گفتوگو با انشاءالله رحمتی درباره ضعف تحقیقات و تالیفات علوم انسانی
معاصرت در تالیفات علوم انسانی وجود ندارد/ چرا گفتوگو نمیکنیم؟
به گفته انشاءالله رحمتی، یکی از ضعفهای تالیفات علوم انسانی این است که کمتر وارد گفتوگو شدهایم و به همین دلیل معاصرتی هم در این تالیفات وجود ندارد. بنابراین در بهترین حالت تکرار مطالبی بوده که در گذشته تالیف شدهاند و یک حالت رقیق شده و ضعیف مطالبی است که در سنت خودمان از قدیم مطرح بوده است.
تحقیقات علوم انسانی در سالهای اخیر با ضعفهایی همراه بوده و در برخی موارد ترجمهها گوی سبقت را ربودهاند. به عقیده شما چرا این مسئله در علوم انسانی رخ داده و هم در تالیف و هم در ترجمه دچار ضعف هستیم؟
به نظرم تالیفهای خوب مبتنی بر مواد و مطالب اولیه است که باید در اختیار مولفان قرار گیرد. فکر میکنم که این قوت را در ترجمه نداشته باشیم؛ به خصوص در علومی که علوم عاریتی هستند و در قسمتهای دیگری از دنیا مطرح شدهاند؛ اما مسئله این است تا دانش کافی را در اختیار نگیریم تالیف به جایی نمیرسد. برای مثال در حوزه فلسفه دین ما با حجم انبوهی از مطالب مواجه هستیم و این موضوع باعث میشود بتوانیم سنت خود را بازخوانی کنیم. در نشست «گفتوگو و معاصرت» _ که بر اساس کتاب «گفتوگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی» نوشته حمید طالبزاده برگزار شد _ کارشناسان در این موضوع اشتراک نظر داشتند که سنت اسلامی ما باید بتواند با حوزههای دیگر وارد گفتوگو شود اگر وارد گفتوگو نشود، معاصرتی وجود نخواهد داشت. معتقدیم که باید این گفتوگو انجام شود و شرط اول گفتوگو این است که بدانیم تا به امروز چه گذشته است. وقتی این گفتوگو اتفاق افتاد قطعا حاصل این گفتوگو تالیفهایی است که خواهینخواهی آثار ارزشمندی میشود. به عقیده من مشکل اصلی تالیفات ما این است کمتر وارد گفتوگو شدهایم و به همین دلیل معاصرتی هم در این تالیفات وجود ندارد. بنابراین در بهترین حالت تکرار مطالبی بوده که در گذشته تالیف شدهاند و یک حالت رقیق شده و ضعیف مطالبی است که در سنت خودمان از قدیم مطرح بوده است.
سه چیز را باید برای تالیف خوب رعایت کنیم؛ نخست اینکه آنچه در دنیا اتفاق افتاده به درستی در اختیار بگیریم که از طریق ترجمههای خوب میسر میشود؛ پس از آن وارد گفتوگو شویم و آن معاصرتی که لازم است و به همراه آن تالیفهای قوی شکل بگیرد.
دکتر سارا شریعتی تعبیری دارد که ما «سنت مخالفخوانی را از دست دادهایم». در شبکههای اجتماعی هم شاهد این بودهایم که دو استاد پیشکسوت دانشگاه با هم وارد گفتوگو شدند و این گفتوگو در نهایت به یک جر و بحث کشیده شد. این عدم گفتوگو به عقیده شما از کجا ناشی میشود که هنوز هم استادان طراز اول علوم انسانی ما زمانی که در مقابل هم مینشینند نمیتوانند یک فضای گفتوگویی ایجاد کنند؟
شاید اصلیترین دلیل آن این است که تفاوتی میان گفتوگوی سیاسی و گفتوگوی علمی قائل نیستیم. چون جنس گفتوگوی علمی «صناعت برهان» است. ما باید با «صناعت برهان» گفتوگو کنیم، نه «صناعت جدل»؛ هدف از گفتوگو در برهان اثبات خصم نیست بلکه رسیدن به یقین است. اگر هدف از گفتوگو اثبات خصم باشد معمولا به جایی نمیرسد. برای مثال اگر نتوانیم خصم را مجاب کنیم گفتوگو را پایان میدهیم. ولی زمانی گفتوگو میکنیم که حقیقت برایمان آشکار میشود و هر مقدار از حقیقت که برایمان آشکار شد مغتنم است.
در اینجا مهم این است ما باید با نگاه برهانی حقیقت را پیش ببریم و نمونههای معیار را برای گفتوگو سرلوحه کار قرار دهیم؛ گفتوگوهایی در سنت معاصر ما تحت عنوان «حلقه تاویل» اتفاق افتاد و آن گفتوگوهای مرحوم علامه طباطبایی و هانری کربن است. برکات آن نوعی مواجهه غرب و شرق است و آنجا تصور میکنم گفتوگوها با هدف کشف حقیقت و نگاه برهانی پیش رفت.
به عقیده شما یکی از مهمترین دلیل آن این نیست که فرهنگ نقادی در جامعه علوم انسانی وجود ندارد؟
فرهنگ نقادی از برهان ناشی میشود. به دنبال کشف حقیقت که باشیم نقدها در مسیر صحیحی قرار میگیرد. متاسفانه ما نقد را با کوبیدن و اسکات خصم اشتباه میگیریم در حالیکه وقتی نقد میکنیم هدف نقد، نقد دیگری نیست و در درجه اول باید خودمان را نقد کنیم. نقد گاهی یک طرفه است؛ برای مثال فردی کار علمی انجام داده است بهترین نقاد کار خودش است. اگر من بهترین نقاد خودم هستم و دیگری هم که من را نقد میکند کمک بزرگی به منِ نویسنده کرده است که کارم اصلاح شود و در حقیقت یاور من است. اگر من خودم را عاری از نقد بدانم نقد دیگری را مزاحمت تلقب میکنم و با او وارد گفتوگو نمیشوم و منتقد هم اینگونه نگاه کند که هدف از نقد کردن یاد گرفتن است و نه تخریب کردن. به همین دلیل همیشه گفتهاند فهم بر نقد مقدم است. ابتدا باید فهمی شکل بگیرد و نقد بعد از آن صورت بگیرد. اما خیلی وقتها نقدها به جایی نمیرسند و این مقوله در لایههای ظاهری صرفا دیده میشود. به لحاظ بنیاد فلسفی نقد باید به این نکته داشته باشیم که فهم و درک مهمتر از نقد است.
و آیا این موضوع منجر به تکرار و موازیکاری آثار میشود؟ گاهی کتابهایی در قالب مجموعه مقالاتی منتشر میشود که اصلا کتاب نیست بلکه برای ارتقای دانشگاهی صورت میگیرد.
مقصود من آنجایی است که کار به صورت سالم با هدف خلق کتاب پیش میرود. موضوع کتابسازی در واقع یک آسیب است که باید در مقابل آن ایستاد.
در پایان درباره تازهترین آثاری که در دست داشتهاید صحبت بفرمایید.
در این سالها روی سه مجموعه کار کردهام؛ چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلامِ ایرانی که این کتاب اثر هانری کُربن است که در زبان فرانسه در چهار جلد منتشر شده است و شاهکار اسلامشناسی مغربزمین به شمار میرود. زمانی که این کتاب به فارسی منتشر شد سه جلد اول آن هماهنگ با متن اصلی بود و جلد چهارم به دلیل تفصیل در دو بخش (اول و دوم) انتشار یافت. هماکنون پنج جلد آن به زبان فارسی انتشار یافته و میتوان گفت کار این مجموعه نیز هماکنون به پایان رسیده است.
این کتاب همراه با پیشگفتارهای مفصل برای جلدهای مختلف و شرح و توضیحاتی که به صورت پانوشت است، انتشار یافته و کار روی این مجموعه یک دهه به طول انجامید.
مجموعه دیگری که امسال دو جلد از آن منتشر شد و انتشار آن ادامه دارد «مجموعه دانشنامه فلسفه» است. مبنای اصلی این دانشنامه، اثری با همین نام ویراسته پُل ادواردز است که به زبان انگلیسی نوشته شده و یک دایرهالمعارف بسیار معروف در این زبان است و عمدتا هم با شیوه فلسفیِ تحلیلی نگارش شده است. چاپ سوم جلد اول این مجموعه که «دانشنامه فلسفه اخلاق» است امسال منتشر شده که همه مقالات دانشنامه فلسفه را شامل میشود. اما علاوه بر آن امسال دو جلد دیگر از این دانشنامه منتشر شد که یکی دانشنامه زیباییشناسی و فلسفه هنر است که مقالات زیباییشناسی و فلسفه هنر از همان دایرهالمعارف گزینش شده بود و مقالاتی نیز درباره حکمت هنر اسلامی و هنر دینی به آن اضافه شد و این مقالات اخیر نیز یا ترجمه است و یا تالیف.
تازهترین کتابی که در همین ایام منتشر شده «دانشنامه فلسفه دین» است که در آن عمده مقالات دانشنامه پل ادواردز گزینش شده و قریب سی مقاله به صورت ترجمه و تالیف اضافه شده و سعی کردم این متن بومی شده به چاپ برسد و دانشجویان و استادانی که در فلسفه دین مشغول هستند بین مباحث فلسفه تحلیلی و با آن چه در مباحث اسلامی دیده میشود بتوانند تطبیق و مقایسه انجام دهند و این آثار از سوی نشر سوفیا راهی بازار نشر خواهد شد.
مجموعه سومی که در حال انتشار است «تفسیر معاصرانه قرآن کریم» است و در سال ۳۰۱۵ در آمریکا زیر نظر سید حسین نصر منتشر شد. کار ترجمه و تحقیق فارسی نیز آغاز و جلد یکم منتشر شده است و تصور میکنم در ده جلد منتشر شود.
نظر شما