آنها در مدت حیات ننگین خود، جنایتهای بسیاری را علیه بشریت و انسانهای بیگناه مرتکب شدند که تا همیشه روزگار در حافظه تاریخ بهعنوان یک لکه سیاه ثبت خواهد شد. «ترکمانان» عراق ازجمله اقوامی بودند که در زمان حضور داعش در مناطقشان، بسیار مورد آزار قرار گرفتند، اما جانانه از کیان و ناموس خود در برابر این لکه ننگ تاریخ دفاع کردند.
محمود جوانبخت؛ نویسنده و مستندساز، این روزها در حال نوشتن کتابی با عنوان «زخم و گلوله» است که روایتگر اتفاقات و مصائبی است که در زمان حضور داعش در مناطق ترکماننشین جنوب عراق، بر مردم این بخشها بهویژه شهرهای «بشیر» و «تازه خرماتو» گذشته است. رمان «گزارش اندوه» آخرین کتابی است که از این نویسنده از سوی انتشارات نیستان به چاپ رسید. از دیگر آثار وی میتوان به «حکایت آن مرد غریب»، «سهراب در آب»، «مهربان مثل مسیح»، «جامانده از کاروان»، «بازگشت از فلوریدا» و «آبی بهعلاوه قرمز» اشاره کرد.
به بهانه نگارش کتاب «زخم و گلوله» که جوانبخت این روزها در حال نوشتن آن است، گفتوگویی با او انجام دادهایم که در ادامه میآید.
در ابتدا برای آشنایی بیشتر مخاطبان، درباره قوم ترکمان در عراق توضیح مختصری بفرمایید.
خردادماه سال 1393 به یکباره با پدیده داعش در عراق روبهرو شدیم. البته باید توجه داشت، داعش که مخفف «دولت اسلامی عراق و شام» است، پیش از این در سوریه متولد شده و آنجا با دولت بشار اسد در جنگ بود؛ اما بهصورت صاعقهواری وارد عراق شد و خیلی سریع موصل سقوط کرد و داعش هم به سمت مرکز عراق حرکت کرد. در این میانه که داعش در مسیر خود یکی یکی شهرها را تصرف میکرد، به منطقهای به نام «بشیر» هم حمله کرد. «بشیر»، روستایی بزرگ یا بهتر بگوییم شهری کوچک در جنوب کرکوک است. شهری که ترکماننشین است...
درباره ترکمانان باید بگویم که قومی هستند از اقوام عراقی که به تعبیر خودشان «ترک مانند» هستند. الان حدود 10 درصد جمعیت عراق را ترکمانان تشکیل میدهد. برای اینکه تقریب ذهنی درباره جمعیت ترکمانان عراق ایجاد کنیم، براساس نسبت اقلیت و اکثریت میتوانیم بگوییم نسبتشان تقریبا مانند نسبت کردهای ایران به اکثریت ایرانیها است. در عراق هم حدود 3 تا 4 میلیون ترکمان نسبت به جمعیت حدودا 30 الی 40 میلیونی عراق زندگی میکنند. دو رگه بزرگ ترکماننشین در عراق وجود دارد. جمعیت ترکمانان عراق مثل درصد جمعیت شیعه اثنیعشری در عراق است. نزدیک به 60 درصد جمعیت عراق شیعه امامیه و 40 درصد هم اهل سنت هستند. در بین ترکمانان هم همین نسبت است یا دستکم نسبت شیعه و سنی ترکمانان 50 به 50 است.
حضور داعش در این مناطق چگونه بود و اِشغال و تصرف بخشهای ترکماننشین از چه جهت برای داعش اهمیت داشت؟
داعش وارد مناطق ترکماننشین و شهر «بشیر» با جمعیتی حدود هفت تا هشت هزار نفر شد. این منطقه شیعهنشین است. در هفت کیلومتری این شهر در شمال عراق، شهر «تازه خرماتو» واقع شده که حدود 40 هزار نفر جمعیت دارد که آنها هم همه شیعه امامیه هستند. اینها شیعیانی هستند که پیوند دیرینهای با ایران و بهویژه آذربایجان ایران دارند و بسیار شبیه خود ما هستند. داعش حدود 10 تا 15 روز بعد از سقوط موصل، چندین یگان خود را به «بشیر» فرستاد که در جریان این حمله بهطرز ناجوانمردانهای برخی از اهالی این شهر را به شهادت رساندند و «بشیر» را تصرف کردند. مردم بیپناه هم همه از دست داعش فرار و به مناطق مجاور مهاجرت کردند و داعش با اینکار جای پای محکمی برای تصرف شهر «تازه خورماتو» ایجاد کرد.
در مسیر حرکت داعش، شهرهای بزرگ و پرجمعیت و استراتژیکتری قرار داشتند. «بشیر» و «تازه خورماتو» به ظاهر لقمههای کوچکی برای داعش بودند، اما واقعیت امر اینگونه نبود و این مناطق شیعهنشین به لحاظ پیوندهای عمیق فرهنگی، شیعه بودن، جنگاوری و روحیه ایثارگری، برای داعش حکم بخشی از ایران را داشتند. داعش «بشیر» را گرفت که یک سکوی پرش محکمی برای تصرف «تازه خرماتو» ایجاد کند. تصرف این شهر به لحاظ استراتژیک برای داعش خیلی اهمیت داشت، چون فاصله آن با «کرکوک» شهر نفتی بزرگ در شمال عراق، حدود 25 کیلومتر است.
