شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۷
ماجراهای «بری بی‌عرضه‌» در کتابفروشی‌ها

چهار جلد از مجموعه «بری بی‌عرضه‌» نوشته جیم اسمیت با ترجمه اعظم مهدوی از سوی نشر پیدایش منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، چهار جلد از مجموعه «بری بی‌عرضه‌» نوشته جیم اسمیت با ترجمه اعظم مهدوی به تازگی از سوی نشر پیدایش منتشر شده است. این نویسنده‌ انگلیسی این رمان‌ها را برای کودکان بالای هشت سال نوشته است.

این مجموعه، داستان‌های بامزه‌ پسربچه‌ای به نام بری لوزر را با زبان طنز بیان می‌کند. داستان‌های بری با روایت جالب و بانمک خود، به تقویت اعتمادبه‌نفس کودکان کمک می‌کند. ماجراهای بری بی‌عرضه موفق به دریافت جایزه‌ کتاب بانمک «رولد دال» نیز شده است.

«من بی(با)عرضه‌ام» عنوان نخستین جلد از مجموعه «بری بی‌عرضه‌» است.در پشت جلد این کتاب می‌خوانیم: «هیچ وقت، قدر سر سوزن هم برام مهم نبوده که اسمم بری بی‌عرضه‌ست، چون همیشه به باحولیم در می‌شده، ولی از وقتی دارن دارنوفسکی با اون صورت وحشتناک و کوچک کروکودیلیش به مدرسه‌مون اومده، از بیخ و بن گند زده به این بخش زندگیم...»

«من هنوز هم بی(با) عرضه‌ام» عنوان دومین جلد از مجموعه «بری بی‌عرضه‌» است. در پشت جلد این کتاب می‌خوانیم: «تا حالا شده توی خواب‌تون یه نفر باهاتون رفتار وحشتناکی داشته باشه و با اعصاب خرد و خمیر از خواب بپرین؟ این اتفاق برای من افتاده؛ اون یه نفر هم بهترین دوستم بانکی بوده…»

«دیگه نمی‌شه گفت من بی‌عرضه‌ام» عنوان سومین جلد از این مجموعه است. در پشت جلد این کتاب می‌خوانیم: «انگار مامان من بودن برای مامان به اندازه کافی خجالت‌آور نبوده که رفته و جایزه‌ی این مسابقه‌ احمقانه‌ فروشگاه فیکو رو هم برنده شده. این یکی از اون هم خجالت‌آورتره!»

«بری بی‌عرضه و تعطیلات نکبتی» نیز چهارمین جلد از این مجموعه است. در پشت جلد این کتاب می‌خوانیم: «وقتی مامان گفت می‌تونم بهترین دوست‌هام رو به تعطیلات کاراوانی‌مون دعوت کنم، فکر کردم این باحول‌ترین سفر عمرم می‌شه. اما ک – ا – م – ل – ا اشتباه می‌کردم.»

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «حدود هشت میلیون سال پیش بود. من و بانکی داشتیم از مدرسه برمی‌گشتیم که رسیدیم جلوی فروشگاه فیکو. تابستان در راه بود و ویترین‌ها پر بود از وسایل شنا و چیزمیزهای تعطیلات. بانکی با نیش باز گفت: «می‌گم که! این رو برای شارونلا بخر!» اشاره‌اش به یک دسته‌گل آفتابگردان مصنوعی بود.
از وقتی شارونلا به من گفته داداش دماغ‌قشنگم به بانکی گیر داده که او از تو خوشش می‌آيد.
گفتم: «خفه شو بانکی!» و به دماغم نگاه کردم و سعی کردم بفهمم کجایش قشنگ است. دماغم را چین دادم ببینم بهتر می‌شود یا نه و زیر لب گفتم: «آخه چطوری یه نفر می‌تونه به یه نفر دیگه بگه دماغ‌قشنگ؟ دماغ ساخته شده برای بوکردن چیزها.»
فکر کردم ببینم کسی هست که از دماغ بانکی خوشش بیاید و تنها کسی که به ذهنم رسید آن یکی بهترین دوستم بود؛ نانسی ورکن ورکن.»

نشر پیدایش، چهار جلد از مجموعه «بری بی‌عرضه‌» را با شمارگان هزار نسخه و قیمت 43هزار تومان برای هرجلد منتشر کرده است.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها