به مناسبت انتشار رمان «بریدگی» اثر تازه حسین قسامی که از سوی نشر بان منتشر شده است، در یادداشتی به معرفی این اثر پرداختهایم.
چند شخصیت، دو نقطه مشترک
داستان از باز کردن در خانهای شروع میشود که شهرام پرستش و همسرش، نگار که عروسکساز است، ساکن آن هستند. شهرام که استاد تاریخ است، در آن خانه به نحوی از انحا، که در انتهای داستان هم چگونگیاش را حتمی و قطعی نمیفهمیم، به قتل رسیده است و در کنار ناهید، زن بدکاره داستان، تبدیل میشود به نقطه مرکزی رمان. باقی داستان هم شامل وقایع قبل و بعد این قتل است که با شخصیتهای متفاوت تعریف میشود و بهگونهای با همان دو کانون اصلی قصه ارتباط مییابد.
روایات موازی
در این کتاب علاوه بر داستان نگار و شهرام، که با وجود کانون اصلی بودنشان سهم کوچکی از متن را به خود اختصاص دادهاند، قصههای دیگری هم جریان دارد. اولین آنها داستان مهشید، همسایه نگار و شهرام است که به مواد مخدر اعتیاد دارد. او یکی از کسانی است که به هر دو کانون داستان متصل است.
روایت دیگر قصه دکتر فتاح، دکتر اسفندیار و فریبا است. قصه فتاح و فریبا در سالهای پیش از انقلاب میگذرد. آنجا که آن دو عضو حزب توده هستند و برای براندازی حکومت تلاش میکنند. دکتر اسفندیار و فتاح نیز از طریق یکی دیگر از مرگهای داستان با یکدیگر ارتباط مییابند: قتل گلنار، دختربچهای که در کوه به دست یوزپلنگی که داستانش را سیگارفروشی برای فتاح میگوید. او هم که روزنامهنگاری موفق است، تشویق میشود بیشتر درباره یوزپلنگها تحقیق کند و در این راه با دکتر اسفندیاری آشنا میشود که کارش حفاظت از محیط زیست، خصوصا یوزپلنگهاست. او نیز پسری دارد که به دست مامور قلع و قمع سگها بهاشتباه کشته شده است.
شخصت تاثیرگذار دیگر داستان ناهید است. شخصیتی که تمام آدمهای داستان را با حضورش به هم پیوند میدهد. زنی بدکاره که همخوابه فتاح، ساقی مهشید، زندایی شهرام، و تسکیندهنده دردهای مجید، که عاشق دختری مسیحی است نیز هست.
طریق بسمل شدن
بریدگی را در یک جمله میتوان داستان مرگها تعریف کرد. مرگهایی که یا در جایجای کتاب اتفاق میافتد یا از زبان شخصیتهای داستان روایت میشوند. هرکدام از این مرگها و قتلها در خلال یکی از روایتهای موازی برای نشان دادن زخمها یا بهتر بگوییم، بریدگیهای روح و روان یکی از شخصتهای داستان تعریف میشود. بعد دیگر این مرگها دلیلی است برای ادامه زندگی یا ایجاد تغییری یا تولد پرسشی برای آن شخصیت تا در ادامه زندگیاش زیر سایه همان مرگ پیش برود و همیشه و همهجا با چراییاش همراه باشد.
مثلا داستان دختربچهای که به دست یوزپلنگ کشته میشود، روی زندگی پسرعمویش سایه میاندازد و او را وامیدارد تا با جمع کردن عکس یوزپلنگها همیشه به دنبال آن یوزی باشد که آن دختربچه را از هم دریده است.
همین الگو را میتوان در سایر بخشهای کتاب دید. میتوان گفت تشکیل یک هسته حول یک شخصیت، داشتن یک بنمایه عاطفی، چه از نوع پدر و پسری، چه دوستی و چه عاطفی، داستان یک مرگ و ارائه تصویر کوچکی از زندگی دیگران بعد از آن مرگ، شاکله تمام روایتهای بریدگی است.
اشاره و گریزها
اگر اهل دیدن فیلمهای ژانر وحشت باشید، حتما فیلم سینمایی آنابل را دیدهاید. داستان عروسکی که شیطان تسخیرش میکند. این عروسک دستبهدست میچرخد و قربانیان زیادی میگیرد.
اشاره به این فیلم و استفاده از ایدهاش یکی از قصههای قتل این کتاب را میسازد که در کنار داستان مجید روایت میشود. اشاره به تسخیرشده بودن احتمالی عروسکی که سعید که دوست مجید است، آن را نامزدش میدانسته توسط دختر مسیحی که معشوقه مجید است، رفتن مجید و معشوقهاش به کارخانهای که عروسک را ساخته است و از قضا نگار نیز در آن مشغول به کار است و اشاره همکار نگار به بیماری روانی او و این احتمال که ممکن است نگار قانل همسر خود باشد، انتهای داستان را به ابتدایش پیوند میزند و این فرضیه را در ذهن میآورد که شاید نگار نیز تسخیرشده عروسکی باشد که ساخته است و قتل شهرام نتیجه همین تسخیر است.
در انتها
به نظر میآید بریدگی یک عرصه برای آزمون و خطا است. آزمون و خطایی که ویژگیهای مثبت زیادی در کنار مشکلات اندکی دارد. توانایی نویسنده در پیوند دادن روایتهای متعدد کتاب به یکدیگر و حتی ساختن دو کانون مرکزی به جای یکی از نقاط قوت این کتاب است. اما همین ویژگی در انتهای کتاب قوتش را از دست میدهد و در پیوند زدن همان داستان عروسک تسخیرشده آنابل به اصل داستان و ایجاد یک رابطه بینامتنیت، ضعیف عمل میکند. چنانکه جایگزینی از آنابل جای اقتباس از این فیلم را میگیرد و همین است که این بخش از کتاب را برای خواننده تصنعی و غیرحرفهای جلوه میدهد. اشاره یک فرد مسیحی به تسخیرشده بودن عروسک، اشارات کشیش به این مسئله، گم شدن عروسک در مکان مرگ سعید و... دلیل بر تطابق نعلبهنعل این بخش از کتاب با فیلم آنابل است.
انتخاب
اگر علاقهمند به خواندن داستانهایی هستید که بنمایه آن عنصر تکرار مفاهیم، اتفاقات و سنبلها باشد، بریدگی یک نمونه ایرانی نسبتا موفق است. این کتاب میتواند سرمشقی برای نویسندگانی باشد که قصد دارند سبکی مشابه بریدگی را برای نوشتن انتخاب کنند.
بریدگی را حسین قسامی نوشته است و نشر بان در سال 1399 آن را در 119 صفحه و با قیمت 22 تومان منتشر کرده است.
نظر شما