چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۹
قرنطینه به کتاب گویا هویت بخشید

مهگان فرهنگ، نویسنده و مترجم شیرازی معتقد است که کتاب گویا (صوتی) در کسب سواد رسانه و افزایش میزان مطالعه نقش بسزایی دارد و باید به آن توجه کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در فارس، «مهگان فرهنگ»، نویسنده، مترجم، عکا و هنرمند شیرازی که هم‌اکنون برای گذراندن یک بورس تحصیلی در کشور اسپانیا به سر می‌برد، می‌گوید در دوران قرنطینه بیشتر وقت خود را صرف مطالعه کرده است؛ آن هم مطالعه کتاب صوتی. این عکاس، فیلمساز، طراح و مدرس انیمیشن، می‌گوید که کل این دوران را با کتاب گویا (صوتی) سر کرده است. به همین بهانه با او به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد.

تجربه شنیدن کتاب‌های گویا در خارج از مرزهای ایران چگونه است؟
 
كتاب‌های صوتی، گویا، شنیداری و هر عنوانی كه قرار است به آن‌ها بدهیم، جزء مواردی هستند كه از خیلی وقت پیش بوده‌اند اما قرنطینه سال قبل كمك به رشد و توسعه آن‌ها كرد. كتاب گویا (صوتی) همان كتاب‌هایی هستند كه می‌شنویم یا كتاب‌هایی هستند كه توسط افرادی با صدای خوش و صداگذاری خوب مثل یك نمایشنامه رادیویی اجرا شده‌اند. برای آن‌هایی كه با رسانه رادیو صمیمیت دارند، این واژه و این سبك از فهم داستان، چیز عجیبی نیست. چرا می‌گویم فهم داستان، چون در كتاب صوتی  چشم‌مان هیچ واژه‌ای نبیند و فقط اصوات به ذهن ما ورود كنند. این‌ها همه به تحولات در تكنولوژی و روابط انسانی و نزدیک‌تر شدن ساکنین به یکدیگر و برقراری ارتباط گسترده بین مردمان مربوط است.
 
وسایل ارتباطی به ما این امكان را داده كه علاوه بر آنکه از دیگر نقاط جهان کسب اطلاع می‌کنیم بتوانیم آن را در سریع‌ترین زمان ممکن به دورترین نقاط دنیا هم بفرستیم. امروزه رسانه‌ها توانسته‌اند به مرزهای فیزیکی و جغرافیایی کشورها غلبه كنند. درنتیجه جهان همانی است كه «مك لوهان» می‌گوید؛ دهکده جهانی. چراكه هر حادثه و رخدادی در آن  سریعا به سایر نقاط انتشار می‌یابد. مک لوهان در سال ۱۹۶۲ وقتی هنوز چیزی به نام وب و کامپیوتر شخصی وجود نداشت چنین نوشت: «رسانه بعدی، هرچه باشد، گامی به پیش در جهت توسعه خودآگاهی نوع انسان خواهد بود. تلویزیون برای رسانه بعدی، یک بستر نیست بلکه یکی از محتواهای آن است. کار تصویری از تکنولوژی به شکلی از هنر تبدیل خواهد شد. کامپیوتر ابزار ارتباطات و تحقیق خواهد بود و می‌تواند دسترسی به اطلاعات را تسهیل کند. تاریخ مصرف کتابخانه‌های بزرگ به پایان خواهد رسید. اطلاعات، به صورت سفارشی و اختصاصی و قابل فروش بر اساس ویژگی‌های هر فرد، عرضه خواهد شد».
 
همین است، هر چه جلوتر می‌رویم همه چیز هم راحت است هم پیچیده‌تر. فهم درست از رسانه‌ها خیلی اهمیت دارد. چیزی كه به عنوان سواد رسانه است، شناخت سه شبكه تلویزیونی و ماهواره و تالیف كتاب؛ سواد رسانه برای مدارس نیست. اما، آیا آموزش‌دهندگان ما تفاوت رادیو، كتاب و تلویزیون  و بقیه وسایل ارتباطی را می‌دانند؟!

برگردیم سراغ كناب صوتی كه به نظرم سریع دو چیز در ذهن ما شكل می‌گیرد: كتاب و رادیو. سال‌هاست که کتاب صوتی جایگاه خود را به عنوان یک رسانه و حتی نوعی هنر در بین مردم  كشورهای دنیا پیدا كرده است. شاید یکی از اولین کاربردهای آن برای نابینایان بود. اما همین الان كه من و شما صحبت می‌كنیم میلیون‌ها فایل صوتی از كتاب‌ها و یا نوشتار دیگر به شكل‌های مختلف در حال جابه‌جایی است و حتی جز كارهای ناشران کتاب شده است.
 
قطعا شما شركت ٤٨ داستان و نوار قصه‌های كودكان را یادتان هست، من یادم هست كه در دهه ٦٠ این شركت دست به تولید آثاری زد كه روی نوار كاست بود و همراه با كتاب در دو نسخه انگلیسی و فارسی. البته آن‌ها بیشتر شبیه نمایشنامه‌های رادیویی بودند كه در استودیوهای دوبله و صدای حرفه‌ای تهیه می‌شدند. اما به نظر من اولین نسخه‌های شنیداری كتاب‌هایی بودند كه در زندگی‌ام شنیدم. این امكان را داشتم تنها به صدا گوش كنم، كتاب را باز كنم و با صدای آن و متن با هم پیش برویم و خب كار جالبی بود.
 
یادم هست كه من نمایشنامه «درخت زیبای من» اثر «ژوزه مائورو د. واسکونسلوس» نویسنده برزیلی را از رادیو می‌شنیدم و آخرین روز نمایشنامه و مرگ شخصیت قصه، با حالتی ناراحت به مدرسه رفتم چون این برنامه قبل از ٧ صبح از رادیو پخش می‌شد. در خانه ما همیشه رادیو از صبح زود، روشن بود و هنوز هم هست. رادیو رسانه همراهی است. مانند تلویزیون تو را استثمار نمی‌كند. رادیو و كتاب در دسته‌بندی‌های رسانه‌ای مك لوهان در یك دسته هستند. یادم هست بعد از این اجرای رادیویی كتاب درخت زیبای من را خریدم شاید 10 یا 11 سالم بود. هنوز هم برای هدیه یكی از اولویت‌های من است.
 
وقتی كتاب را می‌خواندم، خب مفصل‌تر بود اما صدای آن‌ها را بیشتر درك می‌كردم. البته مهم‌تر از هر چیز قدرت داستان بود. بماند كه این روزها فیلم‌ها را هم بصورت صوتی خوانش می‌كنند. یكی از اتفاق‌های خوب این روزها خوانش بسیاری از فیلم‌ها و كارتون‌هاست كه اگر چه باز برای نابینایان در نظر گرفته شده، اما لذت گوش دادن به برخی آثار سینمایی یا برنامه‌ها با محتوای خوب هم خالی از لطف نیست. مثل پادكست‌های سوینا كه ویژه آثار سینمایی و برنامه‌های كودك است.
 
به نظر شما کتاب گویا می‌تواند جایگزین مناسبی برای کتاب چاپی باشد؟
 
کتاب صوتی رقیب كتاب‌های چاپی نیست. تولید آن شرایط متفاوتی دارد ولی می‌تواند از محصولات قدرتمند فرهنگی باشد و راه خودش را برود. من خیلی از كتاب‌هایی را كه شنیدم قبل از آن خوانده بودمش یا بعد از شنیدن آن‌ را خریدم و بسیاری از تلخیص‌ها خوب بودند. در برخی از کشورها کتاب صوتی باعث شده تا کتاب اصلی بیشتر فروش برود. تقریباً امروزه در دنیا هر کتابی که منتشر می‌شود. به هر حال کتاب صوتی به عنوان یک رسانه هیبریدی از پیوند رسانه مکتوب و شنیداری است كه دارای قالب‌های هنری هم است. این رسانه در همه جا قابل استفاده است و بسیار ارزان و یکی از ابزارهای خوب برای توسعه کتابخوانی. بزرگ‌ترین مزیت این كتاب‌ها همراه بودن آن است. شما می‌توانید حجم زیادی از رمان و داستان را در گوشی خود داشته باشید و به راحتی بشنوید.
 
