چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۶
ساده‌انگاری از مهمترین مشکلات عرصه نویسندگی برای کودکان در ایران است

فرشید قلی‌پور، نویسنده قزوینی که به تازگی کتاب «کوچک اما بزرگ» را در حوزه کودک و نوجوان راهی بازار کتاب کرده است، ساده‌انگاری را از مهمترین مشکلات حوزه ادبیات کودک دانست و گفت: تصورِ اینکه کار برای کودکان است و لذا جدی نیست، موجب اُفت کیفی شده بسیاری از آثار شده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قزوین، فرشید قلی‌پور را بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر در قزوین می‌شناسند؛ مردی که با فعالیت‌های هنری، تئاتر و سینمایی خود از بازیگری تا کارگردانی توانسته جای خود را در بین فعالان این حوزه باز کند و با شاهکار عروسکی خود به نام «خان بابا» پیرمرد بازیگوش و حکیم برنامه‌های تلویزیونی به یکی از چهره‌های معروف بین کودکان تبدیل شد؛ مردی که بعدها به‌واسطه فعالیت‌های هنری مختلف به‌خصوص در حوزه کودک و نوجوان به خلا موجود در بخش نمایشنامه‌نویسی در این حوزه پی برد و اکنون با انتشار کتاب‌هایی در این حوزه در تلاش است تا به سهم خود سطح کیفی نمایش‌نامه‌های حوزه کودکان و نوجوانان را ارتقاء بخشد.

فعالان فرهنگی بر این نکته واقف‌اند که فعالیت در حوزه علم و هنر به دلیل ماهیت بین‌رشته‌ای و ویژه آن در بسیاری از موارد قابل‌ تفکیک و بخش‌بندی نیست؛ چه‌بسا بسیار هنرمندان و بازیگران و کارگردانانی که توانمندی‌ها و تجربیات خود را در قالب کتاب و نمایشنامه در اختیار دیگران قرار داده‌اند و می‌توان قلی‌پور را در این دسته از هنرمندان دانست.

به بهانه انتشار «کوچک اما بزرگ»، جدیدترین اثر فرشید قلی‌پور نویسنده حوزه کودک و نوجوان پای صحبت‌های این نویسنده قزوینی نشستیم.

از سابقه فعالیت خود در زمینه نگارش کتاب برای کودکان و نوجوانان بگویید؟
سابقه فعالیت من در حوزه کودک و نوجوان از بازیگری و تئاتر در اوایل دهه 70 شروع شد، پس‌ از آن در سال‌های بعد از 78 با رونق تئاترهای کودکان بخش قابل‌توجهی از فعالیت تئاتر و بازیگری به کار در کنار کودکان و نوجوانان اختصاص یافت. در سال‌های پس‌ از آن نیز با افتتاح رسمی شبکه قزوین مسئولیت ساخت یک شخصیت عروسکی به بنده سپرده شد که در آن زمان «خان بابا»ی معروف شکل گرفت. سپس نیز با همراهی با سایر بزرگان این حوزه در بازه‌های مختلف زمانی برای شبکه‌های مختلف تلویزیونی به تولید و ارائه برنامه‌های عروسکی و کودک پرداختم که شکر خدا تجربیات خوبی در این مدت فعالیت در حوزه‌های مختلف از بازیگری، تئاتر، صداپیشگی کسب کردم.


چه شد که تصمیم گرفتید وارد حوزه ادبیات کودک شوید؟ نگارش نخستین کتاب‌های شما از کجا آغاز شد؟

تجربیات فعالیت در این سال‌ها موجب شد تا برخی از نواقص موجود در حوزه ادبیات کودک و نوجوان برای من مشهود باشد که از نظر بنده کمبود نمایشنامه‌های حرفه‌ای در حوزه کودک و نوجوان از جمله این نواقص است. ازاین‌رو تلاش کردم تا نمایشنامه‌ها و کتاب‌های موجود در این حوزه را گردآوری و مطالعه کنم. درنهایت برخی از ایده‌ها در این حوزه به ذهنم رسید که با مشورت با فعالان این حوزه آن را در قالب کتاب به رشته تحریر درآوردم.

در خصوص کتاب‌های نمایشنامه حوزه کودک و نوجوان خودتان برایمان بگوئید.

کتاب «سه نمایشنامه کودک» من مشتمل بر 3 قصه «جشن تولد دختر کوچولوی خاله کفشدوزک»، «ابری که خوابش سنگین بود» و «شی شین باشین» است. پس‌ از آن کتاب «کوچک اما بزرگ» با دو قصه «طلسم کور سیاه» و «فه فه قد بلنده» از من به انتشار رسید. همه تلاش ما در این دو کتاب این بود که در این نمایشنامه‌ها فضای متناسب با کودک فراهم و با توجه به همه جوانب بهترین کار برای کودک فراهم شود. همچنین 6 کتاب پژوهشی و سینمایی، 4 کتاب شعر و 4 کتاب در حوزه نمایشنامه که بخشی از آن مرتبط با بخش کودک و نوجوان است، در شُرُف چاپ قرار دارد.
 
از نظر شما مهمترین شاخصی که می‌تواند موجب جذب مخاطب به ادبیات کودک و نوجوان باشد، چیست؟
‌در طی سال‌هایی که در حوزه کودک و نوجوان فعالیت کرده‌ام، همواره متوجه این موضوع بوده‌ام که جهان کودک و نوجوان با جهان زندگی بزرگسال بسیار متفاوت است و به حق نیز کار دشواری است که یک نویسنده بزرگسال بتواند خود را در حیطه جهان این کودکان وارد کند، ماجراها را از چشم یک کودک ببینید و برای روایت‌ها از این دید استفاده کند، از این رو همواره در مطالعه آثار این حوزه دقت نظر داشته‌ام که نویسنده چطور توانسته خود را در جهان فکری کودکان شریک کند، همزادپنداری داشته باشد و واقعات دنیای کودکان را آنطور که هست به تصویر بکشد. چرا که باید بپذیریم دنیایی که ما در آن کودکی کرده‌ایم و روزهایی که ما در کودکی خود گذرانده‌ایم، با روزهای کودکی بچه‌های امروز بسیار بسیار متفاوت است؛ کودکان امروز بسیار مطالبه‌گر، کنجکاو و فعال هستند و برای هر مفهومی در روایت و کتاب‌ها باید بتوانید استدلالی درست ارائه کنیم.
 
فکر می‌کنید این شناخت از دنیای کودکان چگونه می‌تواند برای نویسندگان امروز محقق شود؟
وقتی از نیازسنجی صحبت می‌شود، یعنی باید مخاطب را به‌‌ خوبی شناخت، ارزیابی کرد، محرک‌هایی را که موجب واکنش در این افراد می‌شوند، مشخص کرد و بعد در فرصتی مناسب از این ابزارها برای جذب مخاطب بهره برد. کودکان به دلیل ماهیت ساده زندگی و تفکر آنها در کنار سادگی ظاهری دنیای بسیار پیچیده‌ای دارند که نویسنده حوزه کودک و نوجوان موظف است با به‌کارگیری ابزار خیال در این دنیا وارد شود، نیازهایشان را شناسایی کند و برای رفع آن برنامه‌ریزی داشته باشد.
 
چطور می‌توان وارد دنیای اعجاب‌انگیز کودکان شد. نوشتن برای آنها برای شما سخت نبود؟
من معتقدم هر نویسنده در حوزه کودک و نوجوان برای رسیدن به این دنیای مشترک از ابزاری بهره می‌گیرد، و برای من هم وجود دخترم بسیار کمک‌کننده بود، از همان روزهایی که کودک بود، عمدتا اولین کسی که داستان‌های کودک من را می‌شنید، او بود. سپس به سوال پرسیدن در خصوص داستان، بیان ایرادات و همزادپنداری با آن می‌پرداخت و تازه متوجه این می‌شدم که چقدر باید برای نزدیکی با دنیای کودکان تلاش کرد. همین حالا هم بسیاری از نمایشنامه‌های من در مرحله اول در همان پیش‌نویس برای دخترم که امروز 9 سال دارد، روایت می‌شود و او حالا مصحح بسیاری از کارهای من شده است؛ هر قدر کاری به روحیات و دنیای کودکان نزدیکتر باشد، موفقیت بیشتری خواهد داشت. برای من هم وجود دخترم بسیار کمک‌کننده بود.
ایجاد محدودیت‌های فکری و مرزبندی در تولیدات حوزه کودک و نوجوان تا چه اندازه می‌تواند به این حوزه صدمه وارد کند؟
یکی از مواردی که طی چند سال گذشته در حوزه ادبیات کودک و نوجوان به آن پرداخته شده است، مسئله مرزبندی‌های فکری‌ است که نویسنده خواه و ناخواه بین جامعه خود و سایر جوامع کشیده است، از این رو، گاهی تولیدات این حوزه در محدوده مرزهایی گرفتار شده که اجازه نمی‌دهد کودکان سایر سرزمین‌ها با این مفاهیم آشنا شوند، از سوی دیگر اما به نظر می‌رسد مفهوم درستی از این مرزبندی و لزوم گذر از آن نیز تعریف نشده است. به طور مثال آقای هوشنگ مرادی کرمانی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان با وجود اینکه داستانی را روایت می‌کند، از یکی از کوچه‌های روستاهای ایران اما جهان فکری‌ای را روایت کرده که اگر یک نوجوان در اسکاتلند که هیچ تصوری از جامعه روستایی ایرانی ندارد، هم این کتاب را مطالعه کند، می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند، از این رو معتقدم اگر نویسنده‌ای با جهان فکری کودکان در ارتباط باشد و بتواند در این حوزه جهانشمول فکر کند، می‌تواند در داستان‌های منحصرا ایرانی نیز جاذبه‌هایی بیافریند که برای همه کودکان و نوجوانان در سراسر دنیا جذاب باشد. اما برخی از نویسندگان ما آنقدر تلاش کردند تا از این گستره خارج شوند که دچار چالش شدند و تولیداتشان آنطور که باید مورد اقبال قرار نگرفت.
 
از نظر شما مهمترین آسیب فعلیِ موجود در حوزه ادبیات کودک، چیست؟
شاید بتوان ساده‌انگاری را از مهمترین مشکلات حوزه ادبیات کودک دانست. نمایشنامه‌نویسی‌های این دوره و تصور اینکه کار جدی نیست، چرا که برای کودکان اجرا می‌شود، موجب شده تا بسیاری از کارها در سطح کیفی قابل قبولی ارائه نشود؛ ولی باید دانست که حساسیت در حوزه کودک خیلی بالاست چون بچه‌ها هر چیزی را به سادگی نمی‌پذیرند، استدلال می‌کنند و مفاهیم را با ذات سیقل یافته و عاری از دروغ خود ارزیابی می‌کنند. کاری که بتواند با روحیه این کودکان ارتباط درست بگیرد، ماندگار می‌شود.

و سخن پایانی؟

کودکی از حساس‌ترین مقاطع سنی برای هر جامعه‌ای محسوب می‌شود، چراکه بسیاری از آموزه‌های ماندگار در ذهن انسان‌ها در دوران کودکی نقش می‌بندد از این رو هنرمندان و نویسندگان وظیفه دارند با دقت نظر و حساسیت ویژه به تولید محتوای متناسب با این سنین بپردازند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها