شاگرد علامه جعفری گفت: علامه جعفری دائم در حال اندیشیدن بود و اعتقاد داشت ما نباید هیچ وقت احساس کنیم که یک مسأله فلسفی برای همیشه حل شده و دیگر نمیشود درباره آن بحث و گفتوگو کرد و باید پرونده آن مساله را ببندیم.
وی ارتباط تنگاتنگ با شخصیتهای دانشگاهی، روشنفکران و افراد غیرحوزوی را یکی از عوامل تاثیرگذار بر شخصیت علامه پس از مهاجرت به تهران عنوان کرد.
نصری با اشاره به جایگاه علامه جعفری در فلسفه معاصر اسلام و ایران اظهار کرد: متاسفانه در حال حاضر به فلسفه معاصر اسلامی و فلسفه معاصر ایران توجه چندانی نمیشود و یکی از مشکلات و دشواریهای ما در این زمینه، آن است که تصور میشود بعد از ملاصدرا، ما دیگر فیلسوفی نداشتیم و کسانی هم که مباحث فلسفی را مطرح کردهاند، عموما شارحان فلسفه ملاصدرا بودهاند و این سخنِ نابجا و نادرستی است، چرا که ما بعد ملاصدرا فیلسوفانی از قبیل ملاهادی سبزواری، حکیم زنوزی، آقاعلی مدرس و علامه جعفری را در دوره معاصر داشتیم که هم شارح فلسفه ملاصدرا بودند و هم تحلیلها، نقدها و احیانا نکاتی را به فلسفه ملاصدرا افزودهاند.
وی بیان کرد: علامه جعفری در عین حال که شارح فلسفه ملاصدرا بود، نکاتی را هم به ویژه در جلد دوم کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مطرح کرده است که سابقه چندانی در فلسفه ملاصدرا نداشت. همچنین شاگردان علامه طباطبایی مثل شهید مطهری هم آراء خاصی در فلسفه اسلامی داشتند، اما مطلب مهم این است که در میان این متفکران، علامه جعفری تنها متفکری است که راه و مسیر خودش را طی میکند و مطلقا وارد چارچوب حکمت متعالیه نشده است.
وی اظهار کرد: بنای علامه جعفری بر این بود که در زمینه مطالبی که قبلا کار شده بود و مطلب جدید برای گفتن وجود نداشت، ورود نمیکرد، بلکه وارد عرصهای میشد که احساس میکرد یک خلأ علمی در آن رابطه وجود دارد. در همین راستا وقتی در سال 1355 از تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی فارغ شد و درصدد آغاز تفسیر نهجالبلاغه برآمد و از علامه پرسیدم که چرا به تفسیر قرآن نمیپردازید و وی در جواب گفت: «علامه طباطبایی با تفسیر المیزان خلأ مهمی را پُر کرده و ما الان در زمینه نهجالبلاغه خلأ و کمبود داریم».
نظر شما