چگونه با مرحوم استاد محمدتقی جعفری آشنا شدید؟
من اولینبار در مشهد مقدس با ایشان دیدار کردم.ایشان در آن ایام به دیدار مرحوم پدر من آمده بودند. جلسه این دو بزرگوار بسیار گرم بود و من هم در آن مجلس نشسته بودم؛ صحبت مرحوم آیتالله سید محمود شاهرودی و مرحوم آیتالله خویی بود.به هرحال این حاکی از دلبستگی مرحوم جعفری به این دو بزرگوار بود، چون به هرحال از محضر این دو بزرگوار استفاده کرده بودند. ایشان با پدر من ارتباط خاصی داشتند و معمولاً وقتی به مشهد مشرف میشدند، با پدرم دیدار میکردند و آن مرحوم را مورد تفقد قرار میدادند. مرحوم پدرم خیلی شیفته حلاوت بیان مرحوم جعفری بود و همواره حسن نظر مرحوم جعفری در مسائل فقه و اصول و...را تحسین میکرد. پس از آن هم مکرراً در مشهد خدمتشان میرسیدم و بعدها در تهران به مناسبتهای عدیده، ایشان را زیارت میکردم.ب عد از انقلاب هم چندین بار ایشان را زیارت کردم البته همیشه توسط آقای منوچهر صدوقی سها، احوالپرس ایشان بودم.
در تهران در چه جلساتی ایشان را میدیدید؟
البته قبل از انقلاب بیشتر همدیگر را میدیدیم؛ مثلاً در مجلس روضه مرحوم تهرانی علوی، در منزل آقاسیدرضا زنجانی و در روضه مرحوم آیتالله سیداحمد نخجوانی (در روضه دهه محرم آن مرحوم غالب علمای بزرگ شرکت میکردند؛ مثلاً مرحوم امام خمینی هم در آن مجلس شرکت میکردند.)
در این دیدارها پیرامون چه مسائلی گفتوگو میکردید؟
بیشتر، صحبتهای عادی بود؛ یعنی صحبتهای علمی صرف یا صحبتهای استشارهای؛ استفتایی نبود. صحبتهای مشورتی بود یا اینکه اگر مطلبی درباره مولانا در ذهن داشتم، با ایشان در میان میگذاشتم.ایشان هم نظر خود را بیان میکردند. الان که شما این مطالب را یادآوری میکنید؛ آن عمامه زیبا و لهجه شیرین این مرد برای من تداعی شد.
آیا درباره شرح نهجالبلاغه یا شرح مثنوی استاد، بحثی میان شما درگرفت؟
بیشتر درباره شرح مثنوی با ایشان گفتوگو داشتم و کمتر به شرح نهجالبلاغه پرداختم؛ چون من در جریان شرح مثنوی مولانا بودم. البته ایشان در کار خود خیلی به راسل، هگل و...استشهاد میفرمودند و من هم نظراتی را خدمتشان میدادم و میگفتم: آقاجان! شأن شما اجل از این حرفهاست که به این افراد بپردازید. ایشان تبسمی میکرد و میفرمود: به هرحال اینها هم در جای خود خوب هستند.
چرا آن مرحوم به فلسفه شرق و غرب توجه داشتند؟
مرحوم استاد جعفری در صدد این بود که پلی میان این دو تفکر ایجاد کند؛ بهخصوص به کانت، هگل و دکارت و...توجه داشت.معمولاً در برخی مجالس که با علما بودیم وقتی مباحثی در این باب در میگرفت، عنان سخن در دست ایشان بود.
در این مجالس کدامیک از علما حاضر بودند؟
مثلاً در مجلس مرحوم آیتالله نخجوانی (ره)، بزرگانی همچون مرحوم آیتالله میرزا احمد آشتیانی (ره) یا مرحوم آقاسیداحمد شهرستانی (استاد میگرید و میگوید: دل در هوای صحبت یاران رفته است).همه این بزرگان رفتند و ما ماندهایم؛ البته دیگر این دوران تکرار نخواهد شد.مباحث و فروعات فقهی که مطرح میشد، از زیبایی خاصی برخوردار بود.
