تهمینه حدادی، از نویسندگان و تصویرگران کتاب کودک که تجربه کتابفروشی را نیز در کارنامهاش دارد، در پاسخ به این سوال که «آیا مولفان کتاب سالی پر کار را پشت سر گذاشتهاند و قرار است بعدها شاهد انتشار آثارشان باشیم؟» میگوید: پاسخ این سوال هرچه باشد، میخواهم به عنوان یک کتابفروش بگویم که به قطع و یقین لازم است در سالهای آتی تولیدات بیشتری روانه بازار کتاب شود.
کشف یک زندگی طبیعی در کتابها
وی در ادامه به تاثیر بیماری کرونا بر این روند اشاره میکند و میگوید: در سالی که ویروس کرونا بسیاری از تعاملات اجتماعی را محدود و ارتباط کودکان و نوجوانان با یکدیگر را تقریبا قطع کرد، تجربه کار در دو کتابفروشی باعث شد با نیاز گسترده مخاطبان کتاب کودک آشنا شوم. یکی از کتابفروشیها در غرب تهران است و دیگری در شرق تهران. این دو کتابفروشی از لحاظ ساختار فرهنگی و اقتصادی متفاوتاند. در یکی از آنها مخاطبان، خرید اینترنتی را ترجیح میدهند و در دیگری خرید حضوری را. در هر دو تجربه آمار فروش کتاب کودک بسیار امیدوارکننده بود.
حدادی میافزاید: خود مخاطبان کودک، کتاب خوب را میشناختند و والدین آنها دنبال راههای جایگزین برای آموزشهای رسمی بودند و این نیاز را با کتاب پاسخ میدادند. در هر دو منطقه والدین به فهرستهای موجود مراجعه یا برنامههای حوزه کتاب را دنبال میکنند تا بتوانند خوراک خوبی برای کودکانشان تهیه کنند. آنچه که در ۹۰ درصد مواقع دیده میشد، شناخت دقیق مخاطبان از کتابهای تازه بود.
این کتابفروش معتقد است که در میان انتشار پشت سر هم کتابها در سال ۹۹ سوالات بیپاسخ مخاطبان و توجه کودکان به کتابهای علمی قابل توجه بوده و توضیح میدهد: در کتابفروشیها حضور مخاطبان نوجوانی را شاهد بودیم که علاوه بر سلیقه غالب (کتابهای علمی تخیلی و ژانر وحشت)، به آثار اجتماعی و کنشگر علاقه نشان میدادند گویی خلأ روابط اجتماعی با حضور گسترده شبکههای مجازی پاسخ داده نشده باشد و مخاطبان به دنبال کشف یک زندگی طبیعی در داستانها باشند؛ اما تجربه فضای مجازی چه دادههایی را برای تهیه کالا به مدیران کتابفروشیها میداد؟ با انتشار یا تجدید چاپ یک اثر سفارشهایی از شهرهای دور ثبت میشد. والدین و مربیان به دنبال تهیه آثاری مطلوب برای کودکانشان بودند و طبعا یارانه کتاب میزان خرید هر دو نوع مخاطب را افزایش میداد.
حدادی بیان میکند: پیگیری قشری که اهل مطالعهاند و کتاب را جزو سبد کالای خود قرار دادهاند، نشانهای برای ما بود که هر بار کتابی جدید را به کتابفروشیها اضافه کنیم. اگر بخواهیم این روند را به طور کلان جدیتر بگیریم همین مخاطبان در سالهای آتی نیازهای متفاوت و بیشتری دارند، نیازی که شاید مثل سالهای گذشته باعث افزایش کار مترجمان شود.