اما جوانان «تازه خرماتو» واقعا حماسه آفریدند. ماجرای «بشیر» و «تازه خرماتو»، خیلی شبیه ماجرای خرمشهر و آبادان در جنگ هشتساله خودمان است. دشمن بعثی خرمشهر را گرفت، ولی هدف اصلی و نهاییاش آبادان بود. آبادان برای عراق خیلی مهمتر بود، چون بزرگترین پالایشگاه خاورمیانه و فرودگاه بینالمللی در این شهر قرار داشت. اهمیت این شهر به اندازهای بود که دنیا آبادان را میشناخت. خلاصه اینجا هم «تازه خرماتو» نهتنها سقوط نکرد، بلکه جوانان جمع شدند و از شهر دفاع کردند. بین «تازه» و «بشیر» نیز مانند وضعیت جغرافیای خرمشهر و آبادان، یک نهر بزرگی از انشعابات دجله قرار دارد.
از چه زمانی پژوهش و ساخت مستند درباره این مناطق را آغاز کردید؟
از سال 1394، یک سال بعد از ماجرای ورود داعش به عراق، ساخت مجموعه مستندی را با این موضوع شروع کردیم. زمانی که ما به «بشیر» رسیدیم، این شهر تازه آزاد شده بود. اهالی و جوانان این دو شهر و رزمندگان «حشد الشعبی» در بیرون شهر یک خط دفاعی بزرگ در حدود 12 کیلومتر ایجاد کرده و خاکریزهای متعددی زده بودند و در حال نبرد با داعش بودند. اساسا هدف ما این بود که داستان داعش و اتفاقات و جنایتهایی را که مرتکب شده بود، روایت کنیم. در ادامه این مستند به دو بخش تقسیم شد؛ یک قسمت مربوط به بخش ترکمانی عراق و اتفاقات آن مناطق و قسمتی دیگر مربوط به کلیت عراق. حاصل سفر من به بخش ترکمانان برای تصویربرداری و مصاحبه با مردم غیور این منطقه و دیگر مناطق، مجموعه روایتهایی بود از آنچه که بر این مردم گذشت. داعش در منطقه جغرافیایی جنوب کرکوک، جنایتهای بسیاری مرتکب شد، شهرهای «آمرلی» و «سلیمان بیک» محاصره شدند و شهر بشیر سقوط کرد و «تازه خرماتو» از سوی داعش دائم گلولهباران شد و حتی بر سر مردم بیدفاع شیمیایی ریختند.
محور و تِم اصلی کتاب «زخم و گلوله» بر چه اساسی نگارش میشود؟
«زخم و گلوله» را براساس ماجراهایی که در زمان حضور داعش در این مناطق ترکماننشین روی داد، مینویسم. این اثر روایتی مستند است از آنچه در این منطقه اتفاق افتاد. با افراد زیادی مصاحبه کردم که ماجراهای بسیار شگفتانگیزی را نقل کردند. قطعا موضوع این کتاب برای مخاطب ایرانی جذاب خواهد بود. کتاب را طوری مینویسم که در صورت امکان بتوان به زبان ترکمانی و عربی هم ترجمه کرد. داستان این زنان و مردان ترکمان، خیلی غمانگیز و تأسفبرانگیز است. داعش جنایتهای زیادی در آنجا انجام داد. تعداد زیادی مصاحبه و روایتهای ضبط شده در اختیار دارم و در زمانی که خود داعش هنوز در منطقه حضور داشت، تحقیق میدانی بسیار وسیعی انجام دادم. آنقدر این مردم را دوست دارم و برایم عزیز هستند که دلم میخواهد برای آنها کاری انجام دهم. کاری هم که از عهده یک فیلمساز و نویسنده برمیآید، جز نوشتن و فیلم ساختن، چیز دیگری نیست. امیدوارم کتاب هرچه زودتر تمام شود و به چاپ برسد.
آیا این کتاب سفرنامه است یا روایت مستند؟
درباره ساختار کتاب، نه میتوان گفت سفرنامه نه میتوان گفت که گزارش یا روایت مستند است؛ تلفیقی از همه آنهاست.
زمانی مستندهایی درباره سرداران شهید شهرهای مختلف ایران میساختم. از من خواسته شد که زندگینامه این شهدا را هم بنویسم. واقعا سردارانی که درباره آنها مستند میساختم، ناشناخته بودند. افرادی که زندگیهای بسیار پرماجرا و شیرینی داشتند، لذا قبول کردم درباره آنها بنویسم، چون نوشتن همچنان دغدغه اول و آخر من است. وقتی دست به قلم بردم، تصمیم گرفتم سفرنامهام را بنویسم. مثلا در سفر به شهر بهبهان، درباره شهید مسعود پیشبهار، مصاحبههایی را انجام دادم و فیلم گرفتم تا بتوانم یک مستند 20 دقیقهای بسازم. سفرنامه بهبهان من شامل دیدهها و شنیدههای سفر بود. در آن سفر هم جز از شهید پیشبهار چیزی نشنیدم و ندیدم... پس طبیعتا حاصل کار، کتابی شد درباره شهید که به نوعی زندگینامه هم بود.
در «زخم و گلوله» هم واقعیت امر این است که نمیدانم در حال نوشتن سفرنامه یا گزارش یا ... هستم، فقط میدانم که دارم مینویسم. اما گمان میکنم که کاری که در دست دارم از جنس مستند است؛ روایت مردم مظلوم ترکمان عراق که داعش بخشی از مناطق آنها را گرفت و بسیار آزارشان داد؛ تعدادی را شهید کرد و عدهای را به اسارت برد. ولی اهالی باغیرت این مناطق، داعش را از سرزمین خود بیرون کردند. میتوان گفت که این کتاب، روایت مستند من است از اتفاقاتی که از سال 93 تا پایان داعش در این مناطق رخ داد. هیچ چیز غیرمستندی نیز در آن وجود ندارد.
نظر شما