واروفاکیس اقتصاددان یونانی است که پس از سالها تدریس در معتبرترین دانشگاههای انگلستان، استرالیا و آمریکا، در سال ۲۰۱۵ نیز مدتی به عنوان وزیر اقتصاد دولت چپگرای یونان انتخاب شد، اما فشارهای اتحادیه اروپا باعث شد تا از سمت خود استعفا دهد.
در سال ۲۰۱۷ او خاطراتش از تجربه حضور در دولت را، در کتابی بهعنوان «بزرگسالان در اتاق: نبرد من با دستگاهِ حاکم اروپا» منتشر کرد که در صدر جدول پرفروشترین کتابهای سال ۲۰۱۷ قرار گرفت. جالب اینکه کتاب قبلیاش هم یعنی «و آنچه بر سر ضعیفان میآید حقشان است؟ اروپا، ریاضت و تهدید ثبات جهانی» در سال ۲۰۱۶ همین وضع را داشت. واروفاکیس در حال حاظر استاد اقتصاد دانشگاه آتن است و برای مخاطبان گسترده در سرتاسر جهان بهعنوان یکی از بنیانگذاران جنبش دموکراسی در اروپا (DiEM۲۵) سخنرانی میکند.
کتاب «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد: تاریخ مختصر سرمایهداری» در سال ۲۰۱۳ و به درخواست ناشر یونانی و به قول خود نویسنده در ۹ روز و به زبان یونانی نوشته شد. ترجمه انگلیسی این کتاب نیز در سال ۲۰۱۸ در دسترس مخاطبان جهانی قرار گرفت. شیوه نگارش این کتاب که حرفهای یک اقتصاددان با دختر نوجوانش درباره اقتصاد است و در آن سعی شده با استفاده از قصهها، افسانهها، مثالها و اشارات به ادبیات و سینما فهم اقتصاد را برای یک مخاطب غیرحرفهای اقتصاد ساده، جذاب و قابلفهم کند، باعث شد تا این کتاب به سرعت به زبانهای مختلف ترجمه شده و مورد استقبال مخاطبان قرار بگیرد.
واروفاکیس این کتاب را اساساً با دو ادعای اصلی نوشته است. نخست این که اقتصاد بسیار مهمتر از آن است که به دست اقتصاددانها سپرده شود و دوم این که اقتصاد اساساً علم به معنایی که ما میشناسیم مثل فیزیک، شیمی و غیره نیست. با این که اقتصاددانها از آمار و ریاضیات استفاده میکنند اما به گفته نویسنده نمیشود آنرا در ردیف علم قرار داد. این اقتصاددان مشهور، در این کتاب میکوشد به این پرسش که بهشکل فریبندهای ساده است به دخترش سِنیا پاسخ دهد که «چرا اینقدر نابرابری وجود دارد؟» و برای اینکار از داستانهای زندگیاش و اسطورههای مشهور ــ از ادیپ و فاوست گرفته تا فرانکشتاین و ماتریکس ــ استفاده میکند.
دیگر اینکه نویسنده در همان مقدمه توضیح میدهد که اگر نتوانیم اقتصاد را به زبانی که دیگران میفهمند توضیح دهیم خودمان هم نمیدانیم اوضاع از چه قرار است. پس هدف این کتاب سادهکردن صرف مسائل نیست، مثل بعضی کتابها که مثلا فیزیک کوانتوم را برای نوجوانان توضیح میدهند. هدف این کتاب بیشتر به دست دادن روایتی قابل فهم از اقتصاد است که اهمیت آن در زندگی شهروندان به هیچ وجه بر کسی پوشیده نیست. او باور دارد که متقاعدکردن هر شهروند برای اینکه بتواند مقتدرانه درباره اقتصاد حرف بزند زبان و درک اولیهای دارد، که این خود پیشنیازی برای یک دموکراسی حقیقی است، بنابراین تردیدی بوجود نمیآید که جامعه جهانی نیازمند زبان جدیدی برای اقتصاد است. پس برای رسیدن به دموکراسی واقعی نخست باید همه شهروندان جهان را با اقتصاد آشنا کرد و مفاهیم آن را به همه شناساند. کاری که اساسا پروژه واروفاکیس است.
نویسنده همچنین در این کتاب به شدت نئولیبرالیسم و بانکداری عصر فعلی را مورد نقادی قرار میدهد. نقد او به کارکرد نظام بانکی یک علت ساده دارد: افزایش سطح نابرابری و فاصله طبقاتی. همانطور که او در مقدمه توضیح میدهد، که در این کتاب از اصطلاحات تخصصی اقتصاد خبری نیست، او در سرتاسر این کتاب هیچ اشارهای به نئولیبرالیسم نمیکند، اما در فصل چهارم کتاب که عنوان «جادوی سیاه بانکداری» را بر آن گذاشته روندی را نشان میدهد که میتوان عبارت تخصصی مالیسازی (Financialization) را در آن شناسایی کرد که در قلب اقتصاد نئولیبرالیسمی قرار دارد. عنوان «جادوی سیاه بانکداری» هم دقیقاً ناظر به همین بخش از فرایند بانکداری است که با انتقاد شدید او روبهروست.
نویسنده همچنین در این کتاب جذاب با زبانی ساده توضیح میدهد که پول از کجا میآید. او مینویسد پول ابداع شد تا بدهیها را ثبت کند و این یعنی بدهی و پول از عهد باستان به اینسو با هم بودهاند. اولین نوشتهها حساب و کتاب ثبت شدهاند برای نشاندادن اینکه چقدر کارگران مزرعه مازاد تولید شده، مثل گندم، طلب دارند. اما این دگرگونی از جامعه فئودالی به جامعه بازار بود که بدهی را به «عامل اصلی» بدل کرد هیچ سودی بدون بدهی در کار نیست، زیرا کسبوکارها برای رشد نیاز به قرضکردن دارند. بزرگشدن بدهی هم موجب بروز بیثباتی میشود و هم فروپاشی اقتصادی را محتملتر میکند، اما همین بدهی، و نه زغالسنگ، بود که «بدل به سوخت واقعی موتور انقلاب صنعتی شد.»
نظر شما