شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۵۴
اصل حیات فرهنگی تعامل با چین را ضروری می‌‌کند

مدیر آژانس ادبی تماس، اصل برقراری ارتباط با جوامع بزرگتر، با هدف تثبیت و حیات فرهنگی را دلیل ضرورت تعامل ایران و چین در قالب تفاهم‌نامه همکاری 25 ساله می‌داند.

خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا)، دیپلماسی فرهنگی، ابزار تاثیر‌گذار مردان سیاست در عرصه بین‌الملل محسوب می‌شود؛ به‌طوری که اندیشمندان معتقدند، فرهنگ رکن سوم دیپلماسی است؛ ابزار قدرتمندی که بر توسعه روابط سیاسی و اقتصادی نیز موثر نشان می‌دهد. بنابراین هرگامی که برای برقراری یا تقویت رابطه بین کشور‌ها از سوی متولیان امر سیاست برداشته می‌شود از منظر توسعه روابط فرهنگی نیز قابل بررسی است.

با توجه به پیشینه و مشترکات فرهنگی قابل اعتنا دو ملت، تفاهم‌نامه همکاری 25 ساله ایران و چین را می‌توان از منظر توسعه تعاملات فرهنگی نیز بررسی کرد. با توجه به پیشرفت‌های پرشتاب چینی‌ها در حوزه نشر از تولید محتوا تا فناوری‌های چاپ و همچنین حضور پررنگ در عرصه بین‌المللی، ظرفیت قابل توجهی برای برنامه‌ریزی کوتاه و بلند مدت در این زمینه از سوی فعالان دو کشور وجود دارد. هرچند هنوز تفاهم‌نامه همکاری ایران و چین به مرحله عقد قرار‌داد نرسیده اما بحث درباره ظرفیت‌های فرهنگی این تفاهم‌نامه به‌ویژه در حوزه نشر، برای ایجاد یک جریان‌ با هدف تسریع در برنامه‌ریزی موثر نه‌تنها برای واردات دانش بلکه تامین و تدوین زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری برای حضور قدرتمند با پشتوانه ادبیات غنی ضروری به نظر می‌رسد.

امیر‌ بیک‌محمدی، مدیر آژانس ادبی تماس، معتقد است برای اینکه بهره‌برداری فرهنگی مطلوبی از تفاهم‌نامه همکاری داشته باشیم باید از تجربه‌های گذشته که به دلیل بی‌توجهی به پشتوانه‌های اجرایی موجب ناکامی شده، استفاده کنیم. وی با اشاره به ظرفیت‌های بالای بازار کتاب چین برای نشر ایران، گفت: «جمعیت چین ظرفیت قابل توجهی برای حوزه نشر ایران محسوب می‌شود. شمارگان کتاب در این کشور میلیونی است که با وضعیت شمارگان کتاب در ایران قابل مقایسه نیست. بدیهی است، اگر بتوانیم به این بازار ورود و حرکت کنیم برای فعالان حوزه نشر ایران، بسیار مطلوب خواهد بود. بنابراین تعامل با این کشور، ضروری است و به آن نیاز داریم.»
 
بعد از انتشار پیش‌نویس تفاهم‌نامه همکاری 25 ساله ایران و چین، تحلیل‌های مختلفی مطرح شد. بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند ظرفیت بهره‌برداری فرهنگی ازجمله در حوزه نشر از تفاهم‌نامه وجود دارد. دیدگاه شما چیست؟
تفاهم‌‌نامه‌های همکاری از نوع تفاهم‌نامه همکاری ایران و چین، غالبا سیاسی هستند و اینکه چقدر در شکل‌گیری تعاملات فرهنگی موثرند، نیازمند بررسی است. هرچند ایران با کشور‌هایی مانند اردن، مصر و حتی کویت، دارای مشترکات فراوان فرهنگی است، اما به‌دلیل مسائل سیاسی نتوانستیم تعاملات فرهنگی جدی را ایجاد کنیم؛ بنابراین پرسش اینجاست که با وجود تفاوت‌های ایدئولوژیک و فرهنگی ایران و چین، آیا می‌توان از تفاهم‌نامه سیاسی همکاری 25 ساله ایران و چین بهره‌برداری فرهنگی کرد؟ پاسخ به این پرسش نیازمند بررسی است. شکل‌گیری تعاملات فرهنگی، سنجه و معیار‌های خود را دارد و تابعی از تعاملات سیاسی یا اقتصادی نیست. به‌نظر می‌رسد تفاهم‌نامه‌های سیاسی لزوما به تعاملات فرهنگی منجر و یا موجب گسترش آن‌ نخواهد شد؛ مگر اینکه افراد و نهاد‌های دخیل در به ثمر نشستن تفاهم‌نامه، کمک کنند تا تعاملات فرهنگی نیز دیده شود. البته نقش این افراد و نهاد‌های باید تعریف شود. تعاملات سیاسی و اقتصادی ایران و چین بسیار قوی اما تعاملات فرهنگی دو کشور در سطح پایینی قرار دارد.

