یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۶
نخواستم قهرمان‌پرور شوم، بلکه تلاش کردم پهلوان‌ها را معرفی کنم

عبدالکریم نیسنی، نویسنده و خبرنگار پیشکسوت بوشهری در خصوص انگیزه خود از نگارش کتاب «سربازان صفر درجه در چهارراه ناخدا حمزه»، گفت: من در این اثر نخواستم قهرمان‌پرور شوم، بلکه خواستم تلاش کنم پهلوان‌ها را معرفی کنم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر، هر ساله با فرا رسیدن ۱۷ مردادماه (سالروز شهادت خبرنگار شهید محمود صارمی و روز خبرنگار) همگان به یاد قشری می‌افتند که در سرما و گرما و بحران و بوران به امر شریف خبررسانی، آگاهی‎بخشی و فرهنگ‌سازی همت می‌ورزند. استان بوشهر نیز در گستره خود از دیرباز شاهد فعالیت خبرنگارانی بوده که بخش مهمی از عمر خویش را در راه خبرنگاری صرف کرده‌اند و در فراز و نشیب حوادث و اتفاقات تلخ و شیرین موی سپید کردند تا به سهم خود نقش مانایی را در مکتوب کردن بخشی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی این خطه ایفا کنند.

یکی از این خبرنگاران سپیدموی دیار جنوب کشور، عبدالکریم نیسنی است که سال‌های گرانبهایی از عمرش را در سنگر خبر گذرانده است. وی متولد مهرماه سال ۱۳۲۸ در بوشهر است. نیسنی در اوان کودکی به همراه خانواده راهی آبادان شد و تا رسیدن به سن سربازی در این شهر سکونت داشت ولی پس از آن به زادگاه خود بوشهر برگشت و در فرمانداری این شهر استخدام شد اما یک سال بعد به‌دلیل نگارش و انتشار یک مقاله جنجالی در مجله «جوانان» به‌صورت اجباری به شهر گناوه منتقل شد تا ادامه فعالیت خود را در شهرداری این شهر سپری کند.

البته نیسنی در سال‌های جوانی، زمانی که در آبادان بود، با تشویق عباس یمینی‌شریف در روابط عمومی شرکت نفت به‌عنوان خبرنگار و توزیع‌کننده مجله «کیهان بچه‌ها» مشغول به کار شد و در نهایت به راه‌اندازی یک دکه روزنامه‌فروشی در خیابان زند آبادان مبادرت ورزید و از سال ۱۳۴۰ نیز همکاری خودش را با روزنامه‌های «کیهان» و «اطلاعات» آغاز کرد و خبرنگار ویژه محله بهمنشیر شد. وی حتی پس از آمدن به زادگاه خود (بوشهر) از خبرنگاری دست نکشید و تا همین الان هم به این پیشه مشغول است و به آن عشق می‌ورزد.

البته نیسنی در سال‌های اخیر کوشید تا تجربه زیسته و مهم‌ترین خاطرات روزنامه‌نگاری خود را به‌ویژه در شهرستان گناوه در قالب کتاب به رشته تحریر دربیاورد که از جمله این آثار می‌توان به «بی‌بی مریم گناوه‌ای»، «هجرت حاج‌سمیل»، «پوتین و باپیر» و... اشاره کرد؛ اما وی در تازه‌ترین اثر خود با عنوان «سربازان صفر درجه در چهارراه ناخدا حمزه» که به همت انتشارات «دریانورد» راهی بازار کتاب شده است، صد و یک حکایت از بندرگناوه را در خصوص خاندان و افراد شهیر، تاریخ اجتماعی، میراث فرهنگی و رویدادهای مهم این بندر تاریخی به رشته تحریر درآورده که این اثر با اسقبال خوب مخاطبان مواجه شده است.

به بهانه روز خبرنگار، با عبدالکریم نیسنی، نویسنده و خبرنگار پیشکسوت جنوبی در خصوص تازه‌ترین اثرش به گفت‌وگو نشستیم که از نظر مخاطبان می‎‌گذرد.

آقای نیسنی! نخست برای مخاطبان ما بگویید که «سربازان صفر درجه در چهارراه ناخدا حمزه» چگونه خلق شد و چگونه به این نام برای کتاب‌تان رسیدید؟

گزینش شنودها و حکایت‌ها در شهر بندری گناوه از سال 1342 شروع شد. ماجرای آشنایی با چهارراه ناخدا حمزه هم از جایی شروع شد که بعد از دو روز طی مسیر از آبادان به گناوه (به مقصد بوشهر) به‌علت خرابی خودرو در چهارراهی در این بندر اتراق کردیم که نزدیک منزل ناخدا حمزه بود، تازه دانستیم این چهارراه ناخداحمزه است؛ جایی که هشت‌سال بعد تعدادی مأمور مبارزه با قاچاق، طعمه خود را که آدم‌های مستضعف کاسب اهل خوزستان بودند به بهانه قاچاقچی از ابتدای جاده گلوگاه مال خلیفه از اتوبوس پیاده و با پای برهنه به چهار راه ناخدا حمزه هدایت ‌کردند تا خود را به ژاندارمری برسانند و تعهد دهند دیگر برای خرید وارد گناوه نشوند و این شد بهترین گزینه برای انتخاب نام کتاب؛ «چهار راه ناخدا حمزه و سربازان صفردرجه».
 

بیشتر در کتاب به چه موضوعاتی توجه داشتید و در بدو ورودتان به بندر گناوه آن را چگونه شهری یافتید؟

عمده موضوعات این کتاب، موضوعات عامه‌پسند اما مستندی هستند که بعضی از آنها از محافل شبانه سرچشمه گرفته‌اند. البته هنوز حکایت‌های پنهان هم وجود دارد که خیلی‌ها مثل همان «سربازان صفر درجه» چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند. مثل رفتار طنزگونه حاج غلام جهازی یا غلام عکاس و اشعار نغز ایرج شمسی‌زاده که از آدم‌های تکرار‌نشدنی شهر گناوه به‌شمار می‌روند که در محافل و اعیاد تلنگری به مسئولین می‌زدند.

من در ابتدای ورودم به گناوه با شهری روبه‌رو شدم که حتی یک متر آسفالت و آب آشامیدنی سالم نداشت؛ اما در عوض از یک ساحل بکر و زیبا با یک تل چیتی فوق‌العاده برخوردار بود که شهر را در آغوش کشیده بود و در کنار آن مردان دریانورد و جاشوان خوش‌قلب زندگی می‌کردند. بنابراین این شهر برای من خاطرات زیادی را خلق کرد که نگارش آن‌ها حس خوب جوانی را در من زنده می‌کند.

نگارش این کتاب چند سال طول کشید و چطور آن را بعد از گذر چندین سال منتشر کردید؟

از سال 1357 قدم‌به‌قدم با نوشته‌های این کتاب راه رفتم. در اکثر نشریات محلی بوشهر مبادرت به درج قسمت‌هایی از خاطراتم در گناوه کردم. بنابراین 42 سال زمان برد تا بارها با بازنویسی و دیدار میدانی با آدم‌های آمده در کتاب که در حیات بودند، به ثبت خاطراتم به‌شکلی مستند بپردازم. آخر نوشته‌های من معشوق من بودند. خواستم در فراقشان و گذر زمان و آدم‌هایی که هرگز تکرار‌شدنی نیستند، فاصله بیشتری بگیرم و با ایجاد این فاصله گذر زمان بیشتری به‌وجود بیاورم تا یک‌باره گرد فراموشی را با چاپ کتاب از پهلوانان آمده در کتاب بزدایم.

مانند شخصیت ناخدا حمزه که یک ملوان ساده و مستضعف بود؛ اما چهارراهش از خودش مشهورتر بود، بدون اینکه شناخته شده باشد تا اینکه مردان صفر درجه یا همان مأمورینی که با وجود داشتن درجه ستوانی حرف حساب سرشان نمی‌شد و از سربازان دارای کلاس اول اکابر فهمشان پایین‌تر بود و انسان بودن را درک نمی‌کردند که این شد یک نوستالژی برای بندر محروم گناوه قبل از سال‌های پنجاه و اگر 42 سال انتظار را به سال 1346 پیوند دهم، از تحریر کتاب تا چاپ آن 53 سال طول کشیده است؛ اما باز هم راضی نیستم؛ چراکه به گمان خودم هنور بیشتر ناگفته‌های گناوه را نمی‌دانم.

«سربازان صفر درجه در چهارراه ناخدا حمزه» حکایت‌هایی از بندر گناوه را دربرمی‌گیرد که نگارش آن‌ها می‌تواند نقش مهمی در مستندسازی تاریخ معاصر این بندر ایفا کند، نظر خودتان در این باره چیست؟

من نخواستم قهرمان‌پرور شوم، بلکه خواستم تلاش کنم پهلوان‌ها را معرفی کنم؛ از این‌رو در این کتاب داستان‌نویسی نکردم؛ بلکه با سند جلو رفتم که هر کدام از این حکایت‌ها برای خود به خاطره‌‌ای جداگانه در متن کتاب تبدیل شد. به‌نظر می‌رسد همین هفته‌نامه‌ها و روزنامه‌هایی که هر هفته شاهد چاپ و توزیع آنان در استان هستیم، چه حال و چه گذشته، هر ورق آن برگی از تاریخ مستند برای استان است که برای آیندگان آرشیو مهمی برای پژوهش است. من کتاب «چهار راه ناخدا حمزه و سربازان صفردرجه» را یک هفته‌نامه مدون در این زمینه می‌دانم.

آیا این حکایت‌ها حاصل سال‌های خبرنگاری شماست؟

من در ابتدای سال 1345 که به گناوه منتقل شدم، در اولین ساعت و روز ورودم با جوانی از اهالی شهر به نام «نادر صفوی» آشنا شدم که از خاندان بزرگ این شهر بود. وی مرا به مسجد جامع شهر هدایت کرد که آن را به فال نیک گرفتم و نوشتن و یادداشت‌برداری روزانه را شروع کردم و شمّ خبرنگاری که هم از آبادان و هم از بوشهر همراهم بود، در این راه دخیل دانستم. همین مساله موجب تعهد برای همکاری با مردم مهربان بندر گناوه در تهیه و چاپ کتاب «چهار راه ناخدا حمزه و سربازان صفردرجه» شد. از سوی دیگر، زندگی در میان مردم روستای «تِل تَل» که به مدت دو سال در خدمت نوآموزان مدرسه گذشت، بهانه‌ای دیگر برای عمل کردن به تعهدم به این منطقه بود.

در این اثر شما از میراث فرهنگی گناوه نوشتید، این میراث یادگار کدام دوره هستند و آیا امروز حال و روز خوبی دارند؟

گناوه می‌توانست برای خود یک موزه داشته باشد؛ خانه ایرج شمسی‌زاده و حاج عبدالرسول اسکندری و بخشداری قدیم همه میراثی باارزش و  نوستالوژی است. به‌طور کلی میراث عیان قرن هفتم هجری یعنی آثار «بی‌بی مریم» در گناوه پابرجاست و از دل منطقه بتون، عبدامام تا تیرسول امامزاده و باغ حاج علی عبدامامی قدیم از یک بندر باستانی می‌گوید و قبل از گمانه‌زنی‌های میراث که البته قبل از آن زوج فرانسوی و دکتر احمد اقتداری مطالعاتی روی آن انجام دادند و حال همگی به زیرساخت‌های آپارتمان‌نشینی غروب کردند. وقتی سنگ کهنسال کشف‌شده که دو نیمه است و در امامزاده نگهداری می‌شد، چه کسی خبر دارد؟ آیا همین امامزاده گناوه تپه‌ای تاریخی دارد که اموات روی آن دفن شده‌اند و در آنجا سکه‌های دوران اسلامی و ساسانی کشف شد که در سال 1348 سر از بندر ماهشهر درآورد!
 
 
شما گریزی هم به فرهنگ شفاهی و رجال مشهور این شهر زدید، این اتفاق چه بازخوردهای مثبتی به همراه  داشته است؟

ثبت فرهنگ شفاهی یا همان خاطرات ناب رجال مشهور هنوز به جا مانده، کتاب قطور دیگری برای گفتن می‌طلبد. خوشبختانه پس از توزیع و رونمایی از کتاب اهالی مثبت‌اندیش گناوه، از شهرهای مختلف ایران (به‌ویژه خود مردم گناوه) با ستایش و مهربانی بی‌سابقه‌ای روبه‌رو شدم. حتی روزنامه جام جم در ویژه‌نامه «قفسه» خود از این کتاب به‌عنوان کتابی از دیار باقی یاد کرد. این‌ها بازخوردهای مثبتی بود که دریافت کردم.

همکاری با ناشران بومی در انتشار آثارتان برای شما رضایت‌بخش بوده است؟

انتشارات دریانورد سال‌ها در انتظار تکمیل و پایان یافتن یادداشت‌هایم بود. مرتباً دوستان گناوه‌ای خیلی جدی همراهی می‌کردند که این اثر بایستی به دست مردم برسد. به‌طور کلی ناشرین بومی بهتر از صدرنشینان مرکز با نویسندگان همراهی و همکاری می‌‌کنند.

انتشار کتاب در بحران کرونا آیا تاثیر سوئی بر نگارش و فروش آن گذاشت و مراسم رونمایی از آن را با مشکل روبه‌رو نکرد؟

خط سرخ ویروس کرونا نه‌تنها تأثیر سوء در روند تهیه و چاپ کتاب نداشت، بلکه بهتر است بگویم زمانی که در بیمارستان قائم بستری بودم و دکتر غلامیان عمل‌ام را روز بعد اعلام کرد، ساعت 3 نیمه شب از خانواده‌ام خواستم تا کتاب بازنویسی‌شده «چهارراه ناخدا حمزه و سربازان صفر درجه» را به بیمارستان بیاورند تا به مراحل تکمیلی آن بپردازم؛ زیرا آن را تعهدی نسبت به مردم گناوه می‌دانستم که بایستی به سرانجام برسد. بنابراین می‌بینیم که این کرونای قرمز شتاب بیشتری به چاپ کتاب داد که البته میسر نشد جز با همکاری اهالی بافرهنگ گناوه که تشریفات رونمایی آن نیز با حضور اهالی رسانه و مسئولین و هنرمندان شهر گناوه از سوی مؤسسه «نیم‌دری سبز» بسیار آبرومندانه برگزار شد. در ادامه هم توزیع و هم فروش آن با همکاری کتابفروشی مرکزی صورت گرفت. البته با توجه به هزینه سنگین کتاب بیش از صد جلد آن را تقدیم همشهریان در گناوه و سراسر کشور کردم. پس می‌شود گفت هر چند کرونا فرهنگ را گران کرد؛ اما توجه به مطالعه را افزایش داد.
 
آیا اثر دیگری برای چاپ دارید؟ و اگر بله، این اثر به چه موضوعی می‌پردازد؟

بله؛ دو اثر را دارم برای چاپ آماده می‌کنم که یکی از آن‌ها باز به مردم ارزشمند گناوه ربط دارد و وقایع قبل از انقلاب از سال 1340 تا 1357 را در این بندر روایت می‌کند. این کتاب از سوی حوزه هنری انقلاب اسلامی بوشهر به‌صورت مستند منتشر خواهد شد. کتاب بعدی هم مربوط به «جزیره خارگ» می‌شود که با عنوان «خارگ فدک ایران» منتشر خواهد شد. البته تمام همت خودم را به کار گرفتم که این کتاب را همزمان با روز خارگ در دی‌ماه سال جاری منتشر کنم.

و سخن پایانی؟

از سال 1338 یعنی شصت سال پیش زیر سایه مطبوعات زندگی می‌کردم و حال که در مقابل مصاحبه‌گر و گزارشگر توانایی قرار گرفته‌ام، احساس می‌کنم هیچ خاطره گمشده‌ای از مطبوعات نمی‌توانم داشته باشم؛ زیرا آن زمان من خبرها را به شکل روایی و داستانی می‌نوشتم؛ چون این سبک را بیشتر دوست داشتم و معتقدم که از یک مستند می‌شود از نقش شهروندان و خانواده آنان در زندگی آدم‌ها فیلم و داستان ساخت. امیدوارم نویسندگان و شاعران نسل جدید که حالا هم شجاع‌تر و هم بالیاقت‌تر شده‌اند، بتوانند بی‌منت دیگران تجربه‌های خود را به‌صورت کتاب منتشر کنند. در پایان آرزوی بهروزی برای شما و سایر همکاران‌تان دارم که با نگاه ویژه‌ای به اهالی قلم و مسائل فرهنگی کشور و استان می‌پردازید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها