چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۸
هنر ما سخنگوی فلسفه و حکمت و عرفان ما نیست

مجتبی طالبی، نویسنده و پژوهشگر گرگانیِ حوزه فلسفه و عرفان که به‌تازگی کتاب «لغت موران به روایت موری از تبار انسان» را روانه بازار کرده است، هدف خود را از تالیف این اثر «تبدیل متون دسته اول» به «متن پژوهشی» و بعد «تبدیل متن پژوهشی» به «اثر هنری» عنوان کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گلستان، «مجتبی طالبی» نویسنده و دانشجوی دکترای فلسفه دین، مدرس و دبیر پژوهشی گروه فلسفه و عرفان اسلامی جامعه المصطفی العالمیه گرگان و سردبیر واحد نمایش رادیو گلستان و مؤلف آثاری چون «درآمدی بر رسانه دینی»، «چهار مقاله در باب مهدویت و منجی‌گرایی»، «در وادی عشق و طلب»، «ساعت به‌وقت ماه» و گنجینه صوتی «یک فنجان گفتگو - گفتگوی خیالی و خیال‌انگیز با مفاخر سرزمین تاریخی جرجان و استرآباد» است. به بهانه انتشار کتاب جدیدش «لغت موران به روایت موری از تبار انسان» با او به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد.
 
کتاب جدید شما «لغت موران به روایت موری از تبار انسان» به‌تازگی ازسوی نشر امرتات در گنبد کاووس منتشر شده است. ابتدا کمی درباره این کتاب برایمان بگوئید.

«لغت موران»، از جمله رسائل عرفانی «شیخ اشراق» است. البته تاکید کتاب «لغت موران به روایت موری از تبار انسان» روی داستان اول این رساله با همین نام است و در آن، حکایت درباره مورانی است که در جستجوی حقیقتی هستند (یکی گفت که «اصلِ این قَطَرات از زمین است.» و دیگری گفت «از دریاست.» و علی هذا، در محلِّ نزاع افتاد.). .. و با برآمدن آفتاب، حقیقت برآنها آشکار می‌شود.

در کتاب توضیح داده‌ام که این قاعده را اگرچه شیخ اشراق به‌عنوان نتیجه گیری داستان خود آورده، اما در روایات اسلامی نیز از امام باقر (ع) وجود دارد که در کتب گوناگونی اشاره شده و نیز مولوی بلخی شاعر و عارف بلندآوازه در قرن ۷ هجری نگاه عرفانی به قاعده «کُلُّ شَیءٍ یَرجعُ اِلی اَصلِهِ» اشاره کرده و سروده «ما ز بالاییم و بالا می‌رویم / ما ز دریاییم و دریا می‌رویم / ما از آن جا و از این جا نیستیم / ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می‌رویم» و اگر دقیق نگاه کنیم، سخن نورانی امام باقر (ع)، شیخ اشراق و مولوی، همه ناظر بر این اصل قرآنی است که «انا لله و انا الیه راجعون»، و این یکی از نقاط به هم پیوستن «عرفان و قرآن و حکمت» به شمار می‌آید.
 
چه ضرورتی احساس کردید که روی این مسئله تمرکز کردید و از «لغت موران» گفتید؟

از جهات مختلف می‌توان به سوال شما پاسخ داد؛ اما یادمان باشد برخی مفاهیم کهنه نمی‌شوند بلکه باید در هر روزگار آنها را بازخوانی کرد و از آن مفاهیم، نردبانی ساخت برای رسیدن به قله‌های معنویت و معرفت. زبان شیخ اشراق، در لغت موران، زبان «ارشاد و اشارت و فطرت» است، به همین خاطر مخاطب را «رشید» می‌کند و «معرفت افزا» و «فطری» است. بنابراین نیاز داریم در هر دوره این آثار را بازخوانی کرده و به بهانه ای وارد زندگی خودمان کنیم.

کاری که بنده در بخش دوم کتاب (نمایش لغت موران) انجام داده‌ام؛ مورچه‌هایی که کار می‌کنند، شکایت می‌کنند، درگیر روزمرگی‌ها هستند، اما به آنها تلنگری زده می‌شود برای اینکه به افق‌های متعالی و به ماورای زندگی و آن سوی حصار‌های ماده نگاه کنند.

اتفاقا می‌خواستم بحث را به همین‌جا بکشانم و آن مسئله «تبدیل متون دسته اول» به «متن پژوهشی» و بعد «تبدیل متن پژوهشی» به «اثر هنری» است. ما این فرآیند را در کتاب شما می‌بینیم.