فعالان حوزه نشر ایران و چین هر دو به‌عنوان مهمان ویژه در نمایشگاه‌‌های بین‌المللی تهران و پکن حضور داشتند. قرارداد‌های همکاری نیز بین آن‌ها به امضا رسید که نمونه قابل‌ اعتنایی از علاقه هر دو طرف برای برقراری تعامل فرهنگی کتاب‌محور است. با وجود این تجربه آیا می‌توانیم برای تفاهم‌نامه همکاری 25 ساله ایران و چین ظرفیت فرهنگی، فراتر از ابعاد سیاسی و اقتصادی متصور شد؟
بله؛ بدیهی است که تفاهم‌نامه‌‌ها پنجره‌های همکاری بین کشور‌ها را باز می‌کنند. اگر این هدف محقق نشود، در‌های دیپلماسی فرهنگی نیز بسته می‌شود. هر تفاهم‌نامه‌ای با برنامه‌ریزی، در برقراری روابط فرهنگی کمک کننده است. یکی از مصادیق نتایج تفاهم‌نامه‌های فرهنگی در گسترش فرهنگ ایرانی، اعزام استاد زبان فارسی به کشور‌های مختلف و یا حضور دانشجویان خارجی زبان فارسی در ایران است؛ حتی در کشور‌هایی که از نظر سیاسی با آن‌ها اختلافاتی داریم. بنابراین تعاملات فرهنگی در قالب تفاهم‌نامه‌های همکاری قطعا ثمربخش خواهد بود.

درباره حضور نمایندگان نشر ایران در نمایشگاه پکن و نمایندگان نشر چین در نمایشگاه کتاب تهران به قطعیت می‌گویم این تجربه‌ها، تاکنون بررسی و نقد نشده است. باید هزینه و فایده را در نظر بگیریم. ایران برای حضور در نمایشگاه پکن، برنامه قابل‌توجه و یا نقادانه‌ در زمینه‌ تعیین چارچوب و مرز همکاری‌ و علاقه‌مندی‌های مشترک ناشران در اختیار نداشت که نقطه ضعف محسوب می‌شود. نباید تصور کنیم صرفا حضور در یک نمایشگاه می‌تواند آورده داشته باشد؛ بلکه باید با برنامه‌ریزی و شناخت ظرفیت‌های میزبان، همراه باشد. در نمایشگاه کتاب پکن حضور پیدا کردیم، بهانه قابل‌توجهی بود و شناخت حداقلی حاصل آمد اما منجر به تعاملات مطلوب نشد. کما اینکه در مورد روسیه و صربستان نشد. اساسا مدیران اجرایی آن فعالیت الان کجا هستند و تجربه متمرکز و نقشه‌ها برای ادامه این مسیر در کجا انباشته شده است که قابل استفاده باشد؟

برخی معتقدند تفاهم‌نامه همکاری 25 ساله ایران و چین به‌دلیل جایگاه این کشور در عرصه نشر بین‌الملل برای فعالان ایرانی یک فرصت است تا موقعیت ایران در بُعد بین‌المللی ارتقا پیدا کند. اما برخی نیز استدلال می‌کنند اگر تفاهم‌نامه به مرحله تنظیم قرار‌داد برسد، دست ایران خالی است. شما طرفدار کدام دیدگاه هستید؟
تجربه خوبی از امضا تفاهم‌نامه‌ و یا گفت‌و‌گو‌های فرهنگی نداریم. در زمان انشاء و تنظیم تفاهم‌نامه برنده هستیم، اما در اجرا و بازی در زمین تفاهم‌نامه، نتیجه خوبی نمی‌گیریم؛ به‌عبارت دیگر از ظرفیت‌ها استفاده نکردیم و نمی‌کنیم. به‌همین دلیل بسیاری از ظرفیت تفا‌هم‌نامه‌ها معطل مانده و جنبه اجرایی پیدا نکرده است که نشان‌دهنده ضعف ماست. باید ابتدا برسر وجود این نقطه ضعف گفت‌وگو کرد و پاسخ داد که ظرفیت‌ها، موانع و دلایل اجرایی نشدن تفاهم‌نامه‌ها چیست؟ به‌‌نظر می‌رسد پاسخ به این پرسش‌ها مقدمه‌ای است برای بهره‌برداری فرهنگی از تفاهم‌نامه‌ همکاری 25 ساله ایران و چین. 

