دام افتادهاند که این موضوع هم از حیث حقوقی قصور است و مجازات دارد. لذا پس از چهل سال، این مهم باید یکی از مطالبات مهم مردم باشد، زیرا مردم حق دارند که امنیت را از مسئولان نظام اسلامی مطالبه کنند و مجازات عاملان ناقض امنیت ملی کشور را از هیأت حاکمه کشور مطالبهگر باشند.
بدیهی است چنانچه درایت و تیزبینی حضرت امام (ره) نبود، قطعاً با انحلال ارتش و سپس آغاز آشوبهای استانهای مرزی و در نهایت با حمله صدام به کشور، امروز میبایست کشور جمهوری اسلامی ایران را فقط در تاریخ مطالعه میکردیم، زیرا پیامد و پسلرزه فقدان ارتش، متلاشی شدن کشور و از همگسیختگی کامل ایران اسلامی بود. به همین خاطر تکرار میکنم که لااقل پس از چهل سال میبایست شناسایی و محاکمه این فاجعه انجام شود. زیرا پیامدها و مخاطرات این توطئه بسیار بیشتر از مفاسد مالی و سایر مشکلات کنونی کشور، هزینه برای انقلاب و مردم ایجاد کرده است.
چه بسا اگر جنگ هشتساله بر کشور تحمیل نمیشد، انقلاب بسیار بهتر و سریعتر میتوانست به کارکرد و وظایف خود در مقابل مردم جامعه و جهان اسلام جامه عمل بپوشاند. لذا عرض بنده این است که ضعف وضعیت نظامی و بازدارندگی آن روز کشور محصول خودساخته و لاینفک مسئولان کشور بوده و جامعه ارتش در آن نقشی نداشته و همانگونه که آمد، لااقل امروز باید مسببان آن ایجاد وضعیت دهشتناک محاکمه و یا کمینه این است که به مردم معرفی شوند. زیرا همان دستهای آلوده و خبیث وقتی از پروژه چاله انحلال ارتش با درایت حضرت امام (ره) شکست خوردند، بلافاصله چاه استحاله را برای ارتش به تدارک نشستند و این نشان از کید پلید آنها علیه امنیت ملی کشور و ارتش بود.
حوزه فعالیت شما در زمینه آماد و پشتیبانی و لجستیک بوده و کتابهایتان نیز بیشتر بر این محور مهم نوشته شدهاند. درباره نقش حیاتی و استراتژیک لجستیک در زمان جنگ و شرایط غیرجنگ، توضیح بفرمایید.
در کتاب «ستون فقرات جنگ» و نیز کتاب «آمادها و نبردها» به موضوع لجستیک پرداخته و به این نکته اشاره کردهام که نظر استراتژیستهای نظامی سابق در مورد آماد و پشتیبانی امروز دیگر مصداق ندارد. زیرا «کلاوز ویتس» برای لجستیک، نقش خدماتی و راهبردی را تجویز میکرد، درحالیکه «ژومینی» قائل به این بود که لجستیک سبب به اجرا گذاشتن استراتژی و تاکتیک میشود و به نوعی نقش امکانی برای آن قائل بود. اما در دوران فراپست مدرنیته که امروز در آن ساری و جاری هستیم، دیگر این تعاریف کارآمد نیست.
لذا در کتاب «ستون فقرات جنگ»، تئوری جدید خود را که مبتنی بر فلسفه لجستیک است، ارائه داده و خلاصه این تئوری این است که لجستیک هم راهبردساز است و هم میتواند تحمیل راهبرد بر دشمن را امکانپذیر کند، زیرا کشورهایی که دارای تجهیزات پیشرفته و در نتیجه لجستیک قوی و زنجیره لجستیک غنی هستند، قادرند با کمترین تلفات نیروی انسانی به اهداف نظامی خود در هر نقطه از دنیا برسند. بدیهی است نقش آموزش و ایمان به مأموریت هم ذیمدخل است، اما قطعاً عِده بدون عُده و بدون لجستیک (آماد و پشتیبانی) در نهایت محکوم به شکست خواهد بود. به همین دلیل امروز دیگر ما نمیتوانیم نقش امکانی یا خدماتی به لجستیک بدهیم، بلکه این لجستیک است که نقش بیبدیل و هژمونیک راهبردساز خود را بر فرماندهان و حتی سیاستمداران تحمیل میکند.
