مجموعه شعر «خنده غمگینترت میکند»، اثر بختیار علی با ترجمه مریوان حلبچهای از سوی نشر ثالث راهی بازار نشر شده است.
اگرچه بختیار علی سرودن شعر را از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی و در نوجوانی آغازکرد، اما ١٩٨٣ با شعر بلند «میهن» و سپس با قصیدههایی همچون «فریادهای اهریمن»، «گناه»، «قصیدههای بازگشت»، «دروازهها»، «کارناوال عشق» و «جلاد» به اوج کار و بلندای شهرت خود رسید، تا آنجا که آثارش را منتقدان و اهل قلم ستودند.
تحولی که بختیار علی در شعر کردی به وجود آورد چنان بود که حتی شیرکو بیکس بارها در ستایش او سخن گفت و فاضل ثامر منتقد بزرگ عرب در نیمه دوم دهه هشتاد به عنوان پدیده نو در شرق از او یاد کرد. هرچند به دلیل سانسور شدید حزب بعث بخصوص درباره شاعران و نویسندگان کرد و همچنین فعالیتهای خود بختیار علی علیه حزب بعث که به ممنوعالقلم شدنش منجر شد، بیش از یک دهه و تا بعد از قیام مردمی ١٩٩١ کردستان عراق جز یک مقاله هیچ اثری از او چاپ نشد.
بختیار علی با شروع جنگ ایران و عراق در ١٩٨٠ به ایران آمد و در کرج ساکن شد. این مهاجرت باب آشنایی با زبان و ادبیات فارسی را به رویش گشود، مدتی بعد دوباره به کردستان بازگشت. نیمه دوم دهه هشتاد میلادی مجدد به ایران مهاجرت کرد. پس از قیام مردمی کردستان و سرنگونی دولت بعث در منطقه اقلیم کردستان در ١٩٩١ به همراه تنی چند از دوستان نویسندهاش اولین شماره از مجله «آزادی» را در زیرزمین خانهاش چاپ و منتشر کرد که حرکتی تازه و نوین در نشریات کرد آن سالها به شمار میرفت. با آغاز جنگ داخلی بین احزاب کرد، بختیار علی و همنسلانش که پس از سقوط دولت صدام در اقلیم کردستان امید زیادی به آینده نداشتند سرخورده از آنچه رخ داده بود، تن به مهاجرت دادند. او در ١٩٩٤ به سوریه مهاجرت کرد و پس از نه ماه اقامت در آنجا، ١٩٩٥ به آلمان و شهر فرانکفورت رفت و در ١٩٩٩ مقیم کلن شد که تا امروز نیز ادامه دارد.
درباره ویژگی اشعار این شاعر و نویسنده کرد باید گفت که اشعار بختیار علی، قیامی علیه شعر ساده و سیاستزده رایج در فضای ادبی دهه هفتاد و هشتاد میلادی عراق به شمار میرود. او در زمان زمامداری حزب بعث نه فقط آزادی و کرامت انسانها را در معرض خطر سرکوب از سوی دیکتاتوری میدید که زبان، اصلیترین ابزار در اختیار نویسنده و نماد هویتی سرزمینش را نیز در آستانه نابودی یافت. از آنجا که در اندیشه بختیار علی وضعیت ادبیات هرگز از وضعیت عمومی انسانها جدا نیست لذا در اشعارش همواره در پی طرح پرسشهای نوین فلسفی و هستیشناسانه است تا از این راه رابطه فرد درهمشکسته از ظلم را با هستی و پیرامونش به تصویر بکشد.
مجموعه شعر «خنده غمگینترت میکند» که تجربهای متفاوت در ساحت شعر کردی به شمار میرود، دو دهه پیش سروده و در سال 2003 منتشر و با استقبال فراوان منتقدان و خوانندگان مواجه شد. اکنون ترجمه فارسی این کتاب همراه با سه مجموعه شعر مستقل دیگر از بختیار علی (که بزودی انتشار خواهد یافت) همگی با نظارت خود شاعر و با مقایسه موبهموی متن کردی با فارسی ترجمه شده است.
شعرهای این مجموعه بسیار بلند هستند و در یکی از اشعار این کتاب میخوانیم:
«پیادهروهای طلایی تو، روزی زیباترین منزل ما بود.
دیوار کاخهای تو، جای سپید یادگاریهایمان بود.
هر لحظه میخواستیم یار بگیریم،
با تبسم عشق میآمدیم سر راههای سرد تو.
هرگاه میخواستیم بجنگیم،
چاقو در دست به زیر چراغهای غمگین تو میآمدیم
با دستکش از میان دکانهای تو پروانههای خدایی صید میکردیم.
با آه از سر کوچههای تو دست به سوی ستاره میبردیم.
چون تو یخ میشدی، ما آتش میگرفتیم. تو که بهار میشدی، ما دیوانه میشدیم
روی آن پیادهروهای سفت و سخت لاله میرویاندیم، نسترن میرویاندیم، گل ختمی میکاشتیم.
ای خیابان کودکی من تو کجایی؟
چرا چون ایمانی کهن که از گور جنگجویان برخاسته باشد زنده نمیشوی.
کار تو این است که روی بستر مرگ روحمان را یاری رسانی.
چرا مثل مردهای که به ما مهر میورزد از این عکس برنمیخیزی.
چرا بیرون نمیآیی از خیال، چرا بیرون نمیآیی از وهم، چرا از یادگار برنمیآیی. تا کی در وجدانمان مثل خیابانی پر خواب و افسانه به سوی دوردست میروی.
تا کی به دریا میروی و ما را نمیبری، چرا به سراب میرسی و به ما نه؟
کار تو این است که پرندگان خیالی خویش را رها کنی.
کار تو این است که از پیریمان بالا روی، ناامیدیمان را برافکنی، غریبیمان را بزدایی.
ای پیادهروهای طلایی دور،
شبی زیباترین لانۀ ما بودی، اکنون مثل کسی که با طنابی نازک، به دهانۀ آتشفشان صعود کند، حالا مانند کسی که در آخرین نفسهای آخرین نمایش، آخرین جمله را بگوید، واپسین منظره هویدا شود، به کوچۀ پیری صعود میکنیم و صبح اینجا نیستیم. کار تو این است، پرنده را ببخشی، به ما برگ عطا کنی که بمانیم. میمیریم و به یاد شادیات نمیرسیم، اما میدانیم بیتو هیچیم، بیتو نمیرویم، بیتو نمیرسیم.»
مجموعه شعر «خنده غمگینترت میکند»، اثر بختیارعلی با ترجمه مریوان حلبچهای در 94 صفحه و بهبهای 25 هزار تومان از سوی نشر ثالث راهی بازار نشر شد.
نظر شما