کتاب «جوادی کجایی؟»، روایتی متفاوت از پیادهروی 400 همسفر در اربعین سال 1437 قمری، به قلم طنزگونه فاطمه تقیزاده است.
24 ساعت همدردی با کارخانههای آبغورهگیری
نویسنده داستان سفر را اینطور آغاز میکند: «قصه از آنجا شروع شد که چشم مبارک اولیا مخدرهای (حضرتِ همایونیمان را میگوییم) به خبر ثبتنام کاروان پیادهروی اربعین اصابت فرمود و بیست و چهار ساعت تمام، یکریز با کارخانههای آبغورهگیری همدردی کرده تا ابوی محترم راضی شوند و اِذن همسفری دهند با سه تن از رفقای اهل قلم و اهل دل. غافل از اینکه مولایان فسفریپوش، بیتدبیری پیشه فرموده، هرکداممان را به یک مَرکب چرخدار تبعید خواهند کرد و داغ همسفری با رفقا را به دلمان خواهند گذاشت. با کرامت مثالزدنی خودمان، بیتدبیری پیشآمده را بخشیدیم و بار و بندیل به دوش، عزم سفر کردیم.
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، یک عادتی که چند سالیست هنگام مسافرت معتادش شدهایم، این است که تا جایگیر میشویم توی اتوبوس و عوارضی قم را رد میکنیم، پیامکی حاوی شعرِ «دارم میام پیشت، جاده چه همواره» را تایپینگ کرده، سِندینگ میکنیم برای اقوام جهت اطلاع از نزول اجلال و پروسه تِلِپینگمان در شهر و دیارشان، تا مبادا روی ماهمان را که بیهوا میبینند، دُز سورپرایزیشان بالا رفته، «اُوِردُز» نمایند و خودشان بیفتند گردنمان. اینبار هم تا پایمان را گذاشتیم توی اتوبوس، ناخودآگاه طفلک از همهجا بیخبرمان، بشکنزنان شروع کرد به خواندن این شعر و مجبورمان کرد یک جایی از دستش کلافه شده، یقهاش را بچسبیم که: اخوی! وی گوئینگ تو دِ «کربلا» دو یو آندرستند، یا بگوییم بیایند آندرستندت کنند؟»
پدیدهای به نام گاریسواری
«به محض ورود به کربلا، با سیستم نوین حمل و نقل درونشهری عراق مواجه شدیم: پدیدهای به نام گاریسواری! ابتدا گمانمان بر این بود که این پدیده نیز چونان پدیدههای رفاهی مشاهده شده در طول مسیر، صلواتی است، اما پس از آنکه به پیشنهاد رفیق شاعرمان، کولههای عزیزکردهمان را سوار گاری کردیم تا ستون فقراتمان دقایقی نفس راحت بکشند، به اشتباه استراتژیکمان پی بردیم! قیمت گاریسواری کولههایمان در کربلا، از قیمت پورشهسواری خودمان در طهران بیشتر شد.»
الوداعی عاشقانه!
«پایمان نای ترک «شارعالعباس» نداشت؛ انگار که خدا زده باشد، پَسِ کلهمان و آدم شده باشیم، صاف ایستادهایم روبهروی گنبد، حرفهای ترگل ورگل مجریهای تلوزیون را جمع کردیم توی سرمان، یک چیزهایی را هم قاطیاش کردیم و تحویل حضرت دادیم؛ قرارمان بر این شد که آقا قول مردانه بدهند و باز هم بطلبند، هرطور که عشقشان میکشد: پیاده، زمینی، هوایی! واضح و مبرهن است که گزینههای روی میزمان، به طلبیده شدن دوباره ختم نشد و تا دلمان خواست گزینههای ریز و درشتمان را رونمایی کردیم و در انتها سرخوش از این مذاکره، ماچبَک جانانهای حواله کردیم سمتشان و الوداعی عاشقانه گفتیم و به شوق دیدار نجف، ترک کربلا نمودیم.»
نخستین چاپ کتاب «جوادی کجایی؟» در 104 صفحه با شمارگان یکهزار نسخه به بهای 9 هزار تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی راهی بازار نشر شده است.
نظر شما