تاکنون چند کتاب گویا گوش دادید؟
 
خیلی زیاد؛ در جریان هستید كه از ١٣ مارس سال قبل اسپانیا وارد قرنطینه بسیار سختی شد. نه رفت و آمدی، نه چیزی، باید كاری می‌كردیم. اما یكی از اتفاقات عجیب كه برای خودم پیش آمد بدخوابی بود و جابه‌جا شدن ساعت بیولوژیكی بدن. بماند كه به مرور یك كار جدید ترجمه را شروع كردم اما به پیشنهاد یكی از دوستانم به كتاب صوتی رو آوردم. خیلی زود شرایط به سمتی رفت كه نه تنها خودم می‌شنیدم كه برای دوستان زیادی نیز می‌فرستادم. مثلا حلقه‌های دانشجویانم یا خانواده و جالب این بود كه برخی مثلا برای اولین بار با ادبیات فلان نویسنده آشنا می‌شدند. این جریان هنوز ادامه دارد.
 
در انتخاب کتاب گویا، چقدر صدای راوی آن برایتان مهم است؟
 
اگر حق انتخاب داشته باشم، حتما مهم است؛ اما صدای آشنا برایم چیز دیگری است. برای من كه ساعت‌های شب بسیاری پای رادیو بودم صدای خیلی از آدم‌ها برایم ارزش كار را بیشتر می‌كند. مثلا «بهروز رضوی»؛ من با صدای بهروز رضوی را از رادیو فرهنگ آشنا بودم و همین الان هم اگر كتابی با صدای ایشان باشد برایم اولویت دارد. یا مثلا اگر بدانم «محمد صالح‌علا» كتابی را خوانش كرده، آن‌را می‌خرم. مثلا كتاب «مردی به‌نام اوه»  اثر «فردریک بکمن» با صدای: بهرام ابراهیمی برای من خیلی جذابیت داشت. من فكر می‌كردم جز این فرد كس دیگری نمی‌تواند جای «اوه» باشد و یا كتاب «گفت‌وگو با مرگ» اثر «ارنست كوستلر» با صدای رامتین خداپناهی كه سنگینی فضای سرد و سنگین دوران دیكتاتوری فرانكو را نشان می‌دهد. آنچه كتاب صوتی را جذاب می‌كند همین صداست.
 
چه ژانرهای برای کتاب گویا مناسب‌تر است؟
 
من فكر می‌كنم این اتفاق در حوزه داستان و رمان خیلی خوب است اگر چه در حوزه علوم انسانی هم موفق خواهد بود و خب وجود دارد. اما هنوز نمی‌دانم در رابطه با كتاب‌های علمی و فنی چه رویكردی می‌توان داشت. چیز غیر ممكنی وجود ندارد اما كار می‌برد و زمان كه قطعا آن‌را هم خواهیم داشت.
 
کتاب گویای غیرفارسی هم گوش می‌دهید؟

در حد چند كتاب داستان كودك شنیدم، دروغ نمی‌گویم گوش خیلی قوی برای شنیدن متون غیرفارسی ندارم. باید تقویت كنم. فقط در حد متن‌های كوتاه، این توانایی را دارم.
 
نكته آخر اینكه كتاب صوتی یا گویا در دوران قرنطینه بیشتر به خودش هویت بخشید و حتی عده  زیادی را با كتاب خواندن آشتی داده است. از همه مهم‌تر كتاب خوب خواندن فهم و درك ما را عوض می‌كند. این جمله معروف را همه می‌دانیم که «کسانی‌که تاریخ نمی‌دانند، محکوم به تکرار آن‌اند» این دانستن تاریخ از کجا میسر می‌شود؟ این روزها همه حتی مدعیان و روشنفکران هم ادای مطالعه را درمی‌آورند، در خانه‌هایشان کتابخانه دارند و بدون آن‌که برگی از تاریخ «ویل دورانت» را خوانده باشند، یک ردیف از ژست سالن پذیرایی‌شان ویل دورانت است. درحالی‌که همین افراد یک فهم کلی از تاریخ هم ندارند. من البته اینجا حساب کتاب‌دوستان و کتاب‌خوانان  و كتاب‌شنوان حرفه‌ای را جدا می‌کنم و اصلا صحبتی نمی‌کنم چون اهل کتاب اگر واقعی باشند از تفکر و رفتار با دیگران متفاوت‌اند. کسانی که مطالعه می‌کنند، به راحتی هر چیزی را نمی‌پذیرند و با دلیل جواب می‌دهند. امیدوارم خوانش كتاب (تصویری یا شنیداری) كم‌رنگ نشود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها