شهریار یکی از محبوبترین شاعران معاصر در بین ایرانیان، بهخصوص در بین اهالی آذربایجان است؛ محبوبیت شهریار علل مختلف دارد که در این گفتار تنها به دو عامل بسنده میکنیم؛ شهریار برای شعر یک تعهد و مسئولیت قائل بود به این جهت در ساختار و محتوای اشعار خود از یک سو به بیان مضمون مناسب و محتوایی که مردم بپسندند، روی آورد و از یک سوی دیگر اشعار خود را به زبان مردم بسیار نزدیک کرد تا بتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند که رعایت همین نکات او را در زمرۀ موفقترین و تأثیرگذارترین شاعران قرار داد.
یکی از مضمونهای عمدۀ شعر شهریار «اشعار مذهبی» اوست. شهریار زمانی شروع به سرودن شعر مذهبی کرد که در آن زمان حمله کردن به مقدسات، نوعی روشنفکری به حساب میآمد ولی او با شجاعت تمام در شعر مشهور «حیدر بابایه سلام » فریاد برآورد که:
«کربلیا گئدنلرین قاداسی/ دوشسون بو آج یولسوزلارین گوزونه / تمدنون اویدوخ یالان سوزونه»
این اعتقاد و باور به تدریج عمیقتر و گسردهتر شد تاجایی که سخنش رنگ و بوی الهی گرفت، بهسرعت در دلها نفوذ کرد و به عنوان یک شاعر مردمی مطرح شد. حاصل کلام آن که مضامین مردمپسند بهخصوص مباحث مذهبی که در شعر شهریار انعکاس یافته یکی از عوامل محبوبیت او به شمار میرود.
عامل دیگر در محبوبیت شهریار، «کاربرد زبان مردم در شعر» است، او در این زمینه به قدری مهارت داشته که حتی از اصطلاحات و کنایات روزمرۀ مردم در اشعارش به فراوانی و با تنوع زیادی بهره برده است. کاربرد زبان و ادبیات عامیانه در شعر شهریار توانسته است تودۀ مردم را خوانندۀ شعر او گرداند؛ در این باره لازم است ابتدا تعریفی از ادبیات عامیانه داشته باشیم و بعد نمونههایی از اصطلاحات و نایات عامیانه را در شعر او بررسی کنیم تا خوانندگان این نوشته دریابند که زبان، واژهها و اصطلاحات عامیانه در خدمت این شاعر توانا همچون موم بوده است.
ادبیات عامیانه مجموعهای از ترانهها، اساطیر و ضربالمثلهای رایج میان یک قوم است که بهطور شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و موضوعات آن برگرفته از فرهنگ قومی (folklore) است. این ادبیات و اصطلاحات آن در دورههای مختلف زبان فارسی بهویژه پس از مشروطه، دستمایۀ بسیاری از شعرا قرار گرفتهاست. بکارگیری زبان مردمی در شعر دوران تجدد، که از اواخر قرن 13 آغاز میشود، دو مرحلۀ اساسی دارد. در مرحلۀ نخست زبان گفتار تک معنایی است. در این دوره شعر عامیانه از ایهام و ابهام دور است و قصد شاعران بیشتر اثرگذاری مستقیم و بهرهمندی از امکانات زبان مردمی در پیامرسانی سریع است نه ایجاد ابهام و تامل ذهنی با زبان شعر؛ اما در دورۀ دوم زبان گفتار چند معنایی میشود. این مرحله در پیوند با مرحلۀ دوم تجدد ادبی و پیدایش شعر نیمایی است.
یکی از ویژگیهای برجسته اشعار فارسی پس از مشروطه ساده بودن زبان و نزدیکی به زبان مردم کوچه و بازار است. در این دوره، شاعران تلاش نمودند شعر را از دربار شاهان خارج نمایند و در میان مردم رواج دهند. آنان توجه به مردم را در ساختار و محتوای شعر سرلوحهی کار خویش قرار دادند و از هر وسیلهای که سبب پیوند مردم و شعر میشد، بهره بردند. از بین شاعران معاصر، شهریار به این نکته اهتمام ویژهای داشته است؛ تا حدی که مهمترین ویژگی شعر او نزدیک بودن زبان او به زبان محاورهای مردم و ورود اصطلاحات عامیانهای است که در بین طبقات مختلف مردم رایج بوده است.
شهریار برای پرهیز از تظاهر در زندگی روزمره از اصطلاح «ادا و اصول درآوردن» استفاده کرده است؛ کاربرد این اصطلاح زمانی است که شخصی در موردی ناز میکند و از خود حرکات نامناسب نشان میدهد، گویند ادا و اصول درمیآورد. این اصطلاح را میتوان در حوزه رفتارهای عامیانه قرار داد و گویا قصد شاعر از به کاربردن آن جنبه تحقیر است.
«به یک دو جرعهی ته مانده غرابۀ حسن / چه ضرب شست که ارزد بدین ادا و اصول»
اردنگ (اردنگی زدن): این اصطلاح در مورد کسی کاربرد دارد که با سر زانو به پشت او بزنند و او را از جایی بیرون کنند. این کلام نیز در حوزۀ رفتارهای عامیانه است و جنبۀ تنبیه در آن نهفته است؛ اما گویا در این مورد شاعر با بیان آن بهگونهای به اوضاع سیاسی جامعه و تاثیر جنگ اشاره دارد.
«خود به خود میپرد این اردک ناو جنگی / حاجتی نیست که کاری شبه اردنگ کنند»
از این گوش گرفتن و از آن گوش بیرون کردن: آنگاه که کسی به سخن دیگری توجهی ندارد پند پذیر نیست و با این عدم توجه قصد تحقیر او را دارد، گویند از این گوش میگیرد و از آن گوش بیرون میکند.
«اشک از آویزۀ گوش تو حکایت میکرد / پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم»
از رو رفتن (نرفتن)- از رو بردن: شهریار در مقام پاسخ به منتقدان شعرش هرگز از پای نمینشیند و مصداق این اصطلاح است که سماجت او را نشان میدهد.
گر بگویند شعر و یاوه مگو / ماحریفان نمیرویم از رو
عاقبت یار مرا از رو برد / خود نکردم بروم یارو برد
از سر خود وا کردن: شاعر در تمجید مقام عزلت و گوشهگیری از خلق که گویا اسباب زحمت او را فراهم میآورند گوید که:
«ای که در سینۀ این کوه گرفتی مأوا / خوش به حال تو که خلق از سر خود واکردی»
از سیر تا پیاز چیزی را گفتن: درواقع شخصی که رازدار نیست، تمام اسرار را فاش میکند و شاعر گذر عمر را دارای چنین خصلتی میداند که نشان دادن صحنهای از زندگی انسان عاقل به حقیقت تمامی آن پی میبرد. این اصطلاح میتواند گویای افراد نادان جامعه نیز باشد:
«گشودی صحنهای از عمر بازم / همه از سیر گفتی تا پیازم»
اگر کلاهم اینجا بیفتد دیگر بر نمیگردم: در حوزۀ رفتارهای اجتماعی در زمان رنجش از کسی این عبارت را به کار میبرند و شاعر با استفاده از این اصطلاح به گونهای اعتراض خود را به موقعیت موجود بیان میکند.
«کُلَه جا ماندش اینجا ونیامد دیگرش از پی / نیاید فیالمثل آری گرش افتد کلاه اینجا»
بادنجان بد (بم) آفت نداره: در توجیه اینکه اشخاص زشتخو و بدکردار کمتر دستخوش آفت و بلا میشوند گویند. در حوزۀ رفتارهای اجتماعی شاعر اعتراض خود را از موقعیتهای اجتماعی و تبعیض در جامعه بیان میکند.
«ولیکن باز میترسم نمیرم / که بادنجان بد آفت ندارد»
به ریش کسی خندیدن: تمسخری لطیف در این عبارت نهفته است هرگاه که میخواهند تملق کسی را همراه با استهزا بیان کنند، گویند به ریش فلانی خندید.
«ز شکر خنده هرگز لب نبندی / که حق داری به ریش من بخندی»
پُز عالی جیب خالی: این اصطلاح مترادف است با عبارت «با دنبه سبیلش را چرب کرده است» و زبان حال کسانی است که ظاهر ساز هستند و باطنشان برعکس آن چیزی است که مینمایند. شاعر به چنین افرادی تاخته است و آنها را مورد انتقاد خود قرار داده است.
«تو را اگر پُز عالی و جیب شد خالی / مرا بگوکه پُزم نیز همچو عالی نیست»
جَنگُلَک (جنقولک) بازی درآوردن: کسی که در رفتارهای فردی و اجتماعی خود المشنگه درمیآورد و بدرفتاری میکند و با این کار خود قصد فریب اذهان مردم را دارد؛ اما شاعر آنها را به باد انتقاد و تمسخر میگیرد و گوید این سیاه بازیها در برابر خبرگان هیچ ارزشی ندارد.
«به جنگلک چه کنی عشوه خرج تبلیغات / که اهل خبره به خرجش نمیرود بامبول»
خَرت به چند: شاعر با این عبارت عمق فاجعهای را که در کشور ایران قبل از انقلاب در حال وقوع بود را بیان میکند و صدای اعتراض شاعر بلند است از اینکه انصاف و حق طلبی از جامعه رخت بربسته است؛ چراکه اگر گوهری هم باشی تا اطاعت بیگانه نکنی ارزشی برایت قائل نیستند.
«در این خرابه تا نبری بار اجنبی / کس ای گوهر فروش نگوید خرت به چند»
حاصل آنکه شهریار با استفاده از اصطلاحات عامیانه در حوزۀ رفتارهای اجتماعی در حقیقت به ناهنجاریهای موجود در جامعه تاخته است. بیشتر اشعار او که متضمن اصطلاحی عامیانهاند بیانگر اعتراض شاعر به مدعیان و نادانان جامعه است که با همۀ نادانی غرور نیز در سر دارند. از دیگر سو شاعر حضور بیگانگان را در کشور عامل از دست رفتن غرور و هویت ملی میداند.
با اطمینان میتوان گفت که شهریار یکی از شاعران بلندپایۀ ایران است که اصطلاحات عامیانه را در اشعار فارسی و ترکی خود به زیبایی به کار برده است. او زبان ادبی و محاورۀ فارسی را چون موم در دست دارد؛ ضربالمثلها، تکیه کلامهای عامیانه و حرفهای کوچه و بازار را لمس میکند و با مهارت هر چه تمامتر از آنها در شعر خود استفاده میکند.
مهمترین اثر شهریار منظومه حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به شمار میرود و شاعر در آن از اصالت و زیباییهای روستا یاد کرده است. این مجموعه در میان اشعار مدرن قرار گرفته و به بیش از ۸۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
نظر شما