جای خالی کتابهای تالیفی با تصاویر فراوان
این منتقد ادبی، در ادامه به مراجعات مکرر مخاطبان برای خرید مجموعههای داستانی که تعداد داستانهایش زیاد باشد، ایرانی باشد و تصویرهای رنگی داشته باشد، اشاره میکند و میگوید: در پاسخ به این نیاز تنها چند مجموعه را میشد (و میشود) به خریدار معرفی کرد. جستوجوی مداوم برای دسترسی به کتابهایی با این ویژگی کاری سخت است و نیاز مخاطبان متفاوت شده است. بسیاری از پدران حالا شبها برای کودکشان کتاب میخوانند. این مراجعان، خردسالی ۱ ساله یا کودکی ۸ ساله داشتند و برای این طیف، کتابهای کمی در دسترس است. گاهی مجبور به معرفی آثار ترجمه بودیم.
وی در ادامه میافزاید: گاهی یک مراجعه کننده نزدیک به شش عنوان کتاب را به خانه میبرد تا برای تمام سال قصهای برای خواندن داشته باشد. برخی خریداران هم همچنان از ردهبندی سنی کتاب و مناسب بودن داستان برای فرزندش مطمئن نبودند و انگار توی دلشان از دست کتابهای بیرنگ مینالیدند. با خودم تصور میکنم اگر ویروس کرونا دست از سرمان بردارد، آیا نیاز مخاطب به این دست کتابها تغییر میکند؟ یادم است پدری اشاره داشت که پسرش اهل روابط اجتماعی نیست و کتابی داستانی میخواهد درباره آداب و رسوم ایران و جشنها و تعاملها؛ کتابی که فرهنگنامه نباشد و داستان داستان باشد. کتابهای داستانی نادر ابراهیمی خوب بود؟ نه! مناسب خواسته او نبود! کتابی از فلان نشر یادم افتاد و تنها یک روایت بود. گفته بود فرهنگنامه و دانشنامه نباشد؛ وگرنه چنین کتابی موجود بود. به خواستههای پرتکرار دقت میکردم. کتابهای تالیفی با تصاویر فراوان. به نظر من جای خالی بسیاری از کتابها در کتابفروشیها دیده میشود. کتابهایی فرهنگی – بومی و پژوهشی.
جای خالی کتاب کمیک ایرانی
این تصویرگر کتاب کودک همچنین به جای خالی کتاب کمیک ایرانی اشاره میکند و میگوید: یک سال است صفحات تصویرگران را بیشتر دنبال میکنم. مولفانی که تولیداتشان را میتوان در قالب تصویر دید. آنها هم از جلسهها و نشستها دور ماندهاند و کلاسهایشان آنلاین شده است. بعضیها در حال انجام دادن سفارشهای قبلی بودند و بعضیها در حال تصویرکردن داستانهای ذهنی خود. روایتگر مستندات میشدند یا خبری را تصویرگری میکردند. گفتوگوهای آنلاین هفته تصویرگری بیانگر نسل جدیدی از مولف – تصویرگران بود. تصویرگرانی که حالا شرایط جهانی، داستانهای جدیدی را در ذهنشان حک کرده است و حتی اگر داستانهایشان مدون نباشد، چندی دیگر مجموعه اثرهای خلق شده در قرنطینه را میتوانند تبدیل به کتابهایی خواندنی کنند. مگر نه این است که تمام برخی مخاطبان نوجوان هم به سمت کتاب تصویری رفتهاند؟
وی در ادامه به دسته دیگری از مخاطبان میپردازد: مخاطبانی هم بودند که به طرز عجیبی سراغ کتابهای کمیک میرفتند. مخاطبانی که تنتن را از حفظ بودند و حالا خوراک جدیدی میخواستند. کتابی سهگانه از یکی از ناشران را در اختیارشان میگذاشتم تا مبادا طلب کتابهای زرد کنند. با محتوا و تصاویر به وجد میآمدند و کتاب یا کل مجموعه را به خانه میبرند. هفته بعد بازمیگشتند و میپرسیدند: «کتاب کمیک بیشتری ندارید؟ اصلا چرا کتابهایی از این دست کم است؟» در این میان یکی از ناشران بهشیوه هوشمندانهای در یک سال آثار تصویری برای نوجوانها معرفی کرده است؛ با اینحال گاهی نیاز مخاطب تلنگر بزرگی بود که میپرسیدند «کتاب کمیک ایرانی ندارید؟» و نداشتیم. تنها یک کتاب موجود بود که کم بود. ناگهان جای خالی بزرگی دیده شد؛ ژانری که سالهاست نادیده گرفته شده است. شاید تفسیری گذرا بود؛ اما وقتی هفتهای دست کم 10 مخاطب سراغ چنین کتابهایی را میگرفتند، علامت سوال، بزرگ تر میشد: «مولفان و ناشران چه موقع دست به کار میشوند؟» پاسخ به این سوال کمی مبهم است؛ اما حالا دیگر همه میدانیم که مخاطبان خردسال و والدین و مربیانشان به دنبال کتابهای تصویریاند و چه خوب که تصویرگران و ناشران ما در این سالها به نیاز مخاطب پاسخ دادهاند.
نیازهای بزرگ و کتابهای پیش رو
این کتابفروش در ادامه به نیازهای دیگر مخاطبان در حوزه کتاب کودک و نوجوان اشاره میکند و میگوید: تعدادی از خریداران هم هنگام مراجعه میگویند «کتاب مهارتهای زندگی میخواهیم. ایرانی باشد؛ اگر هم نبود اسم شخصیتهایش ایرانی باشد. درمورد بچه ایرانی باشد. تصویرهایش خوب باشد. نه! فلان مجموعه را خواندهایم! شعر نباشد! برای بچه سه ساله باشد. یک مجموعه هم میخواهم برای بچه ۷ ساله.» در این شرایط هم کتابها کم میآمدند. میشد چند مجموعه بسیار شاخص و کاربردی را معرفی کرد که ترجمه بودند. صد البته چند مجموعه تالیفی وجود داشت که همه را خوانده بودند؛ اما کتابها کم میآمدند.
حدادی میافزاید: برخی سوالها در کتابفروشی هم شگفت انگیز است؛ مثلا «کتابی برای بچهای که جیغ میزند. کتابی میخواهم درمورد لجبازی. کتابی درمورد دوست داشتن خود. بچهام اعتماد به نفس ندارد و کتاب فلان و بهمان را خواندهایم؛ کتاب دیگری میخواهم. کتابی میخواهم درمورد اشاره به زایمان که مناسب سوال کودک ۶سالهام باشد.» و یک جستوجوی کوتاه کافی بود که بدانیم کتابهای موجود پاسخگوی نیاز خریداران نیست. کتابی درمورد زایمان؟ برای کودک ۶ ساله؟ نه! برای بچه بزرگ تر هست! بچهای که جیغ میکشد؟ کتاب درمورد قلدری در خانه؟ کتاب ایکس و ایگرگ هست؛ اما همه را خواندهاند. از سویی بیشتر دنبال کتاب تالیفی بودند یعنی ترجمه به هیچ وجه.
حرف آخر
در این شرایط است که خریدار به کتابهای موجود بسنده میکند و جستوجوهای بعدی بیثمر میماند و آنچه که مغفول میماند، نیازهای مخاطب کودک و نوجوان است که همچنان بیپاسخ خواهد ماند. نیازهایی که در پی شیوع کرونا بیشتر هم شده؛ مانند پرداختن به تبعات کرونا! وسواس، وابستگی به والدین، تعارضات در ارتباط اجتماعی و ... . قطعا یک خبرنگار در شرایط فعلی نمیتواند برای این سوال که «آیا در سال ۹۹ مولفان حوزه کودک پر کار بودهاند؟» پاسخ قطعی بیابد؛ اما به نظر میرسد که نیازهای زیادی وجود دارند و به وجود خواهند آمد که باید برای آنها فکری اساسی کرد.
نظر شما