امتیاز ایشان را نسبت به سایر بزرگان در چه میدانید؟
ایشان تازه از نجف بازگشته بودند و محضر مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی و آیتاللهالعظمی خویی را درک کرده بودند و در حقیقت گل سرسبد مستفیضان این دو بزرگوار بودند؛ طبعاً مقبولیت و مشروعیت خاصی داشتند و علمایی که کمتر با مرحوم شاهرودی، خویی و حکیم ارتباط شاگرد و استادی داشتند؛ از فرمایشات ایشان در اصول و فروع فقه و مسائل ذوقی اعم از نهجالبلاغه و مثنوی استفاده میکردند و لذت میبردند.
بعد از پیروزی انقلاب هم با ایشان دیدار داشتید؟
بله، در اواخر سال ۱۳۶۲ برای آخرین بار ایشان را در صحن مطهر حضرت رضا(ع) زیارت کردم.( استاد به شدت میگرید) من مشرف به حرم بودم؛ هردو تصادفاً و در حال خواندن اذن دخول با هم مواجه شدیم.بعد به اشاره فرمودند که فلانی تأمل کن تا با هم وارد شویم.پس از خواندن نماز زیارت در دارالسعاده، در گوشهای نشستیم و با هم سخن گفتیم.ایشان مرا دلداری و مورد تفقد قرار دادند. من هم مصائب و مشکلات را تقدیر خداوند متعال خواندم و گفتم که الحمدلله خوبم. بعد هم چند باری ایشان را در تلویزیون دیدم و دیگر بعد از انقلاب و بعد از این دیدار، بین من و ایشان ملاقاتی درنگرفت.چرا که تقریباً بیست و اندی سال قبل و پیش از وفات ایشان از ایران خارج شدم. البته از حضرت استاد شفیعی کدکنی (حفظهالله) احوال ایشان را میپرسیدم.سالیان قبل هم در امریکا و به همت آقای دکتر کمال خرازی، سمیناری در بزرگداشت مولانا برگزار کردیم، از مرحوم زرینکوب دعوت کردم و از آقای شفیعی کدکنی خواستم که مرحوم استاد جعفری را برای این سمینار دعوت کنند و ایشان گفتند که استاد جعفری بیمار هستند و نمیتوانند بیایند.من هم به آقای شفیعی گفتم که تقابل مرحوم جعفری با سفر به امریکا از نوع عدم و ملکه است. دیگر ایشان را زیارت نکردم تا اینکه خبر وفاتشان را شنیدم و خیلی منقلب شدم و گریستم.در واشنگتن هم مجلسی برگزار شد و در باب ایشان سخن گفتم.
آثار ادبی و عرفانی ایشان را چگونه تحلیل میکنید؟
هربار که شرح مثنوی ایشان را باز میکنم، دلم میسوزد که دیگر کسی به این احاطه و با این زحمت فراوان علمی مانند استاد جعفری نخواهد بود.
شخصیت مرحوم استاد جعفری را با بزرگانی همچون علامه طباطبایی و استاد مطهری چگونه مقایسه میکنید؟
این قیاس معالفارق است؛ چرا که مرحوم جعفری در یک وادی بودند و آن بزرگواران در وادی دیگر. البته در علم، تقوا، تمسک به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و خلوص و ایمان اشتراکات فراوان داشتند. اگر مرحوم مطهری و علامه طباطبایی را در یک وادی بدانیم، مرحوم جعفری در وادی دیگری خواهد بود. نگاه ایشان به صورت دیگری بود، برخلاف مرحوم مطهری و علامه طباطبایی که حالات دیگری داشتند.
ارزیابی شما از شخصیت فلسفی و عرفانی استاد جعفری چیست؟
مسلماً جنبه عرفانی ایشان بر شخصیت فلسفی ایشان غلبه دارد. این مسئله در شرح مثنوی و نهجالبلاغه ایشان به خوبی متجلی است. به نظر من در میان القابی چون فقیه اصولی و فیلسوف و... من به جنبه عرفانی ایشان بیشتر مشتاق هستم، بنابراین بیانات عرفانی ایشان بوی خوش امیر مؤمنان(ع) و همچنین مولانا را میدهد. البته فلسفه، عرفان، فقه و اصول در مرحوم جعفری جمع بود، اما به نظر من آنچه بیشتر در ایشان محل توجه است آن جنبههای عرفانی شخصیت ایشان است. خدایش بیامرزاد؛ مرد بزرگی بود و دیگر مثل او را نخواهیم دید؛ آثار علمیاش هم تا ابدالدهر باقی است.
نظر شما