هدف اصلی من همین بود که بیان شد و اساسا نگاه بنده به فلسفه، ادبیات و عرفان همین است ، یعنی ریختن این شراب‌های زلال معنوی، در ظرف هنر و نوشاندن به مخاطبان و همیشه گلایه کرده‌ام از اهالی هنر که چرا از این منابع پرنور، کمتر استفاده شده است.

به جرأت می‌توان گفت که امروز هنر (خصوصا سینما و تاتر) تواناترین سخنگوی فلسفه در غرب است و این برای ما که داعیه دار سه جریان مهم فلسفی (مشایی، اشراقی و حکمت متعالیه) و جریان‌های متعدد کلامی و عرفانی هستیم، جای بسی تأسف است که هنر ما سخن گوی فلسفه و حکمت و عرفان ما نیست!

به زعم خود تلاش کرده ام یک قدم کوچک، در این راه بردارم. البته هنوز هزار راه نرفته وجود دارد که باید تلاش کنیم. هم در عرصه پژوهش، نقد، نظر و نظریه پردازی در خصوص حکمت (فلسفه و عرفان) و هم در حوزه هنر کوشش کنیم. پیش فرض بنده، کلام امام خامنه‌ای است که فرمودند: «هنر دقیق ترین و رساترین وسیله انعکاس اندیشه‌ها و آرمان‌های شریف می‌باشد [و] هر ایده، اندیشه و انقلابی که در قالب هنر نگنجد ماندنی نخواهد بود.»

تحلیل «لغت موران» کاری است که بارها انجام شده است. چه چیز تازه‌تری در اثر شما وجود دارد؟

حرف درستی است و بنده در پیشینه تحقیق، به آثار منتشر شده نیز اشاره کرده‌ام. اما کار بنده از سه جهت اهمیت دارد؛ اول اینکه از «متن اصلی لغت موران» به «شرحی کوتاه» و از «شرحی کوتاه» به «تولید اثری هنری» (نمایش رادیویی) رسیده‌ام. دوم اینکه بنده دریافتم که لغت موران و اساسا تمام داستان‌های تمثیلی شیخ اشراق، با «تجربه‌های عرفانی» شیخ و هندسه فکری ایشان هماهنگی کامل دارد و این دروازه ورود به «فرا متن» بود؛ یعنی آنجا که بتوانیم «صاحب اثر» را در «اثر» ببینیم.

در مجموع نه فقط در «لغت موران»، بلکه در داستان‌های «عقل سرخ »، «روزی با جماعت صوفیان»، «آواز پر جبرئیل» و. .. نیز شاهد روایت تجربه‌های عرفانی «شیخ شهاب الدین سهروردی» هستیم و گویا او زندگی و احوال خود را در قالب این داستان‌ها روایت کرده است.

همچنین سوم اینکه در جامعه ما، گرایش به سوی معنویت وجود دارد. اما اینکه آیا این معنویت‌ها، نسخه‌های اصلی است یا تقلبی، یکی از دغدغه‌های بنده بوده و هست؛ چیزی که دست‌اندرکاران فرهنگی جامعه خیلی به آن توجه نمی‌کنند. خودمانی بگویم، به جوانی که «ابن سینا»، «مولوی»، «ابن عربی»، «سهروردی »، «ملاصدرا » و. .. را نشان نداده‌ایم و آثار و آراء جهانی آنها را در قالب هنر عرضه نکرده‌ایم، حق می‌دهم که نسخه‌های تقلبی را به‌جای نسخه‌های اصلی و اصیل استفاده کنند. مقصر آنها نیستند، مقصر ماییم!

اینکه پای «عرفان‌های روح‌گرای شرقی» و «حلقه‌های کذابان شبه عرفانی» و «عرفان‌های رازآلود غربی» و. .. به جامعه ما باز شده، نگرانم می‌کند. حال آنکه عطش معنویت را ما می‌توانیم با چشمه‌های زلال حکمی و معارف اهل بیت (ع) سیراب کرده و زمینه‌ها را برای تعالی جامعه فراهم کنیم.
 

 
در انتهای کتاب، نمایشنامه رادیویی «لغت موران» را منتشر کرده‌اید. کمی از آن بگوئید.

اول اینکه نمایش رادیویی خیال برانگیز و سهل الوصول است (توضیح این مسئله را در آغاز کتاب نوشته‌ام). دوم اینکه بنده به عنوان مسئول واحد نمایش رادیو گلستان مشغول فعالیت هستم و طبیعی است که بخواهم تجربه‌های خود را به جوانان عزیز و علاقه‌مند، منتقل کنم تا راه رفته شده را ادامه بدهند. خصوصا اینکه عزیزانم مکرّر درخواست متن برای تولید نمایش رادیویی داشتند و امیدوارم در آینده نیز بتوانم چنین آثاری را تقدیمشان کنم.

بنده «رادیو» را همچنان رسانه‌ای مردمی می‌دانم و گونه «نمایش رادیویی» را گونه‌ای جذاب برای بیان چنین مفاهیمی که در آن، از زبان حیوانات مطالب حکمی بیان می‌شود.

در مجموع ظرف هنر برای انتقال این مفاهیم مناسب است و امیدوارم روزی شاهد خلق آثار متعدد در این حوزه باشیم. زیرا ظرفیت زیادی در فلسفه و عرفان اسلامی وجود دارد که اگر با هنر پیوند برقرار کند، «مرج البحرینی» می‌شود که «لولو» و «مرجان» تقدیم جامعه می‌کند و این همان «امتداد اجتماعی حکمت (فلسفه و عرفان) اسلامی» است که ما تا رسیدن به این قله‌ها، فاصله بسیار داریم.

در پایان اگر نکته‌ای درباره اهمیت فلسفه و عرفان اسلامی مانده، می‌شنویم.

من از خودم هیچ ندارم. فقط مخاطبین این گفتگو و مدیران فرهنگی، هنری و رسانه‌ای را به بازخوانی بخشی از نامه امام خمینی (ره) به گورباچوف دعوت می‌کنم تا اهمیت فلسفه و عرفان اسلامی را دریابیم و بدانیم با چه دریای عظیمی مواجه هستیم و تلنگری وارد کنیم به حوزه هنر و رسانه که در این مسیر چقدر کم کار بوده است!

در بخشی از آن نامه آمده است:
«می توانید دستور دهید كه صاحبان  علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب، به نوشته‌های فارابی  و بوعلی سینا رحمت الله علیهما در حكمت مشا مراجعه كنند تا روشن شود كه قانون علیت و معلولیت كه هرگونه شناختی بر آن استوار است معقول است نه محسوس و ادراك معانی كلی و نیز قوانین كلی كه هرگونه استدلال بر آن تكیه دارد معقول است نه محسوس و نیز به كتابهای سهروردی  رحمت الله علیه در حكمت اشراق مراجعه نموده و برای جنابعالی شرح كنند كه جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف كه منزه از حس می باشد نیازمند است و ادراك شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حكمت متعالیه صدرالمتعلهین رضوان الله تعالی علیه و حشره الله مع النبیین والصالحین مراجعه نمایند تا معلوم گردد كه: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی كنم و از كتب عرفا و بخصوص محی الدین ابن عربی  نام نمی برم كه اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را كه در این گونه مسائل قویا دست دارند راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توكل به خدا از عمق لطیف باریك تر از موی منازل معرفت آگاه گردند كه بدون این سفر آگاهی از آن امكان ندارد.»

«گورباچوف» متوجه عمق سخنان حضرت امام نشد. تعجب می‌کنم چرا در نظام فرهنگی، هنری و رسانه‌ای ما نیز به این بزرگان توجه نمی‌شود و آثار هنری در خور ارائه نداریم و این یعنی غربت حکمت، فلسفه و عرفان در جامعه هنری ما و همین مسئله ایجاب می‌کند نهال هنر را در زمین پرخیر و برکت فلسفه و عرفان اسلامی بکاریم.

بنده تلاش کرده‌ام در کتاب «لغت موران به روایت موری از تبار انسان» یک قدم کوچک بردارم و در این مسیر از زحمات و اعتماد دوستانم در واحد نمایش رادیو گلستان و معاونت صدای مرکز گلستان تشکر می‌کنم.

خوشبختانه نمایش‌های متعددی با محوریت فلسفه و عرفان اسلامی - خاصه آثار سهروردی -  تولید و پخش شده و ان‌شاالله به مرور زمان در قالب کتاب به انضمام پژوهش تقدیم علاقمندان خواهد شد. همچنین از تشویق‌های دکتر سید زهیر المسیلینی (استاد فلسفه اهل تونس و مدرس جامعه المصطفی العالمیه) و دکتر پیکانی و دکتر علم الهدی (استادان فلسفه در پیام نور تهران) تقدیر و تشکر می‌کنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها