قاسم یاحسینی میگوید: جنگ را با همه تلخیها و فراز و فرودهایش چنانچه بود و گذشت برای نسلی که نه گوشش با صدای انفجار خمپاره آشناست و نه تجربه تلخ جنگزدگی چنانچه بود و گذشت روایت کنیم.
تا به خود آمدند عراق بخشهایی از جنوب کشور را به اشغال خود درآورده بود و اگر حماسه مردمی خرمشهر و مقاومت نیروهای مردمی همراه با ارتش و تکاوران نبود خوزستان عملا از دست میرفت. تمام این عناصر را در نظر بگیرید برای هر گزاره آن میتوان یک کتاب نوشت، کتابهایی که البته بعضی نوشته شده و یا هنوز نوشته نشده است.
حقیقت آن است که علیرغم انتشار تلی از اسناد، خاطرات، عکسها و منابع متعددی تا همین امروز نیز یک کتاب تحلیلی همه جانبه در باب جنگ 8 ساله نداریم و این نشان میدهد که مراکز پژوهشی، دانشگاهها و نویسندگان و مورخان ما تا چه اندازه اهمال کرده و به این مهم نپرداختهاند. وضعیت چنان است که یکی از پژوهشگران عرصه دفاع مقدس در مقالهای از امتناع تاریخنگاری دفاع مقدس سخن گفته است.
درباره رزمندگان سالهای دفاع مقدس کتابهای بسیاری در قالب خاطرات شفاهی یا خاطرات خودنوشت نگاشته و منتشر شده است که در لابهلای این آثار میتوان به لحظاتی که رزمنده مجروح شده و به بیمارستان منتقل شده است اشاره کرد، اما درباره رنجها و مصائب جانبازان پس از جنگ و مشکلاتی که گریبانگیر خودشان و خانوادهشان است به دلایل عاطفی و اجتماعی کمتر پرداخته شده است.
یکی از شاخهها و زیرمجموعههای ادبیات دفاع مقدس در کنار انواع ادبی چون جبهه و رزم، ادبیات شهدا، ادبیات اردوگاهی و آزادگان ادبیات جانبازان نیز میتواند باشد. ما در این ژانر ادبی و خاطرهنگاری دستمان چندان پر نیست و جز یکی دو کتاب قابل توجه میتوانم بگویم یک خلأ شگفتآوری در این حوزه وجود دارد.
در آستانه چهلمین سالگرد شروع جنگ تحمیلی جا دارد به دور از بزرگنماییهای مرسوم تبلیغاتی و با نگاهی نو و آکادمیک به فراز و فرود هشت ساله دفاع مقدس ایرانیان علیه عراق پرداخته شود و حقایق مکتوبی که تا کنون روایت نشده است روایت شود. تا کنون درباره پیروزیهای متعدد رزمندگان ایرانی سخنها گفته و کتابها نوشته شده است.
اما درباب شکستها و به تعبیر همان روز «عدمالفتحها» چندان سخن رفته نشده و آنچه هم گفته شده سخنان احساسی و نوستالژیک بوده است. چهل سالگی در ادبیات عرفان ما و میراث دینی سن بلوغ و نبوت است و اکنون که جنگ چهل ساله شده است باید چشمهایمان را از احساسات نسبت به گذشته طلایی نوستالژیکهای مبلغانه و علیالخصوص سیاستهای روز قدرت بشوییم و جنگ را با همه تلخیها و فراز و فرودهایش چنانچه بود و گذشت برای نسلی که نه گوشش با صدای انفجار خمپاره آشناست و نه تجربه تلخ جنگزدگی چنانچه بود و گذشت روایت کنیم.
من فکر میکنم در دو زمینه میتوان کار کرد، در مرحله اول باید مراکز دولتی که مشغول تولید آثاری در باب دفاع مقدس هستند در زیر مجموعه کارهای خود فصل و جایگاه مستقلی به جانبازان جنگ اختصاص دهند و در قالب خاطرات شفاهی به سراغ این یادگارهای دفاع مقدس رفته و به دور از هرگونه مصلحتاندیشی مسائل سیاسی روز و پردهپوشی، دردها و رنجهای آنها را برای تاریخ ثبت و ضبط کنند.
یکی از در دسترسترین مراکزی که میتوان کار را از آن شروع کرد آسایشگاه جانبازان و معلولین است. در مرحله دوم نویسندگان و رماننویسان هستند که میتوانند با تکیه بر خاطرات جانبازان جنگ دست به کار شده و رمانهای فاخر و جذابی خلق کنند. البته فراموش نکنیم که رمان با ارزش نوشتن با بخشنامه و حکم ماموریت قابل نوشتن نیست، باید چیزی در دل نویسنده روشن شود و او را شعلهور سازد تا برونرفت آن رمان و داستانی با ارزش و فاخر باشد.
نظر شما