مخاطب کتاب نقش تعیینکنندهای در سرنوشت اتفاقات دارد، از خنثیسازی نقشه ترور فرمانده تا دستگیری نیروهای انتحاری دشمن، از توقیف محمولههای اقتصادی تا نفوذ شبانه در دل خاک عراق تا مواجهه رودررو با بیرحمترین فرماندهان نظامی طول تاریخ و تشکیل الحشد الشعبی! برخلاف رویه معمول که کتاب از صفحه یک شروع میشود و پیش میرود، «به اتفاق فرمانده» رفت و آمد بین صفحات کتاب را که تجربهای جذاب است برای مخاطب به ارمغان میآورد.
در ادامه گفتوگوی ایبنا با محمد کاظمینیا؛ نویسنده کتاب «به اتفاق فرمانده» را از نظر میگذرانیم.
درباره این کتاب و نحوه شکلگیری آن توضیح بفرمایید.
«به اتفاق فرمانده»، یک کتاب رمانگونه و در واقع یک رمان اطلاعاتی ـ عملیاتی با یک هیجان خاصی است. فضای کلی کتاب مربوط به صدر اسلام میشود، ولی تلاش شده زبان کتاب طوری انتخاب شود که این دوگانگی بین گذشته و حال برای مخاطب ایجاد نشود. فضا، امروزی ترسیم شده و مخاطب کاملا میتواند خود را با اتفاقات همسانسازی کند و خودش را در آن فضا قرار دهد. قالب داستان، قالب مهمی است و یکی از ارکان و شاید جذابترین بخش کتاب باشد. قالب کتاب طوری انتخاب شده که خود مخاطب در انتخاب مسیر داستان نقش داشته باشد و هر مسأله، مشکل و اتفاقی در ادامه داستان پیش میآید، کاملا بر عهده مخاطب است.
کتاب «به اتفاق فرمانده» با چه انگیزهای تدوین شد؟
انگیزه اصلی این نوشتار این بود که انس و الفت بین نوجوانان و جوانان را با اتفاقات مهمی که در این برهه حساس در تاریخ اسلام روی داد، به نمایش بگذارد، اتفاقاتی که تأثیر مثبت آن هنوز در جامعه اسلامی وجود دارد. البته مردم و جوانان با کلیت این فضا آشنا هستند، ولی این نوع بیان و تصویرگری با آن قابلیتی که مخاطب بتواند خودش را محک بزند که اگر من در آن شرایط بودم و این اتفاقات برای من رقم میخورد، کاری که من انجام میدادم و عکسالعمل من نسبت به این ماجرا چگونه بود، مهمترین هدف این کتاب است و مخاطب با قرار دادن خودش در آن فضا میتواند ایمان و ارتباط خودش را با اهلبیت(ع) به واسطه تصمیمی که میگیرد، محک بزند.
شاید یکی از چالشهای کار شما بهعنوان مورخ یا راوی این باشد که خیلی از فرماندهانی که آن موقع در میدان بودند، چندان رغبت ندارند که صحبت کنند و خاطره بگویند. این فرهنگ هم چندان در بین مسئولان نظامی و حتی سیاسی ما رایج نیست که مثلا روزنوشتهایی داشته باشند. در کنار آن چندان راغب هم نیستند که خاطره بگویند. مشکل از کجاست و بهنظر شما این موضوع چقدر به مسأله روایتگری ضربه میزند؟
منابع تاریخی و روایی بسیاری در رابطه با تاریخ اسلام وجود دارد. برای مثال همین مقاتل که به دست ما رسیده در واقع نقل همان ماجراهای صدر اسلام هستند و در این زمینه خیلی به مشکل برنمیخوریم، ولی در تاریخنگاریهای معاصر این مشکل وجود دارد و بیشتر برمیگردد به حیطه امنیتی کار، زیرا هنوز تاریخ انقضای برخی اطلاعات تمام نشده و خیلیها در بیان خاطرات احتیاط میکنند و به راوی نمیگویند.
در حال حاضر یک راوی یا مورخ چقدر به اسناد و منابع مورد نیازش دسترسی دارد و چه موانعی جلوی پای کسی هست که میخواهد به این منابع و اسناد دسترسی پیدا کند؟
یکی از ویژگیهای تاریخ، مبهم بودن آن است؛ یعنی اگرچه خیلی از قضایا برای ما آنطور که باید مکشوف نشده، ولی با پیگیری و تحقیق حتما میتوان به بسیاری از سرنخها دست پیدا کرد. زیرا ما یک متن تاریخ و یک تحلیل تاریخ داریم. متن تاریخ سرنخهایی هست که از دوران کهن ارائه میشود، ولی این تحلیل محتوا هست که میتواند گره کور خیلی از مشکلات را برطرف کند.
خوشبختانه در رابطه با موضوع کتاب، منابع تاریخی و روایی بسیار زیادی وجود دارد. تسلط به زبان عربی نیز در ارائه این گونه آثار از اهمیت بسیاری برخوردار است. البته تسلط به زبان عربی متون، نه زبان محاوره و با توجه به اینکه ما بهخاطر طلبه بودنمان به زبان عربی آشنایی داشتیم، همین آشنایی باعث شد که بتوانیم از بسیاری از منابعی که هنوز ترجمه نشدهاند استفاده کنیم. از جمله مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد این است که خیلی وقتها ترجمهها آنطور که باید دقیق نیست، در حالی که برخی رمانها نیاز به ریزهکاری دارد و کلیگویی کفایت نمیکند. ما در نوشتن کتاب «به اتفاق فرمانده» مدت زیادی را صرف تحقیق کردیم؛ یعنی پیش از نوشتن، تحقیقات بسیاری صورت گرفت و بعد این تحقیقات بهصورت یک داستان منسجم شکل گرفت که امید است مخاطبان این اثر را ببیند و بپسندند.
پس از گذشت بیش از سه دهه از دفاع مقدس، ما هنوز در مواجهه با این پدیده، گهگاهی با یک سری سؤالات و شبهات در افکار عمومی مواجه میشویم که در برخی موارد دامنه پاسخ دادن به آن تا مدتها طول میکشد، آیا شما اساساً برای مسئلهای بهنام شبهات در جنگ اصالت قائل هستید یا نه؟ یعنی چیزی بهنام شبهه در جنگ داریم که به آن بپردازیم؟
شبهه یکی از لوازم هر جامعهای است. یعنی در طول زندگی هر کدام از ما حتی زندگی خانوادگیمان، بعضی رفتارها و موضعگیریها در یک خانواده برای بقیه مبهم میشود و نیاز به حل آن معضل دارد. وقتی در جامعهای بحث نظامی و امنیتی مطرح میشود، فرماندهان نمیتوانند همه مطالب را مطرح کنند و مسائل سری را با مردم در میان بگذارند، اینجا شبهاتی به وجود میآید. مخصوصا در جنگ که ستون پنجم دشمن همیشه در حال القاء این مطلب به رزمندهها هست که شما جانتان را فدا میکنید در حالی که بالادستیها شما را بهشمار نمیآورند. این درواقع القاء ستون پنجم است، اما برای برخی سربازان این سؤال پیش میآید که نکند همینگونه باشد. مهمترین اقدام برای برطرف کردن شبهات مربوط به متون دفاع مقدس، رجوع به متون اصلی این حوزه است که این متون، خود اشخاص هستند که در جنگ بودند و از نزدیک آن را لمس کردند.
مطلبی که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند این بود که «توجه به خاطرات شهدای مدافع حرم خیلی خوب است، اما الان داریم یک ذخیره گرانبها به نام رزمندگان جنگ تحمیلی را از دست میدهیم» این رزمندگان سن و سالشان زیاد میشود و برخی نیز در اثر عارضه از دنیا میروند و بسیاری از مطالب ناگفته در سینه آنها مانده و بخش بسیاری از خاطرات گفته نشده است.
بعد از چندین سال که از جنگ تحمیلی گذشته، میبینیم کتاب خاطراتی از یک رزمنده ساده که مسئولیت خاصی نداشته چاپ میشود و این کتاب بسیار مورد استقبال مخاطب قرار میگیرد مانند کتابی که درمورد ابراهیم هادی نگاشته شد. اینها فرماندهان شاخص دفاع مقدس نبودند، ولی خاطرات نابی دارند که اگر جمعآوری نشود حتماً از بین میرود و همین جمعآوری نکردن خاطرات شبهه ایجاد میکند.
بهنظر شما روندی که در موضوع روایتگری جنگ تاکنون طی شده، روند درستی بوده؟ اگر نه، روایت درست جنگ چیست؟
ما در روایتگری نیز مانند بسیاری از امور دیگر تجربه ابتدایی داشتیم؛ یعنی جنگ برای ما یک تجربه جدید بود در حالی که زمان زیادی از انقلاب نگذشته بود و خود جنگ برای ما بدیع بود. جریان روایتگری و خاطرهنویسی نیز یک ساحت جدید بود. اوایل که بحث خاطرهنگاری مطرح شد یکی از مشکلات، قلم نویسندگان بود که خاطرات همگی به یک سمت و سوی خاصی میرفت. کسی نمیتوانست خاطره مخالف بیان کند؛ یعنی همه از معنویت جنگ میگفتند و کسی جرأت نداشت از شوخیها و درگیریهایی که در بین رزمندگان بود سخن بگوید. ولی الان شرایط بهتر شده و تنوع کارها بسیار است.
مثلا کتابی منتشر میشود که به شوخیهای رزمندگان میپردازد. این خودش یک حرکت رو به جلو است و میتوانیم به قسمتهایی که تاکنون به آنها پرداخته نشده، بپردازیم. ولی عمده مشکل ما این است که خاطرات دفاع مقدس خام مانده است. مثل نفت خام که ما میفروشیم در حالی که اگر فرآوری شود محصولات فراوانی عرضه خواهیم کرد و دهها صنعت در کنارش به وجود میآید. ما در ضمن با خاطرات خام مادر، همسر و فرزند شهید مواجه هستیم. این خاطرات هم جذاب است، اما در مرحله بعدی فیلمسازان باید محصولات جدیدی را از آنها استخراج کنند؛ یعنی پالایشگاه نیاز داریم که این محصول را بگیرد با فیلم و انیمیشن و اپلیکیشن موبایل و ... از متن خاطرات محصولات گوناگون را بدست آورند، اما متأسفانه در همان بحث خاطرهها ماندهایم و امید است، نسل نویسندگان خوشفکر انقلابی، گامهای مؤثری در این زمینه بردارند.
نظر شما