چطور شد به حوزه ادبیات وارد شدید؟
من از سالهای 75-76 به ادبیات و خصوصا شعر علاقه پیدا کردم و با تشویقهای معلم ادبیاتم، با انجمن ادبی «استاد شهریار» که فکر کنم آن سالها تنها انجمن ادبی تبریز بود، آشنا شدم و تقریبا به طور مداوم هر هفته در جلسات این انجمن شرکت میکردم و از سال 82 به بعد بهصورت حرفهای ادبیات را دنبال میکنم.
بین چاپ کتاب اول و مجموعه شعر جدیدتان ۱۰ سال فاصله بود. این وقفه نسبتا طولانی دلیل خاصی داشت؟
در اصل این کتاب قرار بود آبان ماه سال 87 زیر چاپ رفته و در نمایشگاه بین المللی تبریز رونمایی شود، اما به دلایلی شخصی چاپ آن تا امسال به تعویق افتاد.
در مورد محتوای مجموعه شعری «قیزیل مجاهیدلر» بیشتر توضیح بدهید.
این اولین مجموعه شعرم با محوریت انقلاب مشروطه بود که در صد و یکمین سالگرد انقلاب مشروطه به چاپ رسید. این مجموعه شامل برداشتهای شاعر جوانی میشود که از پنجرهای به فاصله زمانی 101 سال به این انقلاب نگاه کرده است. این کتاب شامل شعرهایی کوتاه و هایکووار است و در دو بخش نوشته شده است؛ در بخش اول این مجموعه به حوادث تاریخی سالهای مشروطه نظر کردهام و در بخش دوم به عصر معاصر برگشته و با مجسمههای طلایی مجاهدینی که در خانه مشروطه هستند، به گفت و شنود پرداختهام.
محتوای «پاپکرون یئین عنقا قوشلاری» (پاپکورن بخورید سیمرغها) مجموعه شعری جدیدتان برخلاف کتاب اول که فضایی تاریخی داشت، ظاهرا امروزیتر بوده و سیال است. درست متوجه شدهام؟
این کتاب شامل دو بخش است؛ بخش اول 78 صفحه و بیشتر شامل شعرهایی است که بین سالهای 1390 تا 1395 سرودهام. بخش دوم کتاب به نام «قورشون کئچن گونلرین کالیبری نئچه؟» (روزهایی که مانند گلوله میگذرند، چه کالیبری دارند؟) از بخش اول متمایز است و در 29 صفحه شامل شعرهایی است که از سال 1395 به بعد سرودهام. تمامی شعرهای این مجوعه در قالب «سربست» نوشته شدهاند و تِم اصلی کتاب حول مسائل شهری و اجتماعی و خصوصا دغدغههای انسان مدرن امروزی است که در بین همزیستهایش با امیدهایی دروغین و زخمهایی پنهان در سیطره زمانی که او را دربرگرفته، دنبال خود میگردد.
در رابطه با عنوان کتاب شعرتان هم توضیح بدهید. عنوان جالب و در عین حال سهل و ممتنعی دارد!
عنقا (سیمرغ) به نوعی نماد خود و بازگشت به خویشتن است، نمادی است که دیگر نیست یا بودنش دیگر زیاد هم برایمان مهم نیست. نمادی است که در روز روشن از آسمان آبیمان پاک شده است. سیمرغ شاید حافظه تاریخی از یاد رفتهمان باشد که بعضا در بعضی پیجهای اینستاگرامی و کانالهای تلگرامی، عکسها و مطالب کوتاهی از آنها نوشته میشود و اغلب خواندهنشده با قلبهای سرخ فالو میشوند تا به پستها و مطالب داغتر و بهروزتری پرداخته شوند!
شاعر در قالب کلمات چه چیزی را میخواهد بیان کند؟
منِ شاعر در قالب کلمات دنبال بیان کردن چیز خاصی نیستم، بلکه در حقیقت دنبال چیزهای قابل بیانی هستم که حتی در مدرنترین عصر زندگی آدمی، انسان از توصیف و توضیح آنها در قالب کلمات عاجز است. یعنی در اصل در خوانش هر اثر هنری باید به دنبال حرفهایی بود که نوشته نشدهاند یا نوشته نمیشوند. حتی در عاشقانهترین شعرهای نوشته شده نیز باید دنبال مضامینی بود که در پشت کلمات پنهان هستند.
استفاده از رنگ سرخ در زمینه سفید برای تصویرسازی روی جلد، مفهوم خاصی دارد؟
شاید نمادی از سیمرغهای پاک شده از آسمانی باشد که انسان مدرن شهرنشین معاصر در زیر آبی آرامش آن به فلسفیدن و ایضاحِ بود و نبودشان هستند، شاید هم بیتی از غزلی مدرن باشد که انسانی معاصر با الفبای هیروگیلیف نه بر روی دیوارهای غار، که این بار روی جلد شومیزی به یادگار نوشته است؛ برای نسلهای آیندهای که اگر باشند!
شعر شاید تنها شوالیهای باشد که هنوز شمشیربهدست، حافظ شرافت بشری است، یا شاید مانند خبرنگار بدون مرزی است که هر جایی از این کره خاکی ظلمی علیه نوع بشر میبیند، بیمحابا و یکه و تنها در آنجا حاضر میشود تا فریاد دادخواهیاش باشد. شعر تنها تریبونی است که از نفس نیفتاده و در برابر نابرابری حقوق انسانها روشنگری میکند. شعر در حقیقت تنها قلعه جمهوری است که هنوز فتحنگشته، باقی مانده است.
شاعران قدیمی فضای اشعارشان را چنان چیدهاند که اکنون پس از گذشت قرنها هنوز میتوانند درد دل یک شخص یا جامعه را بازگو کنند، شما از چه عنصری برای ماندگاری بیشتر اشعارتان بهره میبرید؟
به نظر من هنر و خصوصا شعر چینش رنگ و نت و کلمه در کنار هم نیست که شخص هنرمند بخواهد با اندازهگیری سانتیمتری آنها را در کنار یکدیگر قرار دهد تا از چینش وسواسگونه آنها معنایی به مخاطب خود القا کرده باشد. چنین چینشی از اول هم نبوده است. شعر فریاد درد است، دردی جانکاه که از روز ازل یقه انسان را گرفته است. دردی که با او زاده میشود و تمام تلاش نوع بشر شاید به نوعی برای از یاد زدودن آن درد است.
انسان با ایجاد مشکلات روزمره سعی در معنا بخشیدن به سؤالی است که با تقلایی چند هزار ساله هیچ پاسخ قابلی برای جواب دادن به خود نیافته است. حتی جهان مدرن هم، اگر به نوعی سعی در مهم جلوه دادن هنر داشته باشد، تنها برای این است که میخواهد به نوعی معنایی برای بودن و زندگی به دست آورد، وگرنه علت ماندگاری هنر و شعر شاید این باشد که انسان از شر این سؤال به آنها پناهنده شده است.
به نظر شما چالشها و موانع چاپ کتاب ترکی و بالاخص شعر ترکی چیست؟
به غیر از مشکلاتی که برای گرفتن مجوز برای چاپ و نشر کتاب ترکی هست، متاسفانه تمایل به خرید کتابهای شعر ترکی نیز کاهش یافته است. یعنی برخلاف شعارهای پرطُمطراق دهنپُرکن و روشنفکرمآبانهای که به وفور در تمام کانالها و پیجهای دنیای مجازی به چشم میخورند، تمایل به خرید کتاب و خصوصا کتاب ترکی و مجموعه شعر ترکی خیلی پایین است. بهطوریکه تیراژ بیش از 90 درصد مجموعه شعرهایی که در چندین سال اخیر چاپ شدهاند، متاسفانه خیلی خیلی پایینتر از حد تصور ما هستند. به همین خاطر هم، دیگر بیشتر ناشران برای سرمایهگذاری در حوزه ادبیات و شعر تُرکی پا پیش نمیگذارند و این امر باعث میشود که تمام مشکلات چاپ و نشر بر سر نویسنده و شاعری آوار شود که چندین سال برای کتابش وقت گذاشته و هزینه صرف کرده است.
نظر شما