رمان چهلویکم اثر حمید بابایی به تازگی از سوی نشر صاد متشر شده است، در این یادداشت، بهاره حجتی نویسنده و منتقد ادبی درباره این رمان نوشته است.
استفاده از متون کهن در ادبیات داستانی همواره مورد عنایت نویسندگان بوده است و بسیاری کوشیدهاند برای خلق آثارشان از این گنجینهها بهره ببرند چرا که علاوه بر پرمایهکردن محتوای داستان به آن سبق و ریشهای تاریخی میدهد.
آثاری چون «فاوست» گوته، «ایلیاد» هومر، «کمدیالهی» دانته که در تاریخ ادبیات غرب جاودانه شدهاند همواره الهامبخش نویسندگان بسیاری بوده است. در ادبیات داستانی ایران نیز برخی از نویسندگان کوشیدهاند از متونکهنی چون «شاهنامه» فردوسی، «تاریخ بیهقی» و ... الهام گرفته و آثار شایستهای خلق کنند. در این میان «شاهنامه» که بیشک شاهکار ادبیات ایرانزمین بهشمار میآید بیشتر از سایر متون، سهم داشته است. رمان «سووشون» سیمین دانشور از مشهورترین رمانهای ایرانیست که «سوگ سیاوش» را بازآفرینی کرده است و از نمونههای معاصرتر میتوان به رمان «فریدون سه پسر داشت» عباس معروفی و رمان «سال سی» احمد ابوالفتحی اشاره کرد که گفتوگویی آشکارا با قصههای شاهنامه دارند.
در رمان «چهلویکم» حمید بابایی به سراغ یکی از گنجینههای عرفانی ادبیات ایران رفته است که کمتر مورد توجه نویسندگان بوده است؛ «تذکرةاولیاء» اثر فریدالدین عطار نیشابوری. «تذکرةاولیا» از مشهورترین کتب عرفانی ادبیات ایران است. تذکرةهای عرفانی نمونهی خوبی برای ریشهی رئالیسمجادویی در مشرقزمین به شمار میآیند. عطار این کتاب را در هفتاد و دو باب در شرح احوال و کرامات صوفیه تنظیم و تصنیف کرده است و به مدد نبوغش آن را به قصهای دلآویز و شگفتانگیز تبدیل کرده است.
«چهلویکم» رمانیست واقعگرا و تاریخی در بیستوهشت باب، که با نیمنگاهی به «تذکرةاولیاء» عطار نوشته شده است و رنگ و لعابی عارفانه دارد. رمان «چهلویکم» را از چند منظر میتوان بررسی کرد؛ وجه تاریخیسیاسی، وجه روانشناختی و بُعد عرفانی.
از لحاظ تاریخی، رمان به کشتار مسجد گوهرشاد اشاره دارد که در پس آن سیاستهای دورهی پهلوی اول و بهطور مشخص قانون کشف حجاب، دیکتاتوری، رشوه و سیستم فاسد قدرت را نقد میکند. برخی از شخصیتهای داستانی مابهازای واقعی دارند و نویسنده با احضار آنان به متن، وجه تاریخی داستان را برجستهتر کرده است. مانند: «آشیخ غلامحسین تبریزی» و «سرهنگ قادری».
وجه روانشناختی اثر که اساس شکلگیری شخصیتهاست به کشمکشهای بیپایان شخصیت اصلی با خویشتن، با خدا و با حکومتی که او را ناخواسته وارد معرکه کرده است میپردازد و پریشانحالی و آشفتگی درونیاش را باز میتاباند. بُعد عرفانی «چهلویکم» از رابطهی بینامتنیت با «تذکرةاولیاء» قوت گرفته است و معنا مییابد. هرکدام از بابها با جملهای کوتاه از «تذکرةاولیاء» آغاز میشوند و در برخی از بابها، شخصیتهای «تذکرةاولیاء» با خردهروایتهایی از رمان در هم میآمیزند.
از دیدگاه عطار هفت مرحله برای سیروسلوک عرفانی وجود دارد؛ طلب، عشق، معرفت، استغناء، تجرید و توحید، حیرت، فقر و فنا. نویسنده هر کدام از این مراحل را با تاروپود رمان تنیده و بهصورت داستانی بازآفرینی کرده است.
در باب اول، راوی کاتبیست بهنام «میرعماد» که قرار است بابت ادای قرض پدر به یکی از طلبکارانش «تذکرةاولیاء» را قلم بزند و با خطی خوش بنویسدش. طلبکار مقرر میکند که نگارش «تذکرةاولیاء» در مسجد صورت بگیرد و «میرعماد» میپذیرد. او در شبستان مسجد با مرد شوریدهحالی به نام «ادریس» روبهرو میشود که عهد کرده است چهل شبانهروز در شبستان مسجد به عبادت و خلوت بنشیند. «ادریس» خرقهی توبه به تن پوشانیده تا از تاریکی درون گذر کند و به روشنی و نور برسد.
در باب دوم، راوی دانایکل است که از زندگی «ادریس» و احساساتش میگوید. در حقیقت این بیستوهشت باب توسط دو راوی روایت میشوند که در برخی از بابها، راوی «میرعماد کاتب» است و در برخی دیگر راوی «سوم شخص دانای کل».
بابها یکی پس از دیگری اکنون و گذشتهی «ادریس» را روایت میکنند. او که پیشتر، آژان نظمیهی رضاخانی بوده است کوشیده با متر و معیارهای اخلاقی، حقی را ناحق نکند و در جرگهی منفورین و ظالمین قرار نگیرد. او خلاف آژانهای دیگر، دلرحم است و عاشق دختری شده بهنام «گلنسا». «گلنسا» که از دوشیزگان با اصل و نسب تهرانی است پس از آزمونهای سختی که از «ادریس» میگیرد سرانجام با او ازدواج میکند. اما هنوز چند صباحی از فصل مشترک این دو عاشق نگذشته است که مجبور به ترک تهران و کوچ مشهد به میشوند و این کوچ، تازه آغاز ماجراست.
رمان شروعی پرکشش دارد و با «تعلیق» آغاز میشود. بذر تعلیق را «میرعماد کاتب» این چنین در بطن داستان مینشاند که:
«من کاتبم؛ فعل من کتابت است. بر پیشانیام نوشتهاند بنویس و نوشتهام. تا به همین امروز، و حتی ساعتی کاهلی نکردهام. هرچه کردهام مقدرم کردهاند و من نیز تسلیم آن شدهام. چندان که خداوند به مخلوق خود گفت «بشو» و همان شد. من اگرچه مصنفم و هرلحظه برای آن است که باید بنویسم، اما اینبار قصه دیگری در بین است که در آن نه دینم را لحاظ کردهام نه آیین پدران را، نه اشاره شیطان را؛ که هرچه در این قصه هست قصه ندای درون من است.
جنازه او را همین امروز بردند. بعد از نماز میت، رعیت و آقا، دار و ندار، پیر و جوان، جنازه او را روی دوش گرفتند و از اینجا بردند. جنازه اویی را که نستوهوار پای قول خود ماند، و عاقبت در آن سجده آخرین، پیشانی بر زمین سایید و از دنیا و مافیها چشم پوشید.»
نویسنده «توصیف»، «فضاسازی»، «دیالوگ» و همچنین «نثر» داستان را سازگار با زمان روایت خلق کرده است. «شخصیتپردازی» بر اساس پویایی و تکامل روحی افراد صورت گرفته است و در پایان «ادریس» و «میرعماد» که شخصیتهای اصلی داستان هستند دچار تغییر و تحول شده و به مکاشفهی درونی میرسند.
شخصیتهای فرعی چون «گلنسا» و «آشیخ غلامحسین تبریزی» کارکردی کلیدی دارند. به طور مثال «گلنسا» در آغاز عشق زمینی ادریس است و در پایان بهصورت عشقی آسمانی هبوط میکند. او در ابتدا با پیششرطهایی که برای ازدواجش میگذارد «ادریس» را برای تزکیهی نفس آماده کرده و با جوششی عارفانه، همسرش را به توبه و رستگاری رهنمون میکند.
رمان «چهلویکم» بهقلم «حمید بابایی» روایت کاتبان و عارفان است و ادایدینی است به «تذکرةاولیاء» که از سوی «نشر صاد» در دو نسخهی الکترونیکی و کاغذی منتشر شده است.
نظر شما