از گستردگی مصادیق فرهنگ، در تعاریف متفکران، درمییابیم که این پدیده و مفهوم، در سراسر زندگی انسان حضور دارد و اندیشه و رفتار او را شکل میدهد. حتی نهادهایی که بشر ساخته، نظامهایی که ایجاد کرده، قوانینی که تدوین کرده و اصولی که بنیان نهاده، ابزاری که ساخته، ماشینآلاتی که به کار میبرد، و ... و حتی خود او جزئی از فرهنگ است. پس بیراه نیست اگر بگوییم، انسان بیش از هوا، از فرهنگ تنفس میکند.
فرهنگ، آنچیزی است که به ما رسیده است و یا بهتر است بگوییم آنچیزی است که ما را بهوجود آورده است. این همان تعامل فرهنگ و انسان است. انسان فرهنگ را بهوجود میآورد و تداوم میبخشد و در مقابل، فرهنگ هم انسان را میسازد. یعنی؛ اندیشه و رفتار او را شکل میدهد.
عناصر معنوی فرهنگ، ارزشهای موردقبول جامعه است اما اینطور نیست که لزوماً به آن عامل باشند؛ و تفاوت مهم، از همین جا آشکار میشود. تفاوتی که بین باور و عمل است. در همینجا هم اصطلاح «فرهنگ عمومی» پا به عرصه میگذارد.
فرهنگ عمومی، میدان عمل و مصرف از آن گنجینه بیپایان فرهنگ است. آن بخش از فرهنگ است که در رفتار اعضای یک جامعه نمودار است. آنچه در رفتار و عمل و طرز فکر یک جامعه، برجسته شده باشد، اجزای فرهنگ عمومی آن جامعه است. بدین معنا که اکثر اعضای یک جامعه بر آن شیوه فکر و عمل میکنند، خواه مثبت و متعالی و خواه بد و ناپسند.
عادی و معمول و پُربسامد بودن، تعیینکننده اجزا و اوصاف فرهنگ عمومی یک جامعه است. مثلاً اغلب مردم یک روستا، وقتی به مهماننوازی مشهورند، این صفت جزء فرهنگ عمومی آنان است و یا وقتی، بخش عظیمی از اهالی یک شهر، از ماهواره استفاده میکنند، این مصرف، جزء فرهنگ عمومی آن شهر محسوب میشود. همینطور ازدواج در سنین پایین برای یک قومیت، کتابخوانی برای اهالی یک کشور و ... ویژگیهای فرهنگ عمومی آنان است.
فرهنگ به قول بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره)، «مبداء همه خوشبختیها و بدبختیهای» یک ملت است. این بیان بلند، هم بر جایگاه فرهنگ و هم فرهنگ عمومی تأکید دارد. ما که میراثدار دو فرهنگ ایرانی و اسلامی به همتافته و یگانه شده متعالی هستیم، صاحب ثروتی ارجمند و بیکرانیم و میبایست در مسیر بهبود جامعه و زندگی بهتر و تکامل مورد نظر دین مبین اسلام، با اصلاح فرهنگ عمومی و پیراستن آن از آفات و خرافات، به سوی مدینه فاضله گام برداریم. بهسوی جامعه مطلوب، جامعه مهدوی، جامعهای که در آن فضائل واقعاً ستودنیاند و رذیلتها، در رفتار و گفتار و پندار، ناپسند و زشتاند و اخلاق کریمه بر تمام روابط اهل آن جامعه حاکم است.
از آنچه آمد، به این نتیجه میرسیم که فرهنگ؛ گستردهترین، مهمترین و مؤثرترین، مفهوم در زندگی بشر است و بدون توجه به آن و بازنگری و بازسازی و اصلاح آن، هیچ جامعهای، هیچگاه، روی خوشبختی را نخواهد دید. چرا که فرهنگ، قدرتمندترین عنصر هر جامعه است که اگر پیراسته و انسانساز و الهی باشد، منشاء تحولات بسیاری در جامعه میشود.
14 آبان، روز فرهنگ عمومی است. این روز و رویداد مبارک آن، اگر بتواند نگاهها و افکار را بهگونهای به خود جلب کند که شهروندان و مسئولان، به ضرورت تغییر دائمی فرهنگ در مسیر بهبود آن واقف شوند و گام زدن در این راه را آغاز نمایند، بزرگترین دستاوردی خواهد بود که از نامگذاری این روز در اندیشهی مدیران فرهنگی بوده است. به این امید و آرزوی نیک، این روز را گرامی میداریم و آن را آغاز نخستین روز باقی عمر خود قرار میدهیم. عمری که لحظهلحظهی آن را به یاری خداوند متعال، در تعالی فرهنگ خود و پذیرش تغییرات نیکو، به خیر و خوبی، طی خواهیم کرد.
نظر شما