«ای مرد هزار سنگر، ای احمد! وی نوح بریده لنگر، ای احمد!
ای شهره به شهریار بیباکی! تعریف تو اقتدار و چالاکی
ای نام تو، نام نامی احمد در مذهب عشق، حامی احمد
ای در یَم خون خود شنا کرده جان در ره دین حق فدا کرده
سرحلقه سالکان مرگ آگاه فرمانده لشکر رسولالله (ص)
سرمشق بسیجیان ایرانی آبادی صد هزار ویرانی
....
ای گمشده حصار پیچیده! وی ماه به شام تار پیچیده!
دستان کدام فتنه رویت را در هالهای از غبار پیچیده؟!
هرآنچه که منِ ناچیز میخواستم در وصف آن شهریار بیباکیها بگویم، در مثنوی بلند شاعر بسیجی زندهیاد محمدرضا آقاسی آمده است و منِ عاجر از وصف آن شیر در زنجیر؛ احمد متوسلیان، به این چند خط بسنده میکنم و از مردی میگویم که وقتی پرچم لشکرش را با نام نامی محمد رسولالله (ص) بر فراز قلههای شرف به اهتزاز درآورد، مایه قوت قلب مدافعان میهن اسلامی در جبههها و ابتلای ژنرالهای دشمن متجاوز به رعشه مرگ شد.
لشکری که در «دوکوهه» ولادت یافت، در «فتحالمبین» سلاح به دست گرفت و کمر سپاه چهارم ارتش بعث را در جبهه شمال خوزستان با سرپنجه حیدری بسیجیان درهم شکست. در نبرد «الی بیتالمقدس» بهسان بارانی از آذرخش و آهن بر فرق حرامیان اشغالگر فرود آمد و پوزه پلید سپاه سوم ارتش بعث را در جبهههای غرب کارون، دشت شلمچه و سرانجام خرمشهر به خاک مذلت مالید.
میخواهم از پهلوانی یاد کنم که به تأسی از امام و مولایش، حضرت امام خمینی، شریک غم مظلومان جهان بود و برای اثبات این مدعا، در ژوئن 1982 (خرداد 1361) بهعنوان فرمانده لوای فخرآفرین «قوای محمد رسولالله (ص)» عازم کرانههای مهگرفته لبنان شد تا داد مظلومان آن دیار را از دشمن صهیونیستی بستاند.
اما افسوس که در جریان یک فتنه بزرگ، ظهر روز دوشنبه چهاردهم تیرماه 1361، خودروی حامل او و سه همراهش؛ سید محسن موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان، توسط شبهنظامیان مارونی، متحد اسرائیل، در پست بازرسی «برباره» متوقف و هر چهار سرنشین این خودرو، به نقطه نامعلومی برده شدند و هنوز خبری از آنها بهدست نیامده است.
به امید فرارسیدن آن روز که سرانجام «جعبه سیاه» واقعه مبهم ربایش احمد متوسلیان و سه همراه او پیدا و رمزگشایی شود.
یا علی مدد- چهاردهم تیرماه 1400- گلیعلی بابایی»
نظر شما