لطفالله نبوی میگوید: ابوعلی سینا دو نظریه استنتاجی جدید در تاریخ منطق شناسایی کرده که هیچ سابقهای در سنت یونانی ارسطو و رواقیان نداشته و از ابداعات تاسیسی - استنتاجی ابنسینا محسوب میشود.
نبوی گفت: منطق، علم استدلال و استنتاج است و در شناسایی و تمایز مکاتب منطقی به ویژه در تاریخ منطق همواره باید به این نکته مهم توجه داشت. «ایمره لاکاتوش» روششناس و فیلسوف بزرگ قرن بیستم میگوید: فلسفه علم بدون تاریخ علم بیمحتوا و تهی است. در فلسفه علم همواره باید به تاریخ علم توجه کرد. تاریخ علم بدون فلسفه علم نابینا و کور است. اگر میخواهیم تاریخ منطق را گزارش کنیم و بگوییم در جهان اسلام مکتب جدیدی طرح و ابداع شده است باید توجه کنیم که موضوع علم منطق چیست؟
وی افزود: اگر بخواهیم میراث منطقی جهان اسلام را با منطق ارسطویی و رواقیمگاری مقایسه کنیم باید بدانیم که منطق ارسطویی در مقوله استنتاج پایهگذار منطق حملی است و منطق رواقیمگاری در مقوله استنتاج پایهگذار منطق شرطی است. همه قیاسات استثنایی به رواقیون برمیگردد و همه صور ضروب حملی و قیاسات حملی به ارسطو برمیگردد. اگر در مقوله استنتاج میراث منطقی جهان اسلام در مقام ترجمه و نشر منطق یونان علاوه بر ترجمه و نشر، تقریر و تحریر، تنظیم و تنقیح، تشریح و تبیین، تفریح و تفصیلی نسبت به میراث یونان یا فراتر از آن صورت گرفته باشد آیا میتوانیم بگوییم مکتب منطقی جدیدی ظهور پیدا کرده است؟
نبوی ادامه داد: نظریه قیاس اقترانی شرطی و نظریه موجهات زمانی دو نظریه مهم در میراث ابن سینا است. ابن سینا خود بر این ابداع خود در حوزه نظریه قیاس اقترانی شرطی تاکید بلیغی دارد و دایما و کرارا در کتابهای خود تاکید میکند که این ابداع تاسیس و تاثیل من است و من پایهگذار آن بودهام. وی در کتاب دانشنامه علایی به زبان فارسی دری مینویسد: «یکی قیاسی است از جمله قیاسهای اقترانی غریب که من بیرون آوردم. من استخراج کردم من طراحی کردم من ابداع کردم.» و در جای دیگر در اشارات و تنبیهات عبارتی به زبان عربی دارد و میگوید: عموم منطقدانان تنها به ذکر قیاس حملی پرداختند (منظور منطقدانان ارسطویی است) و قیاس شرطی را نیز در قیاسهای استثنایی منحصر دیدند (قیاسات استثنایی میراث رواقیون است) و اشاره میکند به میراث ارسطو و میراث رواقیون.
وی افزود: قیاس اقترانی گاهی تنها از قضایای حملیه و گاهی تنها از قضایای شرطی و گاهی از هر دو تشکیل میشود و این بخش جدید است. میتواند قضایای اقترانی ناظر بر شرطی باشد، شرطی هم میتواند متصله و یا منفصله باشد و اقترانی نیز از یک شرطی و حملی تشکیل شده باشد. این همان قیاس اقترانی غریب است که بعدها نامش قیاس اقترانی شرطی میشود. ابن سینا بر ابداع تاسیس استنتاجی خود در مقوله قیاس اقترانی شرطی تاکید بلیغ و تصریح بسیار بارزی دارد. باید توجه داشت که در مرحله اول، ابن سینا با تامل در مقوله قیاس خلف ارسطویی موفق به طراحی قیاس اقترانی شرطی شده است یعنی خاستگاه اولیهاش بستر اولیه ایجادی نظریه تحلیل برهان خلف است.