به‌عنوان یک فعال حوزه نشر بین‌الملل، مهم‌ترین دلیل موفق نبودن ایران در اجرای تفاهم‌نامه‌های فرهنگی چیست؟
به‌نظر می‌رسد دلیل اصلی، بی‌توجهی به پشتوانه اجرایی در زمان تنظیم و ظرفیت‌‌های تفاهم‌نامه است. به‌عبارت دیگر افراد دخیل که به‌مثابه مجریان میدان عمل می‌شناسیم، معمولا از بدنه دولتی بودند. افرادی که براساس سیاست‌‌ها، بودجه‌‌ها و یا دلایل دیگر، مسیرشان تغییر می‌کند، جای خود را به دیگری می‌دهند و البته می‌دانیم سلائق در پیگیری‌ اجرای مفاد توافق شده تفاهم‌نامه‌های فرهنگی متفاوت است.

به‌نظر می‌رسد، در زمان انشاء و امضا تفاهم‌نامه‌ها بدنه فعال و میدانی که حضور داشته و یا امکان حضور آن‌ها وجود داشته، دیده نشده‌‌اند، به‌ویژه از بخش خصوصی؛ در این شرایط است که توان اجرای تفاهم‌نامه با ورود به مشکلات بروکراسی اداری کاسته می‌شود.

درباره تاثیر حضور نمایندگان بخش خصوصی در تنظیم و انعقاد تفاهم‌نامه‌های همکاری بفرمایید.  
به‌نظر من بخش خصوصی حتی در زمان تنظیم تفاهم‌نامه‌های فرهنگی نیز می‌تواند حضور داشته باشد. این بخش به‌دلیل مراودات جدی با فعالان فرهنگی کشور‌های مختلف می‌تواند نقاط ضعف و قوت میدان تعاملات را برای بخش دولتی که در حال تدوین تفاهم‌نامه همکاری است، احصاء کند. متاسفانه بخش دولتی به ظرفیت بخش خصوصی با تجربه و دانش، کم‌توجه است و حتی بعد از امضاء تفاهم‌نامه نیز بخش خصوصی را وارد حوزه اجرا نمی‌کند. همچنین با توجه به اینکه هیچگاه تفاهم‌نامه‌های فرهنگی برای افراد صاحب عنوان و به اصطلاح شناسنامه‌دار قابل دسترس نیست، در عمل اجرای مفاد آن به مشکل می خورد.  به نظر می‌رسد باید از دو منظر کلی به شناخت زمینه‌های فعالیت مشترک فرهنگی ایران و چین نگاه کرد. باید بررسی کنیم که آیا ضرورت دارد با این کشور تعامل فرهنگی برقرار کنیم؟ همچنین آیا امکانات رقابت را در اختیار داریم؟

برگردیم به بررسی دو دیدگاه درباره اینکه آیا تعامل فرهنگی در قالب تفاهم‌نامه 25 ساله برای ایران فرصت است یا داشته‌های چندانی برای عرضه نداریم؟  
برقراری تعامل با چین، ضروری است چراکه برای تثبیت و حیات فرهنگی به برقراری ارتباط با جوامع بزرگتر از خودمان نیاز داریم. این مطلب که ما چه نیازی داریم به سراغ دیگران برویم و  دیگران باید سراغ ما بیایند، مبنای درستی ندارد. جمعیت چین ظرفیت قابل توجهی برای حوزه نشر ایران محسوب می‌شود. شمارگان کتاب در این کشور میلیونی است که با وضعیت شمارگان کتاب در ایران قابل مقایسه نیست. بدیهی است، اگر بتوانیم به این بازار ورود و حرکت کنیم برای فعالان حوزه نشر ایران، بسیار مطلوب خواهد بود؛ بنابراین تعامل با این کشور، ضروری است و به آن نیاز داریم.

همانطور که گفتم؛ امکانات ما برای حضور در بازار نشر چین و همچنین داشته‌های طرف مقابل باید احصاء شود. حداقل این است که بدانیم چگونه می‌‌توانیم از شکست پیشگیری کنیم و به اصطلاح منافذ را ببندیم.

پیش‌فرض شما درباره تعامل ایران و  چین در حوزه نشر، شکست طرف‌های ایرانی است؟ آیا عمدا از واژه «شکست» استفاده کردید؟
بله. در معرفی ادبیات ایران در عرصه بین‌الملل نسبت به چینی‌ها عقب‌ هستیم؛ این کشور در این حوزه خیلی جلوتر از ما قرار دارد. تاکید می‌کنم درباره غنای ادبیات ایران صحبت نمی‌کنم؛ بلکه منظور توان رقابت ایران و چین در حوزه نشر بین‌الملل است. باید از مقام شعار و تبلیغات فاصله گرفته و حقایق میدانی را در نظر بگیریم. آن‌ها از مکانیزم‌ها و امکانات خوبی برای انتشار فرهنگ خود سود می‌برند. برای نمونه چین در منطقه خاورمیانه، هزینه چندین میلیون ‌دلاری برای ترویج فرهنگ و ادبیات چینی انجام می دهد و قطعا امکانات مالی و فیزیکی ایران در مقایسه با این کشور در سطح پایین‌تری قرار دارد. با این وجود ایران بر پایه غنای ادبی و فرهنگی خود حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. به‌عنوان مثال مولانا که همه او را به‌عنوان اندیشمند مسلمان و عارف می‌شناسیم، آثار وی علاوه‌بر کتاب‌فروشی‌های اروپا، بازار کتاب چین را نیز متاثر کرده است. بنابراین ایران از چنین ظرفیت قابل‌توجهی در این زمینه برخوردار است اما اینکه چگونه و با چه بسته‌بندی می‌توانیم این محتوای خوب را ارائه کنیم، نیازمند بحث است. آیا توان و امکانات عرضه مطلوب داشته‌‌های خودمان را داریم؟ نقش عوامل مختلف از‌جمله بخش دولتی چیست؟ معتقدم دولت نقش اساسی در این زمینه دارد.

چین در حوزه ادبیات کودک نیز جایگاه بین‌المللی قابل توجهی دارد. علاوه بر برگزاری سالانه نمایشگاه پکن، اخیرا نمایشگاه کتاب شانگهای نیز از اعتبار بین‌المللی برخوردار شده است. نویسنده برجسته کودک آقای سائو ونزووآن (Cao Wenxuan) با کسب جایزه هانس كريستين اندرسن در IBBY در سال 2016 موفق شده این جایگاه را برای چین ارتقا دهد که نقطه قوت این کشور محسوب می‌شود و نباید نادیده گرفته شود. چین همچنین در حوزه نشر علوم دانشگاهی به دلیل پیشرفت‌های تکنولوژی و صنعتی رتبه‌ قابل‌توجهی دارد. باید از ظرفیت‌های طرف مقابل آگاهی داشته باشیم و بدانیم براساس توانمندی‌ها چگونه در میدان بازی  طرف مقابل را متاثر کنیم. احصاء ظرفیت‌‌های داخلی برای تعامل با چینی‌ها ضرورت نخست است؛ علاوه‌براین تعیین هدف، شناخت زمین بازی و حریف، نحوه تعامل و مذاکره در رتبه‌های بعدی اهمیت قرار دارند.

نقش بخش‌ دولتی ر جریان مذاکره با فعالان حوزه نشر چین را چگونه می‌بینید؟
زمانی می‌توانیم ادبیات خودمان را به کشور‌‌های دیگر معرفی کنیم که امکان خوانده‌شدن آثار ما در کشور مقصد وجود داشته باشد؛ بنابراین برای تحقق این هدف، به وجود مترجم و یا کتاب‌های قابل ترجمه در چین نیاز داریم. اگر کانون‌های آموزش زبان و ادبیات فارسی در چین با  قدرت فعالیت نداشته باشند تا مترجمان مسلطی تربیت کنند، نمی‌توانیم به بازار کتاب این کشور ورود کنیم. به نظر می‌رسد ظرفیت بالایی در این زمینه در اختیار نداریم و تعداد چینی‌های آشنا به زبان و ادبیات فارسی و توانمند به ترجمه آثار ادبی فارسی به چینی، بسیار اندک‌اند. پرسش اینجاست آیا برای افزایش تعداد مترجمان در چین حمایتی وجود دارد؟ یا از همین تعداد اندک مترجم استفاده حداکثری صورت می‌گیرد؟  

