به گفته بهارلو، اطلاعات باید از ناشر به مرکز پخش، از این مراکز به کتابفروش و توسط این افراد به مردم منتقل شود، اگر این زنجیره به درستی عمل کند، 50 تا 60 درصد مشکل کتابنخواندن حل میشود.
او در توضیح بخشی دوم ناشران افزود: اینها ناشرانیاند که بهصورت حرفهای کار میکنند، با مطالعه تصمیم میگیرند و نویسندهای که کتاب او را چاپ میکنند، میشناسند و مسیر را درست طی میکنند. حداکثر 10 درصد ناشران ما در این وضعیت قرار دارند. اما دسته سوم ناشرانیاند که برایشان مساله تجارت مطرح نیست؛ بلکه مساله دانش و شناخت نسبت به نویسنده کتاب و مخاطب هم برای آنها مطرح نیست. این ناشران در وضعیت میانی بهسر میبرند. میتوان گفت این بخش 60 درصد ناشران را تشکیل میدهد. آنها بدون شناخت از نویسنده، بعضا چندصفحه –با وضعیت کاغذ امروز- کتاب چاپ میکنند. آنها چون شناختی از کتاب ندارند، نمیتوانند انتقال مناسبی برای معرفی کتاب به مخاطب داشتهباشند. میدانیم که اطلاعات باید از ناشر به پخش، از پخش به فروشگاه و از فروشگاه به مخاطب برسد. البته تعدد کتابهای چاپ شده توسط این افراد هم موجب تشدید خطا میشود.
مراکز پخش تبدیل به بنگاه اقتصادی شدهاست
به گفته این کتابفروش، در 90 درصد مراکز پخش، مساله تجارت مطرح است، تا جایی که برای انتخاب کتاب، بررسی میشود که چه درصدی به شرکت پخش و چه درصدی به فروشگاه برسد. بهارلو ادامه داد: مرکز پخش تبدیل به بنگاه اقتصادی شده است. افرادی که در آن کار میکنند، اطلاعاتی درباره کتاب ندارند و اصلا کتاب نمیخوانند. 95درصد افرادی که این کار را انجام میدهند، از مدیر تا ویزیتور مرکز پخش، اطلاعاتی به کتابفروش منتقل نمیکنند؛ حتی اگر ناشر به آنها درباره کتاب توضیح داده باشد.
او ادامه داد: مراکز پخش تقصیری ندارند؛ چراکه تنها برای دریافت اقتصادی کار میکنند. اگر توجه کنید، میبینید ویزیتورها موتورسوارهای خوبی هستند و «تیز میروند و میآیند». در 14 سالی که کار کتاب انجام دادم، تنها 13 یا 14 ویزیتور دیدم که کتاب میخوانند و انتقال اطلاعات میکنند.
اکثر کتابفروشان به این شغل بهعنوان تخصص نگاه نمیکند
برای اینکه مردم کتابی را بخرند، باید درباره آن شناخت کسب کنند. وقتی ناشران و شرکتهای پخش هیچ نقشی در این انتقال نداشته باشند، بار مسئولیت بر دوش کتابفروشان میافتد. بهارلو دراینباره گفت: اکثر کتابفروشان به این شغل بهعنوان تخصص نگاه نمیکند، درحالیکه در گذشته بیشتر کتابفروشان، متخصص بودند. کار کتاب، کاری تخصصی است که تقریبا 20 تا 30 درصد کتابفروشان آن را بهصورت تخصضصی انجام میدهند؛ البته پروسه انتقال اطلاعات به مخاطب، فقط در گروهی که کتابفروشان در آن تخصص دارند، اتفاق میفتد.
گروهی از کتابفروشان برای افزایش اطلاعات درباره کتابها به مردم، تصمیم گرفتهاند تا به دیگر کتابفروشان تازه کار آموزش دهند. به گفته آنها معضل فروش پایین باید به شکلی حل شود. بهارلو بیان کرد: بهتنهایی نمیتوانیم تمام مخاطبان را پوشش و اطلاعات را به آنها انتقال دهیم. پس تعدادی از نیروها را آموزش میدهیم تا بتوانند به کتابفروشان حرفهای بپیوندند. در واقع اگر انتقال اطلاعات به درستی به مخاطب انجام شود، 50 تا 60 درصد مشکل کتاب نخواندن حل میشود.
او ادامه داد: گاهی مشتری برای خرید لوازمالتحریر و بازی فکری به کتابفروشی میآید و به او کتابی پیشنهاد میدهم، تا بهعنوان هدیه، کتابی قبول کند و بعد از خواندن کتاب، اگر لذتی برد برای خرید آن مراجعه کند. این کار را روی درصدی از مشتریان در ابتدای دوره کتابفروشیان امتحان کردم؛ چراکه متاسفانه مخاطبان نمیتوانند به کتابفروش اعتماد کنند. دلیل نبود اعتماد هم رفتاری است که برخی از کتابفروشان پیشتر انجام دادهاند. آنها برای کسب درصد بیشتری از سود فروش کتاب، بر این اساس که ترجمه منتشرشده توسط کدام نشر، سود بیشتری دارد، توجه و فکر و مخاطب را به خرید آن کتاب ترغیب میکنند. مخاطبی که آن کتاب را با ترجمه بد میخواند، از کتابخواندن زده میشود و اعتماد خود به کتابفروشان را از دست میدهد.
کتابفروشان پر دغدغهترین افراد حوزه نشر هستند
بهارلو با اشاره به اینکه اگر ناشران از ابتدا اطلاعاتی در اختیار شرکتهای پخش و رسانهها بگذارند، همچنین برای کتاب تبلیغ کنند، بار زیادی از دوش کتابفروشان برداشته خواهد شد، ادامه داد: کتابفروشان نمیتوانند تمام کتابهایی را که منتشر میشود، بخوانند؛ درصورتی که ناشران؛ قاعدتا باید کتابی را که چاپ میکنند، بخوانند؛ بنابراین میتوانند اطلاعات مربوط به کتاب و نویسنده آن را به مراکز پخش انتقال دهد تا آنها به کتابفروشان درباره کتاب توضیح دهند.
به گفته او کتابفروشان پر دغدغهترین افراد در حوزه نشر هستند؛ چراکه با مخاطب بهصورت مستقیم ارتباط دارند و ریزش مخاطب را به چشم میبینند. این چیزی است که شاید ناشران کمتر به آن توجه کرده باشند. مدیر کتابفروشی هوپا گفت: کتابفروشان 12 ساعت از ساعات روز را با کتابها زندگی میکنند؛ گویی کتابها، عضوی از بدنشان شده است. در شرایط موجود، مجبوریم بار انتقال اطلاعات را به تنهایی به دوش بکشیم و تا حد ممکن مشکل را حل کنیم.
ناشران برای کتابشان پیش از فروش، تولید محتوا کنند
بهارلو با آوردن مثال ناشری که چند هفته از شروع کارش میگذرد و کتاب سوم یا چهارمی که منتشر کرده است، در طول 48 ساعت به چاپ دوم رسید، افزود: کتاب «آیشمن در اورشلیم» توسط نشر برج منتشر شد. مسئولان نشر حتی قبل از اینکه کتابشان برای فروش فرستاده شود، تیزرهای تبلیغاتی، ویدئوها و تولید محتوایی برای معرفی کتاب داشتند. اگر این زنجیره درست متصل شود و انتقال اطلاعات از ناشر به مخاطب درست طی شود، حداقل 60 درصد از مساله و مخاطب حل میشود. البته درگیریهای اقتصادی، قیمت بالای کتاب و ظاهر کتابها موضوعاتی است که آنها هم تاثیرگذار هستند اما نه به اندازه معرفی کتاب توسط ناشران.
به گفته این کتابفروش، مراکز پخش به گونهای فعالیت میکنند که گویی پخش کتاب و مواد غذایی با هم تفاوتی ندارد و فقط به دلیل محل انبار، پخش کتاب را ترجیح دادهاند. او ادامه داد: ناشرانی هستند که مراکز پخش دارند، در سالهای اخیر تعداد آنها افزایش یافته است. حداقل اینگونه، پروسه انتقال از ناشر به مرکز پخش را میتوان کوتاه کرد. این نگاه میتواند کمتر اقتصادی و تجاری باشد. البته اینجا هم اولویت تجاری است، اما مسائل دیگر هم همراهش است.
بهارلو با تاکید بر اینکه بخش تاثیرگذار مردم را بر روند نشر نمیتوان نادیده گرفت، بیان کرد: مردم میتوانند برای تغییر مطالبهگری کنند. همچنین رسانهای که خزعبلات، ادبیات ضعیف و کمدی را انتقال میدهد -اگر رسانه ملی یا فضای مجازی باشد- رسانهای که در آن نقد نیست و جای بحثهای معمولی سادهانگاری و تفکر نکردن را پیش میبرد موجب میشود، ذهن مردم به شکل فرسوده بماند و آماده آشنایی با کتاب نباشد. کتابفروش باید به تنهایی تلاش کند تا تغییری ایجاد شود.
نظر شما