دلیل انتخاب عنوان «ستون فقرات جنگ» برای کتابتان چه بود و اشاره به چه چیز دارد؟
عنوان کتاب «ستون فقرات جنگ» در وهله نخست به نیروی زمینی قهرمان ارتش اشاره دارد که ستون فقرات جنگ محسوب میشد، به این دلیل که جنگ ما با ارتش عراق یک جنگ زمینپایه بود و نقش اصلی در این جنگ هشت ساله را نیروی زمینی ارتش ایفاء کرد و از منظر اعداد و ارقام نیز شاهد تقدیم 46 هزار شهید والامقام از این نیرو به پیشگاه ملت شریف ایران هستیم. بدیهی است که بسیاری از این 46 هزار شهید عزیز نیروی زمینی ارتش، جامعه فرماندهان و نخبگانی این نیرو را تشکیل میدادند و مصداق بارز «یکی مرد جنگی به از صدهزار» بودهاند و بداهت این موضوع این است که نیروی زمینی ارتش، مصداق بارز ستون این خیمه و ستون فقرات جنگ بوده است. البته این به معنای کم اهمیت جلوه دادن نقش سایر شهدای گرانقدر سایر نیروهای ارتش و یا سایر شهدای عزیز کشور نیست، زیرا مقرر است ما در قالب اندیشههای نظامی سخن برانیم و در اینجا مجال پرداختن به مباحث متافیزیکی را نداریم.
اشاره دوم عنوان کتاب نیز بر این اصل استوار است که خود واژه لجستیک، ستون فقرات جنگ نیز هست، چون اگر لجستیک و زنجیره آمادی قوی نداشتیم، قطعا نمیتوانستیم در مقابل ارتش عراق دوام بیاوریم، چون هیچوقت زنجیره آمادی آنها قطع نشد و انواع سلاح و تجهیزات از بلوک شرق و غرب به عراق روانه میشد، درحالیکه ما باید با سلاحهای قبلی که در اختیار داشتیم میجنگیدیم و بدیهی است این سلاحها در بحبوحه جنگ دچار آسیب میشدند. لذا در اینجا باید سازمانی وجود میداشت که این سلاحها و تجهیزات را بازسازی، اُوِرهال و پس از تعمیر و نوسازی به خط مقدم نبرد ارسال میکرد.
در زمان جنگ تحمیلی، وظیفه تعمیر و بازسازی ادوات و تجهیزات نظامی، برعهده چه نهاد یا مرکزی بود؟
بحث تدارک سامانه تعمیر، نوسازی و بازسازی ادوات نظامی ارتش، از سال 1344 در ارتش مطرح و براساس همین نیاز، کارخانجات مرکز تعمیراتی ارتش، در همان سال تأسیس و راهاندازی شد. لذا اینکه گفته میشود در زمان طاغوت ادوات نظامی به منظور تعمیر بالتمامه به خارج از کشور گسیل میشد و کسی حق باز کردن ادوات نظامی را نداشته، یک ادعای پوچ و ناشی از عدم اطلاع است. زیرا با توجه به حجم و رده موردنیاز در تعمیر، بازسازی و نوسازی از رده یک تا پنج پیشبینی شده بود. این وظیفه چه پیش و چه پس از پیروزی انقلاب و حتی پس از پایان دفاع مقدس بهصورت منحصربهفرد در اختیار مرکز تعمیراتی نیروی زمینی ارتش بود، مرکزی که حتی هنوز هم بسیاری به نقش راهبردی آن واقف نیستند، ولی این مرکز در تمامی زمینههای یاد شده، نقش بیبدیل خود را سخاوتمندانه انجام داد و این سخاوت شامل تمام نیروهای ارتش، سپاه پاسداران، شهربانی، ژاندارمری و حتی وزارت دفاع میشد.
بدیهی است که این یک ادعا نیست، زیرا ما در این مورد در آیینه اسناد سخن راندهایم و در کتاب «ستون فقرات جنگ» با ارائه روگرفت اسناد و مکاتبات از این توانمندی بینظیر، پرده برداشتهایم. به همین خاطر نقش مرکز تعمیراتی نیروی زمینی ارتش یک نقش راهبردی و بیبدیل بوده است. جالب است بدانید که پرسنل متخصص این مرکز در زمان جنگ بهصورت 24 ساعته و در سه شیفت خدمت میکردند تا تجهیزات آسیبدیده را تعمیر و مجددا روانه خطوط مقدم نبرد کنند و مبتنی بر اسناد آوردهایم که حتی در مواردی خودِ نیروهای متخصص این مرکز برای تعمیر و بازسازی ادوات به جبههها اعزام میشدند و تمامی تسلیحات و تجهیزات سپاه پاسداران نیز در این مرکز تعمیر میشد. حتی گاهی تعمیرکاران به یگانهای سپاه اعزام و به آنها آموزش میدادند و یا اینکه شخصا به تعمیر ادوات و تجهیزات سپاه میپرداختند.
از سوی دیگر براساس اسناد ارائه شده در کتاب «ستون فقرات جنگ»، در جلسهای که دو روز قبل از آغاز جنگ در تاریخ 29 شهریور 1359 با حضور مقام معظم رهبری که نماینده و مشاور حضرت امام (ره) در امور جنگ بودند و مرحوم سرتیپ قاسمعلی ظهیرنژاد؛ فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، دکتر مصطفی چمران؛ عضو شورای عالی دفاع و افراد دیگری همچون معاون لجستیک ارتش و معاون لجستیک نیروی زمینی ارتش و برخی مسئولان سپاه پاسداران در دفتر فرمانده نیروی زمینی ارتش برگزار شد، نیروی زمینی ارتش موافقت کرد و مکلف به این شد که تمام اقلام نظامی، تجهیزاتی و تدارکاتی سپاه پاسداران را تأمین و تجهیز کند. براساس این تکلیف از کوچکترین تجهیزات تا ادوات سنگین نظامی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهدا شد و این نشان از توانمندی نیروی زمینی ارتش با اتکاء به زنجیره آمادی قوی خود بود که توانست با عظمت لجستیکی خود سپاه را هم تجهیز و پشتیبانی کند.
آیا ساخت و نوسازی تجهیزات و ادوات برای حفظ قدرت نظامی و دفاع در برابر تهدیدها، تنها به زمان جنگ محدود شد؟
این از بدیهیات امر است که هر ارتش برای حفظ استقلال، دوام و بقای کشور و خودش بتواند ساخت، تعمیر و بازسازی تجهیزات نظامی خود را تأمین کند و ارتش ما هم از این قاعده مستثنی نبوده، بهویژه اینکه در اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حفظ استقلال و امنیت کشور نیز تنها برعهده ارتش نهاده شده است. در آغاز انقلاب در نقاط متعدد کشور درگیری داخلی داشتیم که تعمیرکاران مرکز تعمیراتی نیروی زمینی ارتش به مناطق درگیری اعزام و سلاح و تجهیزات رزمندگان را تعمیر میکردند و این وظیفه ذاتی در دوران جنگ و سالهای پس از جنگ نیز تداوم پیدا کرد و لذا فرماندهان عزیز و نسل جوان و جامعه خبرگانی ارتش به فراست دریافت که اگر بخواهد سیادت و سروری خود را در دنیا حفظ کند، تنها راه حفظ این سیادت، جز از طریق قطع زنجیره وابستگی لجستیکی امکان نخواهد داشت.
لذا پس از جنگ، یک دوره فترت و نهفتگی پیش آمد که ارتش باید خود را بازسازی میکرد و خوشبختانه بهرغم عدم حمایتها، نیروی زمینی ارتش و کل مجموعه ارتش، توانست در همه ابعاد خود را قوی و مستقل کند و امروز به فضل الهی به سطحی از بازدارندگی رسیدهایم که دیگر جهان استکبار و جبهه باطل، جرأت طمعورزی نظامی به کشور عزیزمان را ندارند.
نظرات