به نظر می‌رسد در توسعه مترجمان با مشکلات زیادی مواجه هستیم بررسی نتایج و خروجی کیفی آموزش و تربیت مترجمان زبان فارسی در چین به ما می‌گوید عملکرد خوبی نداشتیم. بنابراین مترجمان آشنا به زبان و ادبیات فارسی در چین باید از سوی دولت با تخصیص یارانه حمایت شوند تا جریان ترجمه آثار ایرانی آغاز شود. در غیر این صورت، وقتی ناشران از محتوای کتاب آگاهی نداشته باشند، حتی امکان انتخاب ندارند. علاوه‌بر این با توجه به تجربه همکاری با مترجمان چینی، می‌دانم آن‌ها اطلاعات کافی درباره آثار ایرانی ندارند. بنابراین ضروری است، با معرفی کتاب‌های با کیفیت از مترجمان چینی حمایت معنوی کنیم.
 
معرفی کتاب با کیفیت به مترجمان چینی را وظیفه کدام نهاد می‌دانید؟
دولت است که باید مجموعه امکاناتی برای معرفی مطلوب آثار ایرانی به خارج از کشور را مهیا کند مانند خیلی از کشورها.آلمان، اسپانیا، چین و خیلی از کشور ها به‌صورت متناوب مجله‌هایی را برای معرفی ادبیات خود به زبان انگلیسی تولید می‌کنند و صرفا مخاطبشان مترجمان و ناشران بین‌المللی است. به‌عبارت دیگر مترجم خارجی باید با افراد متخصص در ارتباط باشد تا با شناخت از کشور‌ مبدا و مقصد راهنمایی دریافت کند. تک‌یافته‌های مترجمان خارجی است که انتشار کتاب فارسی در دیگر کشور‌ها را فراهم می‌کند. این شکل از کار، جریان معرفی آثار ادبی ایران را دشوار می‌کند. برای نمونه مترجمان بسیار قابل در برخی از کشور‌های عرب‌زبان فعالیت می‌کنند ولی با کتاب‌های معاصر و غنی ایرانی آشنا نمی‌شوند؛ چرا که مسئولان فرهنگی ایران در این کشور‌‌ها متاسفانه از بینش و دانش کافی معرفی کتاب و ادبیات ایران برخوردار نیستند و درباره وضعیت کتاب در ایران اطلاعات مناسبی ندارند.   
          
به نظر می‌رسد بین حلقه‌های مختلف شامل، رایزن‌های فرهنگی، مولف و ناشر ایرانی و آژانس‌‌های ادبی، با مترجم علاقه‌مند به ترجمه آثار ایرانی ارتباط شکل نگرفته است.
آیا این حلقه مورد نظر در کشور‌های مختلف شکل گرفته؟ پاسخ منفی است. اما چرا ما به ایجاد این حلقه نیاز داریم؟ برای اینکه زبان فارسی در دنیا مهجور است، بنابراین نیازمند تلاش بیشتر و همراهی افراد موثر و مختلف هستیم.

آموزش زبان چینی در سراسر دنیا از طریق دفتر ملی شورای رهبری ترویج جهانی زبان چینی موسوم به موسسه «کنفوسیوس» پیگیری می‌شود و در بیش از 120 کشور دنیا این دفتر نمایندگی دارد. با این وجود شاید در مقام مقایسه علاقه‌مندی برای فراگیری زبان چینی به دلیل دشواری آن، کمتر از زبان فارسی باشد.
این برداشت قطعا اشتباه است. براساس آمار دپارتمان زبان‌های خارجه دانشگاه دوسلدورف آلمان زبان چینی؛ بعد از انگلیسی و فرانسه، با بیش از 30 میلیون دانشجو در دانشگاه‌های جهان پر‌طرفدار‌ترین زبان در کرسی‌های زبان‌های خارجی در دانشگاه‌های خارجی است. به همین دلیل ادبیات چینی در جهان دیده شده است چراکه با حمایت‌های قابل توجه دولت چین، مترجمان علاقه‌مند فراوانی تربیت شده‌اند. البته صرف عمر و انرژی برای یادگیری زبان چینی ، بیشتر توجیه اقتصادی دارد. مترجمان، پیاده نظام‌های فرهنگی و ادبی هستند اما موضوع تربیت مترجم خصوصا مترجمان ادبی در سیاست فرهنگی ایران چندان در نظر نبوده است که نقطه ضعف محسوب می‌شود.

از اینکه چرا با وجود دشواری فراگیری زبان چینی، ادبیات این کشور جهانی شده است، به نکته کلیدی نقش دولت چین پی می‌بریم. حمایت‌های دولت چین موجب شده با وجود دشواری فراگیری، زبان چینی به یکی از پر‌طرفدار‌ترین زبان ها تبدیل شود؛ بنابراین شیوه عملکرد دولت‌ چین را باید بررسی کرد که چطور با حمایت‌ها، این نتایج به دست آمده؟ به نظر می‌رسد فقط حمایت‌های مادی موثر نبوده، بلکه نتیجه برنامه‌ریزی و شناخت مناسب از ظرفیت کشور‌های مختلف است. موفقیت‌های دولت چین در زمینه آموزش زبان و جهانی کردن ادبیات چینی نشان دهنده عملیاتی کردن تفاهم‌نامه‌های فرهنگی مشترک با دیگر کشور‌ها است.

نکته بعدی علاوه‌بر مترجمان، موضوع امکان خوانش متون است. یعنی اگر امکان خوانش کتاب چینی از سوی ناشر ایرانی وجود نداشته باشد، درخواست ناشر ایرانی برای دریافت نسخه انگلیسی کتاب با پاسخ مثبت ناشر چینی مواجه خواهد شد؛ زیرا قریب به اتفاق ناشران این کشور به تهیه نسخه انگلیسی کتاب‌های برتر خود توجه دارند؛ این رویکرد، مزیت نسبی دیگری را برای صنعت نشر چین ایجاد کرده است. نتیجه حداقلی این برتری، سرعت بخشیدن در تصمیم‌گیری برای ترجمه و انتشار کتاب است.      

 پرسش اینجاست چند درصد کتاب‌های ایرانی برای عرضه در عرصه بین‌الملل نسخه انگلیسی دارند تا امکان خوانش برای ناشران دیگر کشور‌ها مهیا شود؟ باید پرسید آیا امکان خوانش آثار ایرانی برای ناشر چینی وجود دارد یا حداقل معرفی مناسبی برای کتابهای ایرانی وجود دارد؟ ما حتی معرفی خوبی از کتاب‌های سال جمهوری اسلامی به زبان انگلیسی نداریم. قطعا نهادهای دولتی وظایف و نقش بسزایی در تسهیل این امر دارند.

برای شناخت عمیق‌‌‌تر از فرهنگ چینی با هدف توسعه روابط فرهنگی کتاب‌محور چه پیشنهادی دارید؟    
مشترکات فرهنگی دو کشور چین و ایران قابل توجه است، شاید بخش بزرگی از ترویج اسلام در چین، به مسلمانان ایرانی مرتبط باشد. این دو کشور از قدیم بر محور جاده ابریشم تعاملاتی از‌جمله در حوزه فرهنگی داشتند. اساسا در ادبیات، اشعار و حتی افسانه‌های ایرانی نیز نقش فرهنگ و تمدن چینی قابل مشاهده است. به‌نظر می‌رسد تعاملات فرهنگی بین دو کشور قابل تحقق است اما توانایی‌های افرادی که قرار است نقش ایفا کنند باید بررسی و اطلاعات دقیق از چینی‌ها احصا شود. پیشنهاد می‌کنم، مجموعه‌های متولی فرهنگی در حوزه بین‌‌‌‌الملل، متولی شناخت بهتر فعالان فرهنگی ایران از کشورهای دیگر شوند.

به نظر می‌رسد طرح‌های تحقیقاتی برای شناخت فرهنگ و نشر دیگر کشور‌ها جزو اولویت‌های سازمان‌ها قرار بگیرد. البته نه در شکل کلی بلکه موارد جزئی شامل نقاط ضعف و قدرت، برنامه و نقشه راه. شناخت جزئی به شکل‌گیری تعاملات کمک می‌کند و باید در راس برنامه‌های پژوهشی نهاد‌های فرهنگی و بین المللی قرار بگیرد.

 در آخر رسانه‌ها می‌توانند در عرصه مطالبه‌گری و نمایندگی افکار عمومی، مسائل کلان فرهنگی را پیگیری کنند و مسئولان را به حرکت درآورند. البته در همه نهادها مسئولان دلسوز وجود دارند که بایستی زحماتشان را ارج نهیم و آن‌ها را تقویت کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط