خاطرات مکتوب آزادگان در ایام الله دهه فجر روایت شد
اجرای تئاتر در دوران اسارت راهکاری برای درمان افسردگی اُسرا بود
محمدرضا اکبرنیا و باقر عباسی در نشست «خاطرات مکتوب آزادگان در ایام الله دهه فجر» به موضوع تئاتر در دوران اسارت پرداختند و بیان کردند که اجرای نمایش در این دوران تلخ راهکاری برای درمان افسردگی و رهایی از فشارهای روانی در اردوگاههای عراقی بود.
در این نشست سخنرانان بیشتر به موضوع تئاتر در دوران اسارت پرداختند و اجرای نمایش در این دوران تلخ را راهکاری برای درمان افسردگی و رهایی از فشارهای روانی در اردوگاههای عراقی میدانستند. اسرای هنرمند، تئاتر در دوران اسارت را از نظر ساختاری به سه بخش تاریخی، طنز و درام تقسیم میکردند و از نظر اجرا نیز به دو بخش آسایشگاهی و اردوگاهی تنظیم میشد.
باقر عباسی در ابتدای سخنانش گفت: پس از ورود به اردوگاه در سال 1360 احساس کردم وضعیت روحی بچهها خوب نیست و باید راهی برای خلاص شدن از این وضعیت پیدا کنم. با همکاری برخی از علاقهمندان به تئاتر، تصمیم گرفتیم به نحوی بچهها را بخندانیم و روحیه آنها را بالاببریم. به مرور کار را ادامه دادیم و کار تئاتر شکل رسمی پیدا کرد. بعد از آن در اردوگاههای بعدی این راه ادامه یافت.
وی افزود: در زمان اسارت بچهها تحت فشارهای مختلفی از نیروهای عراقی بودند و تماشای تئاتر علاوه بر سرگرمی آنها در آموزش بسیاری از مفاهیم هم موثر بود. ما دو مشکل اساسی داشتیم اول برخورد ماموران زندان با اهالی تئاتر بود. اگر میفهمیدند نمایشی اجرا میشود سختترین مجازات را درنظر میگرفتند. به همین دلیل کار نمایش در اسارت مخفیانه و با بهرهگیری از گروهی از نگهبانان انجام میشد.
این آزاده ادامه داد: دومین موضوع کمبود امکانات بود. برای نوشتن سناریوی نمایشها، کاغذ و خودکاری برای نوشتن نبود و دیالوگها زبان به زبان تمرین میشد. من دیالوگ را میگفتم و کسی که قرار بود نقش را بازی کند دیالوگ را حفظ میکرد. بعدها زرورق پاکت سیگار عراقی، کاغذ کیسههای سیمان، کاغذی که گوشت را لای آن میپیچیدند و هر کاغذی که گیرمان میآمد را جمع میکردیم و از آنها استفاده می شد. برای نوشتن هم با ذغال مدادهای ریز درست میکردیم. با ورود کارکنان صلیب سرخ، به مرور دفتر و خودکار به ما دادند و مشکلات تا حدودی حل شد. هرچند اگر عراقیها می فهمیدند که کاغذ و خودکار داریم برخورد شدیدی با ما میکردند.
عباسی به نحوه برگزاری تئاترها نیز اشاره کرد و گفت: نحوه برگزاری تئاتر متفاوت بود. برخی تئاترها هفتهای یکبار یا دوبار در آسایشگاه اجرا میشدند که دکور خاصی نداشتند. برخی آثار برای مناسبتهای مختلف ملی و مذهبی آماده میشدند و برخی تئاترهای ویژه هم داشتیم که در عید نوروز که سه روز تعطیل بودیم انجام میگرفت. در این ایام سعی میکردیم تئاترهای باکیفیت را روی صحنه ببریم.
وی به تئاتر در دهه فجر هم اشاره کرد و گفت: برگزاری تئاتر در ایام دهه فجر نیز بسیار کار سختی بود. برخی از تئاترهای انقلاب که میخواستیم بخشهایی از کشته شدن مردم را در میدان ژاله به تصویر بکشیم باید از زیر ذرهبین رد میشدیم. الان تئاترها در دو یا سه پرده انجام میشود، ما باید در 22 پرده برگزار میکردیم و گاهی از صبح تا عصر برگزاری این تئاترها طول میکشید زیرا با آمدن نیروهای عراقی برگزاری اجرا قطع میشد و به وقت دیگری موکول میشد.
اکبرنیا نیز در ادامه گفت: وقتی جنگ شروع شد، من سیزده ساله بودم و خیلی دوست داشتم که به جبهه بیایم اما مسئولان چنین اجازهای به من نمیدادند. بعدتر با اجازه پدرم به جبهه رفتم. در بهمن سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی، به همراه تعدادی از دوستانم به اسارت نیروهای دشمن درآمدیم. بیش از هفت سال و نیم را در 4 اردوگاه عراقی گذراندم.
اکبرنیا ادامه داد: دوران اسارت غیرقابل باور بود و ما حتی نمیتوانستیم از آسایشگاه بیرون بیاییم اما توانستیم با سختیهای طاقتفرسای اسارت کنار بیاییم و با برگزاری تئاترهایی که گاهی جنبه طنز داشت نشاط و روحیه اسرا را تا مدتی حفظ کنیم. ما در اسارت برگزاری بخشی از کارهای فرهنگی را به عهده داشتیم و با برگزاری نمایش، مسابقات فرهنگی و ورزشی توانستیم در اسارت دوام بیاوریم.
وی بیان کرد: اوج برگزاری تئاتر در در دهه فجر انقلاب اسلامی بود و برنامهها را در اوج کمبود امکانات باکیفیت اجرا میکردیم. تئاترها را به صورت اردوگاهی و آسایشگاهی برگزار میکردیم و زمان در اجرا بسیار مهم بود و باید از لحظه به لحظه و ثانبهها بهرهبرداری میکردیم. حمامهای اسارت معمولا خالی بود و برنامههای نمایش را آنجا برگزار میکردیم و از پتو برای نصب پرده نمایش استفاده میکردیم.
این آزاده افزود: مشکل دیگری که ما داشتیم کمبود خودکار بود. خود عراقیها هیچگونه خودکار و قلمی به ما نمی دادند و ما فقط میتوانستیم از صلیب سرخ خودکار بگیریم و با توجه حجم استفاده از این خودکارها، جوهر آنها به زودی به اتمام میرسید. برای رفع این مشکل و برای به دست آوردن جوهر خودکارها، تعدادی از بچههای خلاق و مبتکر اردوگاه دست به کار شدند و با استفاده از دودههایی که در جداره دودکش حمام باقی میماند و اضافه کردن مقداری نفت به آنها، جوهر مشکی و با استفاده از برگ گلهای که اطراف باغچه سبزیجات کاشته شده بود، جوهر آبی برای خودکارها درست کردند و این ابتکارات باعث شد که از لحاظ امکانات نوشتاری به خودکفایی برسیم.
وی در پایان سخنانش به کرونا و شرایطی که د رجامعه بهوجود آمده نیز اشاره کرد و گفت: باید از دوران اسارت درس بگیریم و در این روزهایی که قرار گرفتهایم این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم و این روزهایی که ما را دچار اضمحلال کرده است موقعیت جدیدی برای خودمان بهوجود بیاوریم تا بتوانیم این روزهایی که با کرونا دست و پنجه نرم میکنیم آسانتر بگذرانیم.
نظر شما