این پژوهشگر فلسفه بیان کرد: بعدها این نظریه از خاستگاه ایجادی خود مستقل میشود و بالغ و رشید میشود و به نظریه کاملی تبدیل میشود. خاستگاه اولیه و بستر اولیه ایجادی قیاس اقترانی شرطی برهان خلف است. قیاس خلف مرکب از دو قیاس است یکی قیاسی است از جمله قیاسهای اقترانی غریب (قیاس ابن سینا) و دیگری قیاس استثنایی است. ارسطو در جایی گفته ساختار برهان خلف کلی شرطی است و تاکید بر نقش ابداعی خود بر مقوله قیاس اقترانی شرطی دارد. خاستگاه اولیه قیاس اقترانی ابن سینا تحلیل منطقی برهان خلف است هر چند بعدها این نظریه بالغ و کامل میشود و از بستر ایجادی فاصله میگیرد.
وی افزود: ابن سینا در فرازی از کتاب اشارات و تنبیهات به اثبات مقوله و ضرب باروکو پرداخته و ما میتوانیم صورت برهانی را آشکار کنیم و به وضوح در این برهان مقوله قیاس اقترانی شرطی را ببینیم که یکی قیاس استثنایی و دیگری قیاس اقترانی شرطی است. ابن سینا تاکید میکند که این قیاس اقترانی شرطی کار من است و ارسطوییان و رواقیون به این بحث نپرداختهاند. ساختاری که از قیاس اقترانی شرطی که در برهان خلف است به این شکل است. ابن سینا در متن کتاب شفا وارد میشود و نظریه قیاس اقترانی بلوغ پیدا میکند.
نبوی ادامه داد: بعد از ابن سینا این نظریه و اجزای ریزتر نظریه بارزتر و آشکارتر شده است و اینگونه نیست که ابن سینا این توفیق را پیدا کرده باشد که نظریه خود را به انتها و کمال رسانده باشد. تا 200 سال پس از او و زمان خواجه نصیرالدین توسی این نظریه کاملتر شده است. خواجه نصیر توسی در کتاب اساس الاقتباس که به زبان فارسی است 30 صفحه از کتاب را به بسط این نظریه اختصاص میدهد. کتاب دیگری از خواجه نصیرالدین توسی با نام تجرید المنطق است که با شرح علامه حلی الجوهر النضید نام گرفته؛ یعنی مرواریدهای به رشته کشیده شده.
وی افزود: ما در قرن 20 و 21 هستیم و این میراثی است که از قرن چهارم به بعد تولید شده و تا قرن ششم کمال پیدا کرده است و یک مکتب و نظریه استنتاجی جدید به وجود آورده است. ما باید بتوانیم مقوله قیاس اقترانی شرطی را بازخوانی کنیم. پس از بازخوانی، بازیابی و نهایتا ارزیابی کنیم و این همه را باید در پرتو منطق جدید انجام بدهیم. با همان ابزار کلاسیک نمیتوان به سراغ این نظریه رفت و در چارچوب منطق جدید و مدرن بازخوانی، ثانیا بازیابی و نهایتا ارزیابی کرد. منطق جدید به تعبیر فرگه یک میکروسکوپ است و در مقدمه کتاب مفهومنگاری منطق جدید را به میرکوسکوپ تشبیه کرده است که از ورای آن میتوان بسیاری از ظرایف را دید که با چشم غیرمسلح قابل رویت نیست.
نبوی در پایان سخنانش گفت: نیکولاس رشر برای اولین بار توانست مقوله قیاس اقترانی شرطی را در چارچوب منطق جدید بازخوانی کند. رشر در مقاله مشهور خود با نام ابن سینا و منطق قضایای شرطی مینویسد: بنابراین ما درمییابیم که ابن سینا سبک سورپردازی دئودورس کرونوس را که برای قضایای شرطی ارائه شده بود به قضایای انفصالی نیز سرایت داده است. لکن تا آنجا که من پی جویی کردهام ابن سینا اولین نویسندهای در تاریخ منطق است که تحلیل کاملی از قضایای شرطی و انفصالی ارائه کرده است که کمیت و کیفیت را از هم متمایز کرده است. برای اولین بار نظریه کاملا منضبطی از منطق قضایای فصلی و شرطی به وضوح در رسائل منطقی ابن سینا طراحی شده است.
نظر شما