این در حالی است که زبان مادری که همان زبان قومی و اولین زبانی است که کودک به آن تکلم میکند، دربردارنده هویت شخصی، اجتماعی و فرهنگی اوست و یکی از موثرترین راهها در حفظ خردهفرهنگها و اصالت زبانی اقوام مختلف به شمار میرود. در حقیقت میراث زنده و شفافی برای انعکاس هویت و تعلق خاطر افراد به فرهنگ بومی و زادبومشان بهشمار میرود. استان بوشهر نیز که بر فراز خلیج زیبای فارس گسترده شده است، لهجهها و گویشهای خوشبیان و منحصربهفردی در خود جای داده است كه هنوز در نقاط روستای بهویژه از سوی سالخوردگان کاربرد دارند اما در زبان نسل جوانتر به دلایلی کمفروغ شدهاند.
الهه غریبزاده، نویسنده و پژوهشگر بوشهری و استاد زبانشناسی در گفتوگویی با خبرنگار ایبنا با بیان اینکه زبان مادری معرف بخش مهمی از خردهفرهنگها و هویت و اصالت ماست که صحبت کردن با آن، نه تنها چیزی از اعتبار ما نمیکاهد بلکه نشانگر عزت نفس و فخامت زبانی است که اجداد ما به آن سخن میگفتند، از اینکه امروز زبان بومی ما که همان زبان مادری است تحت تاثیر ترویج و رشد فزاینده زندگی شهری دارد از زبان و مکالمات روزمره ما حذف میشود، اظهار تاسف کرد.
وی گفت: شاید دلیل این معضل فرهنگی تصور غلطی است که متاسفانه در میان امروزیها جان گرفته است؛ تصوری که معرف این نگرش غلط است که استفاده از الفاظ و اصطلاحات زبان مادری در عصر حاضر بیکلاسی و موجب تحقیر شناسایی ابعاد زیباشناختی زبان مادری است.
غریبزاده ادامه داد: البته در برخی از اقوام، زبان مادری همچنان محبوبیت و اصالت خود را حفظ کرده است برای مثال، زبان ترکی، کردی و بلوچ و... خوشبختانه در بیشتر این نقاط در مدارس به همین زبانها امر آموزش، دارد محقق میشود. بدیهی است انکار زبان مادری برابری دارد با انکار هویت و اصالت اندیشه و فرهنگمان. بنابراین نباید اجازه بدهیم که هیچ تصور غلطی باعث کمفروغ شدن یا انزوای زبان مادری شود.
وی در ادامه به زبانهای ایرانی اشاره و تصریح کرد: زبانهای ایرانی با توجه به معیارهای اولیه برونزبانی و بهطور قراردادی به سه دوره تقسیم کردهاند که شامل زبانهای ایرانی باستان (اوستا- فارسی باستان- سکایی- مادی- پارتی- آراخوسیایی) و زبانهای ایرانی میانه (بلخی- سکایی- سغدی- خوارزمی (از گروه میانه شرقی) و فارسی میانه کتیبهایی و فارسی میانه پهلوی و فارسی میانه ترفانی و فارسی میانه اشکانی) و زبانهای ایرانی نو (پشتو، کردی، آسی، بلوچی، دری، معیار و...) است.
نویسنده کتاب «گویشنامه جنوب از بوشهر تا لارستان» افزود: زبانهای ایرانی نو زبانهایی هستند که پس از فتح ایران به دست مسلمانان در سال 31ق/651 م، بهتدریج در مناطق مختلف پدیدار شدند و با آنکه برخی از آنها همزمان با برخی از زبانهای ایرانی میانه رایج بودند، از لحاظ ساختاری تحولهایی در آنها مشاهده میشود که آنها را از زبانهای ایرانی میانه متمایز میسازد، مهمترین و متداولترین زبان ایرانی نو، فارسی دری است. دیگر زبانها و گویشهای ایرانی نو را که شمارشان به صدها میرسد، بر پایه قرابتهای ساختاری و جغرافیایی به دو گروه غربی و شرقی تقسیم میکنند (تاریخ زبانهای ایرانی).
غریبزاده ادامه داد: از نظر تاریخی، زبان ایرانی نو، مانند هر اصطلاحی که برای تعریف یک دوره زبانی بهکار میدهد، از منظر جامعهشناسی زبان با تأکید بر زبان یا زبانهای غالب تعیین میشود که در مورد ایرانی نو، فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در سده هفتم میلادی و سدههای بعدی اسلامی شدن نواحی ایرانی زبان، زمینه پیدایش فارسی نو را بهعنوان زبان جدید غالب از لحاظ فرهنگی، از میان مجموعه پیچیدهای از چند زبان فراهم آورده شد. نگارش ایرانی نو در سده نهم میلادی آغاز میشود. انبوه متون فارسی دری که تاریخشان از سده دهم میلادی تا سده دوازدهم میلادی است و عمدتا، ولی نه منحصرا، در شمال شرقی و آسیای مرکزی پدید آمدهاند، شواهد کافی از تفاوتهای گویشی به دست میدهند که بسیاری از آنها ناشی از گویشهای محلی غیرفارسی است.
وی گفت: مقوله گویشهای زبان ایرانی نو بسیار گسترده و طولانی است، از اینرو برای جلوگیری از طولانی شدن بحث در این مجال تنها به گویشهای رایج در جنوب غرب ایران، یعنی نقطهای که استان بوشهر قرار دارد اشاره میکنم. در این منقطه شاخصترین گویشها شامل الف) سیونَدی؛ ب) گویشهای استان فارس و برخی از مناطق همجوار آن نظیر اردكانی، بورنجانی، خُلّاری، دشتستانی، دوانی، سُمغانی، شیرازی كهن، كازرونی كهن، كَلاتی، كُندازی، ماسَرمی، ...؛ ج) گویشهای لری: بختیاری، فِیلی، كهگیلویهای، گیانی، لری ممسنی،... میشود که از گویشهای شیرازی كهن اشعاری از شمس پُسِ ناصر و شاه داعی شیرازی و نیز واژههایی در آثار بزرگانی چون سعدی و حافظ بر جای مانده است. از گویش كازرونی كهن تنها چند قطعه در كتابهای فردوس المرشدیه و مرصدالاحرار در شرح حال و سخنان ابواسحق كازرونی، صوفی معروف قرن پنجم هجری، یافت شده است. از گویش لری كهن تنها یك متن كوتاه متعلق به پیش از سدهی یازدهم هجری شناسایی شده است.
غریبزاده در ادامه با اشاره به اینکه البته گویشهای جنوب شرقی شامل گویش لارستانی از نظر آوایی و معنایی در زبان مردم جنوب نمود پررنگی دارد، یادآور شد: البته بهتر است که گفته شود که این گویش (شامل گویشهای اَرَدی، اِوَزی، بستَكی، بَنارویهای، بیخویی، خُنجی، فِداغی، فیشوَری، گِراشی و لاری) بر زیبایی تکلم و قرابت لهجه با گویشهای استان بوشهر گویش بوشهری، دشتستانی، بوشکانی و آبپخش تاثیر داشته است.
این پژوهشگر بوشهری در ادامه گفتههای خود به اتیمولوژی که مبحث مهمی در زبان شناسی بهشمار میرود، اشاره و تصریح کرد: امروزه اتیمولوژی تاریخ یک واژه است از قدیمترین زمان کاربرد آن تا زمان نوشتن تاریخ آن واژه هم از لحاظ لفظ و هم از لحاظ معنی. در هر زبان واژههایی در زمانی معین از رواج میافتند اتیمولوژی اینگونه واژهها تاریخ آنهاست. بنابراین ریشهشناسی علمی است که به کمک آن فرهنگ تاریخی نوشته میشود.
وی ادامه داد: هدف اصلی ریشهشناسی عبارت از شناختن و نشان دادن راههایی است که ما از طریق آنها تحولات لغوی را پیجویی میکنیم. با پیدایش اینگونه گرایشها بود که افقهای جدیدی در زمینه ریشهشناسی پدید آمد. بنیادگذاران نحلههای نوین و پیروان آنها توجه خود را به مسائل تازهی دیگری معطوف داشتند. با بزرگ قلمداد کردن اهمیت وجه اشتقاقهای عامیانه، که قبلا بدانها بهعنوان تأویلهای لغوی غلط نگریسته میشد، با توجه دقیق به صور گویشی واژگان، با استفاده از دستاوردهای قابل ملاحظه در حیطهی جغرافیای زبانی و با بررسیهای موشکافانه در مباحث مربوط به برخورد زبانها، لغات دخیل، نام آواها، مترادفات، کلمات هم آوا، واژههای چند معنایی و بالاخره با توجه، به عوامل روانشناختی و نمادپردازی، ابداعاتی به وجود آوردند و به بحث دربارهی موضوعاتی نوبنیاد پرداختند.
مولف کتاب «میراث جلوهای از تاریخ» در ادامه توضیح داد: از همین رو، از صد سال پیش تا امروز، همه محققانی که بهنحوی از انحا با فرهنگ و زبانهای ایرانی سر و کار داشتهاند و نیز همه پژوهندگان زبانشناسی تاریخی و تطبیقی در حیطه زبانهای هند و اروپایی، بر سر یک نکته هم داستان بوده و هستند و آن هم این است که تدوین فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی یک ضرورت علمی عاجل است و اهتمام برای برطرف کردن این کاستی بزرگ از اهم خویشکاریهای ایرانشناسان محسوب میشود.
غریبزاده در پایان یادآور شد: زبان مادری قدرتمندترین ابزار بشر در حفظ میراث ملموس و ناملموس است، بیشک کمرنگ شدن آن برابر با کمرنگ شدن تنوع فرهنگی جهان است و با ناپدید شدن این زبان، یک سنت، یک حافظه، یک میراث فرهنگی و تفکر نیز ناپدید میشود. پس برای حفظ این زبان فاخر و دارای اصالت عزم خود را جزم کنیم و از آموزش آن به کودکانمان خجالت نکشیم و آنها را در سخن گفتن به این زبان تشویق و ترغیب کنیم تا هویت فرهنگی و میراث تفکری خویش را پاس بداریم.
نظر شما